معرفی کتاب: راهی کم مسافر: نبردی پنهان برای پایان دادن به جنگ بزرگ ۱۹۱۷ – ۱۹۱۶

عنوان کتاب: راهی کم مسافر: نبردی پنهان برای پایان دادن به جنگ بزرگ ۱۹۱۷ – ۱۹۱۶ (The Road Less Traveled: The Secret Battle to End the Great War, 1916-1917)

ناشر:‌ پابلیک افیرز‎ (PublicAffairs (March 16, 2021))

زبان‌: انگلیسی

صفحات: ۳۵۲

شابک ده رقمی: ۱۵۴۱۷۵۰۹۵۰

یکی از معروفترین شعرهای معاصر زبان انگلیسی راه کمتر پیموده شده است (Road Less Traveled) که رابرت فراست ملک الشعرای ایالات متحده آمریکا آنرا در سال ۱۹۱۶ برای دوستی انگلیسی نوشت که بین رفتن به جبهه جنگ یا مهاجرت به ایالات متحده آمریکا سرگردان بود. فیلیپ زلیکو با الهام از این شعر یادآور می شود در همان روزها دولتمردان بریتانیایی، آلمانی و فرانسوی در آرزوی رسیدن به صلحی بدون پیروزی و با امید به میانجیگری وودرو ویلسون، رئیس جمهور ایالات متحده، به پیمودن راه صلح فکر می کردند. حاصل پژوهشهای او کتاب جالب و نفسگیریست درباره تلاشها برای رسیدن به صلح در میانه ویرانگرترین جنگ تاریخ معاصر که جزء کتابهای برگزیده سال ۲۰۲۱ هفته نامه اکونومیست است.

کتاب بیشتر بر تلاشهای ایالات متحده آمریکا متمرکز است. وودرو ویلسون می داند که اگر جنگ در اروپا ادامه یابد ایالات متحده مجبور به ورود به جنگ خواهد بود و برای جلوگیری از این اتفاق مایل است که راهی برای پایان دادن به آن بیابد. ایالات متحده کشور بیطرفیست که دولت متفق انگلیس، فرانسه و روسیه برای تامین هزینه های جنگ به بازارهای مالی و بانکهای او متکی هستند. همینطور کشوریست که آلمان امیدوار است هرگز وارد جنگ نشود. ده سال پیش از ورود وودرو ویلسون به کاخ سفید تئودرو روزولت با برگزاری یک کنفرانس صلح به جنگ روسیه و ژاپن پایان داده بود که منافع ایالات متحده در اقیانوس آرام را تضمین می کرد و به پرستیژ بین المللی ایالات متحده افزوده بود. حالا ویلسون که پیروزیش در انتخابات مدیون تفرقه در میان جمهوریخواهان است باید راهی برای پایان دادن به جنگی بیابد که در سه قاره فروزان است.

کتاب با جزئیات به تلاشهای ویلسون برای سنجش وضعیت در اروپا با فرستادن یک نماینده شخصی غیررسمی، سرهنگ هاوس، می پردازد. شخصیت ویلسون،‌ هاوس، وزرای انگلیسی، سیاستمداران فرانسوی و دیپلماتهای آلمانی را موشکافانه بررسی می کند. یکی از برتریهای کتاب بررسی نقش ارتباطات و تفسیر پیامهای دریافتیست. چطور تفسیرهای شخصی هاوس و ویلسون نقش بزرگی در انگیزه شان برای ادامه تلاشهایشان برای صلح دارد و در نهایت باعث شکستشان می شود. خواننده متوجه می شود که مذاکرات و پیامهای تلگرافی و سیگنالهایی که دولتهای درگیر جنگ از طریق حملات نظامی و زیردریایی به یکدیگر ارسال می کردند چطور باعث کندی آنها در پاسخ دادن به پیامهای دریافتی از ایالات متحده می شده و چطور جاه طلبیهای سیاسی و نظامی پایان جنگ را غیرممکن می کند.

