از مهندسی برق تا اقتصاد

به مناسبت روز مهندس برای روزنامه دنیای اقتصاد نوشتم.

من یکی از مهندسان اقتصاد خوانده هستم. طی سالهای گذشته هر وقت درباره سوابق دانشگاهی صحبت کرده ام اولین سوالی که جواب داده ام این بوده است که  چرا از رشته ای مانند مهندسی برق به سراغ اقتصاد رفته ام. در آن سالهای رتبه بندیها و معدلها و پرستیژ رشته ها  اینکار گناهی غیر قابل بخشودنی بود و در سالهای اخیر حرکتی شجاعانه. اما برای من تصمیم یک آدم کمی کلافه و در جستجوی رشته ای مفید بود و سفر با صحبتهای یکی از اساتیدم شروع شد.

یک روز سرکلاس بررسی سیستمهای قدرت دکتر رنجبر که زمانی رییس دانشگاه صنعتی شریف بودند و مشغول بنیانگذاری مرکز تحقیقات نیرو (متن) گفتند «بچه ها کشور را مهندسان اداره نمی کنند، حقوقدانان، اقتصاددانان و حسابداران و مدیران هستند که کشور را اداره می کنند نه شما» و بعد ادامه داد «شما هم همه  می آیید مهندسی بخوانید آخرسر هم هیچ چیزی از اداره و مدیریت یاد نمی گیرید. حالا که مهندسی خوانده اید نشان داده اید که باهوشید و رتبه می آورید بروید یک چیزی بخوانید که واقعا بدرد بخورد». از آن کلاس پنج نفر  رفتیم سراغ اقتصاد. موسسه برنامه ریزی و توسعه نیاوران آن موقع و موسسه مطالعات برنامه ریزی و مدیریت فعلی تازه شروع به فعالیت کرده بود و هدفش جذب و تربیت مهندسان در اقتصاد بود. ترم اول درسهای مبانی و مقدماتی اقتصاد خرد و کلان را می گذراندیم و راستش را بخواهید فکر نمی کردم این درسها سخت باشند. اما اولین امتحان را که دادیم، همه متوجه شدیم که انگار ما اقتصاد را «نمی فهمیم» و به آن سادگیها هم که فکر می کردیم نیست.

ما مهندسها به ثبات ریاضی باور داشتیم. فرمولهای ما تغییری نمی کردند، جاذبه زمین، ضریب کشش مغناطیسی، مقاومت المانها، ظرفیت خازنها و ظرفیت القایی سلفها ثابت بودندو حتی اگر تغییری می کردند در حد چند دهم درصد بودند. ما عادت داشتیم که دنیا را یک دستگاه عظیم بدانیم که مجموعه ای از قوانین ثابت آنرا شکل می دهند. اما اقتصاد درباره دنیای قوانین متغیر و تغییرات بود.  ما نمی توانسیم درک کنیم که آدمها می توانند انتخابهای متفاوتی داشته باشند و منطقی بودن آنها در رفتارهای مصرفیشان تابع قوانین فیزیک نیست. جمله ای که آن روزها زیاد می گفتیم این بود «خوب مردم باید اینطور باشند». امروز می دانیم که مردم قرار است طوری باشند خودشان دوست دارند باشند. آنها همیشه حق و مهمتر از آن قدرت انتخاب را دارند.  وظیفه ما پیدا کردن دلایلشان در انتخاب گزینه هایشان است  و تاثیر رفتارشان بر متغیرهای اقتصادیست.

ظرافت اقتصاد در همین نکته است، اقتصاد علم زندگی در یک دنیای مملو از احتمالات است. دنیایی که در آن  نتایج کارها تابعی از کارها، شرایط و پیش زمینه رویدادها هستند. دنیایی که در آن هزاران متغیر در حال تاثیرگذاری بر رویدادها و گزینه ها هستند و ما ناچاریم یک دسته از آنها را انتخاب کنیم و بعد ضرایب تاثیرگذاری را «تخمین» بزنیم. در دنیای اقتصاد حتی ضرایب قرار نیستند مثبت یا منفی باشند بلکه باید توضیح داده بشوند. در کنار چالش متغیر بودن دنیای پیرامون جمع آوری اطلاعات و داده های آماری چالش دیگر اقتصاددانان است که مهندسان چندان آنرا درک نمی کنند. در اقتصاد از ابزار دقیق آزمایشگاهی خبری نیست. درباره بسیاری از عوامل موثر بر روند تصمیم گیری انسانها نمی توان اطلاعاتی جمع آوری کرد. ناچاریم درباره آنچه که نمی بینیم با استفاده از آنچه که قادر به دیدنش هستیم قضاوت کنیم. و این کار آسانی نیست. جای تعجب نیست که حتی برجسته ترین اقتصاددانان می توانند نظرات کاملا متفاوتی درباره یک رویداد داشته باشند.

امروز هنوز در بحث با دوستان مهندسم گاهی درنگاهشان ناباوری را می بینم و حتی گاهی می شنوم که نمی توانم درباره کارشان اظهار نظر کنم «چون در بازار نیستم».  اما امروز یک نکته را می دانم اقتصاد چیزی نیست که مهندسی داشته باشد. اقتصاد یک پدیده از نوع خودش است، باید آنرا درک کرد و فهمید و باید پذیرفت نمی توان آنرا همیشه «طراحی کرد».

7 پاسخ به ‘از مهندسی برق تا اقتصاد

Add yours

  1. نکته انحرافی: از متن زمان دکتر رنجبر دیگه چیزی باقی نمونده، صنعت برق هم سر یه قضایایی تحریمش کرده… حالا وظایف متن را پژوهشگاه نیرو انجام میده، که اون هم از دوران طلایی خودش سالهاست که فاصله گرفته.
    وقتی آدم این چیزها رو می‌بینه، می‌فهمه که چرا یک روز را «مهندسی» نامگذاری می‌کنند، مثل روز پزشک و معلم، روز کارگر

  2. این ایرادی است که در کشورهای جهان سومی وجود دارد , بنده نیز در ایران مهندسی برق خواندم و به دلیل فعالیت در بازار به اقتصاد علاقمند شدم . بعدها که به کانادا مهاجرت کردم متوجه شدم که درس اقتصاد مهندسی برای همه دانشجویان مهندسی الزامی است و حتی مهندسینی که از کشورهای دیر هم میایند باید این درس را بگزرانند , همچنین موارد مربوط یه بودجه ریزی و مالیات و دفاتر , بورس و تامین سرمایه جزو مواردی هست که در حتی رشته های مدیریتی و اقتصاد در ایران نیز چندان به آن پرداخته نمیشود.

    استاد شما هم حتما زیاد در بازار و صنعت نبوده و الا میدانست که مدیران در ایران حتی حسابداری و مدیریت هم نخوانده اند بلکه یک موهبت خدادادی به انها داده شده که از طریق ژنتیک بدست میاید و کار زیادی به معلومات ندارد

  3. سعید عزیز، آنقدر بوده ام که نخواهم درباره دیگران با پیشفرض صحبت کنم. از لطف شما ممنونم.

  4. شایان این تحولات موسسات اداری هم در ایران خیلی جالب است و بنظرم نتیجه تعامل بین کارگزاران است.

بیان دیدگاه

وب‌نوشت روی WordPress.com.

بالا ↑