خواننده با انتظار رسیدن به نتیجه، به یک کنفرانس صلح و پایان جنگ این کتاب را می خواند. نویسنده خواننده را از هر صفحه به صفحه بعدی و از هر فصلی به فصل بعدی می کشاند و او را منتظر نگه می دارد. حتی خواننده ای که می داند جنگ اول در ۱۹۱۷ پایان نیافت باور می کند که صلح در همان نزدیکیست. ولی در هر دولتی گروهی خواهان صلح و گروهی خواهان جنگ هستند. سیاستمداران لیبرال انگلیسی با آگاهی از سقوط احتمالی حکومت تزاری در روسیه و علم به تلفات سنگین جنگ خواهان مذاکره فوری و برگزاری کنفرانس صلح هستند. سیاستمداران محافظه کار به رهبری عضو رادیکال لیبرال دولت لوید جورج خواهان مذاکره بعد از یک پیروزی در میدان جنگ هستند. لوید جورج با وجود آگاهی از وضعیت بحرانی انگلیس و فرانسه علنا از بسیج عمومی همه منابع برای پیروزی در جنگ می گفت. او در عمل با آینده بریتانیا و جان میلیونها بیگناه قمار می کند.

در طرف مقابل آلمان قراردارد. صدراعظم آلمان، بتمان هلاگ و دیپلماتهایش بی صبرانه صلح می خواهند. آنها محرمانه اعلام می کنند که حاضر به خروج از اراضی اشغالی هستند. در برابر آنها ژنرالهای آلمانی قرار دارند که سیاست خارجی را ادامه جنگ می دانند و در سیاست خارجی بدون ملاحظه دخالت می کنند. آنها می خواهند دشمن را وادار به تسلیم کنند. آنها صلحی اجباری و بر مبنای پیروزی می خواهند نه صلحی بدون پیروزی. در حالیکه آلمان برای حفظ حسن نیت ایالات متحده باید از حمله به کشتی های بازرگانی آمریکایی خودداری کند که مواد غذایی به بریتانیا و فرانسه حمل می کنند، ژنرالها می خواهند زیردریاییهای آلمانی اجازه حمله به هر کشتی باری را داشته باشند. در حالیکه ویلسون از یکسو از بتمان می شنود که آلمان آماده تخلیه بلژیک اشغال شده است از سوی دیگر شاهد حملات روز افزون به کشتیهای آمریکاییست.

پایان این تلاش را همه می دانند. صلح محقق نمی شود. تزار روسیه نیکولاس دوم و پسر خاله اش امپراتور آلمان قیصر ویلهلم دوم هر دو سقوط می کنند. امپراتوری هاپسبورگ و دوران این قدیمیترین خاندان سلطنتی اروپا پایان می یابد. و عصر طلایی اروپا به آخر می رسد. کمونیسم مانند بلایی بر سر دنیا فرود می آید و جنگهای منطقه ای در روسیه، لهستان، بالکان و خاورمیانه تا اوائل دهه بیست میلادی ادامه پیدا می کنند. جنگ زیردریایی ها باعث صلح نمی شود بلکه فقط ورود ایالات متحده به جنگ و شکست آلمان را قطعی می کند. ژنرالهای آلمانی اما شکست را نمی پذیرند. آنها باور دارند هیچوقت همه منابع آلمان در اختیارشان نبوده است. نظریه پردازان توطئه با خلق داستان از پشت خنجر خوردن و حضور یهودیانی مانند تروتسکی در میان بلشویکها ادعا می کنند که شبکه جهانی بانکداران یهودی باعث شکست آلمان در جنگ شده است. ژنرالهای شکست خورده در جنگ زمینه یک دیکتاتوری نظامی در بعد از جنگ را آماده می کنند.

یهودی ستیزی و نژادپرستی قوت می گیرد و راه برای صعود سرجوخه ای اتریشی به پیشوایی رایش هموار می شود. آلمان یکبار دیگر می جنگد، اینبار تنها با نابودی کاملش هست که آلمانها می فهمند با زور نمی شود به همه چیز رسید. درسی که اگر ژنرالهای آلمانی در ۱۹۱۶ یاد گرفته بودند، شاید هنوز امپراتوری آلمان برقرار بود.

بیان دیدگاه

وب‌نوشت روی WordPress.com.

بالا ↑