درسهای زلزله آذربایجان: بلوغ سازمانهای غیر دولتی

زمین لرزید. در ایران زمین همیشه می لرزد: رودبار، بم و حالا هم زلزله آذربایجان. زمین لرزید و باز خانه های کاهگلی فرورویخت و باز کودکان زیر آوارها ماندند. زمین باز هم خواهد لرزید وقتی در فلات ایران زندگی می کنی می دانی که زمین همیشه می لرزد. در این چند روز درسهای زیادی را می توان از واکنش به وقوع زلزله در آذربایجان فراگرفت که در مدیریت پاسخ به بحرانهای آینده می توانند مفید باشند:

اول. اطلاع رسانی. اطلاع رسانی در لحظه های اولیه هر بحرانی مهم ترین کار ممکن است. اینکه در هیچ شبکه تلویزیونی تا ساعتها بعد از وقوع زلزله خبری در اینباره منتشر نشد و حتی یک زیرنویس وضعیت اضطراری ارسال نشد توجیه پذیر نیست. همه مردم ایران در این موارد همیشه به صدا و سیما مراجعه می کنند، اینبار حتی به زعم رسانه های داخلی رسانه های بیگانه منبع اصلی اطلاع رسانی شدند. نیازی به یادآوری تاثیر منفی این رویداد بر اعتماد عامه به رسانه ملی نیست. از سوی دیگری بسیاری از طریق شبکه جهانی اینترنت، شبکه های اجتماعی آنلاین، ایمیل و پیامک تلفنی خبر وقوع حادثه را ساعتها قبل از اعلام رسمی آن دریافت کردند و به فکر کمک و امدادرسانی به مناطق زلزله زده افتادند. شاید بدنباشد یادآوری کنیم یک ورزشکار سرشناس کشورمان توانست خودش را به مراتب زودتر از بسیاری از مقامات مسوول به مناطق زلزله زده برساند. بسیاری از طریق همین شبکه ها در جریان نیازهای زلزله زدگان قرار گرفتند. صفهای طویل اهدای خون و بسیج خودجوش مردم گواه در صحنه بودن مردم ماست، اطلاع رسانی درست می تواند باعث شود که بهره وری حضور خودجوش مردم به حداکثر برسد. مردم ما از امتحان این زلزله روسفید بیرون آمدند.

دوم. سازماندهی گروههای امداد. در اولین ساعات زلزله می توان جان بسیاری را نجات داد. اما تنها گروههای امداد تعلیم دیده و ورزیده می توانند مصدومین را بدون آسیب بیشتر از زیر آوارها بیرون بکشند. واقعیت جغرافیایی سرزمین ما کوهستانی بودن آن است. شبکه راههای کشور در بسیاری از نقاط خود اولین قربانی زلزله است. در این شرایط نیروهای محلی در خط مقدم کمک رسانی به مصدومین قرار می گیرند. رویداد اخیر نشان داد که باید شبکه نیروهای امداد محلی را به  روستاها و مناطق صعب العبور کشور توسعه داد.

سوم. سنجش کارایی مدیریت بحران. این روزها از یک طرف از درد و رنج زلزله زدگان و قربانیان می شنویم، از انسانهایی نوعدوستی که در حال سازماندهی ارسال کمک به مناطق زلزله زده بطور خودجوش هستند و از سوی دیگر از وعده های مسوولین درباره کمکهای مالی و بازسازی دوماهه مناطق آسیب دیده. توانایی هر سیستم مدیریتی را در پاسخش به بحرانهای می سنجند. فرصت خوبیست که بدور از هیاهو و جنجال سیاسی به بررسی عملکرد سازمانهای ذیربط و سرعت پاسخگویی آنها بپردازیم. اگر خرابی جاده ها باعث کندی در پاسخگویی سازمانهای مسوول به زلزله بوده است باید در طرحهای آتی تاخیر ناشی از خرابی جاده ها را منظور کرد؟ بیایید تعصبات را کنار بگذاریم زلزله یک بلای فراگیر است و کاری به تعلقات سیاسی ما ندارد.ضعفهای سازمانها قبل از آنکه سیاسی باشند مدیریتی هستند و ضعفهای مدیریتی خیلی از اوقات ریشه در سازماندهی و برنامه ریزی دارند تا مجریان آنها. تجربه تلخ آذربایجان می تواند از تلخی زلزله های آینده بکاهد.

چهارم. چگونگی حداقل کردنهزینه اقتصادی. در کشور زلزله خیزی مانند ما وقوع زلزله یک احتمال نیست بلکه یک قطعیت است. برنامه ریزی برای کاهش زیانهای ناشی از زلزله باعث می شود تا زیانهای اقتصادی این رویداد طبیعی به حداقل برسد. نگاهی به زندگی اقتصادی شهرهای زلزله زده ای مانند رودبار، منجیل و بم نشان می دهد که ما هنوز تا رسیدن به وضعیت ایده آل در کاهش آثار اقتصادی زلزله ها راه طولانی در پیش داریم. بازسازی شهرها و روستاها تنها  شامل دوباره ساختن بناها و جاده ها نیست بلکه باید شامل بازسازی پتانسیل اقتصادی، ارتباطات  اجتماعی و شبکه های ارتباطی بشود. در روستاهای آذربایجان دهها نفر جان باخته اند و صدها نفر مجروح شده اند فقدان گروه اول و غیبت گروه دوم بر توانایی خانواده ها برای فعالیت اقتصادی در بلند مدت تاثیر می گذارد. علاوه بر این هنوز گزارشی از ارزیابی زیان ناشی از تلف شدن دامها و احشام روستاییان که منبع درآمدشان هم بوده است در دسترس نیست. بازسازی دو ماهه بناها شاید ممکن باشد ولی بازسازی جوامع به سالها وقت احتیاج دارد  و وقت آن است که نقش سازمانهای غیردولتی در انجام این مهم به رسمیت شناخته بشود.

پنجم. بلوغ سازمانهای غیردولتی و اجتماعی ایران. زلزله آذربایجان واقعه تلخی بود و هست ولی واکنش مردمی و سازمانهای غیر دولتی و اجتماعی به این واقعه در خور تمجید است. عملکرد بسیاری از این سازمانها نشان داد که دوره جوانی را پشت سر گذاشته اند و به بلوغ رسیده اند. اهدافشان مشخص است و چهارچوب برنامه هایشان تعیین می کند. جمعیت احیای ارزشها،  جمعیت دانشجویی امام علی، موسسه طه، بنیاد کودک و بسیاری دیگر از این گروهها از جمله اولین کسانی بودند که در صحنه حاضر شدند و به ارسال کمکهای مردمی و توزیع آنها در منطقه پرداختند. امروز جمعیت امام علی اعلام کرد که برنامه دارد در منطقه بماند و از دواطلبان به شرط داشتن روحیه کار جمعی دعوت به همکاری کرد. مطالعه عملکرد این سازمانها و ثبت گزارشهای آنها اولین قدم در تقدیر از نقش گسترده شان است.

ششم. تحریمها و کمکهای نوعدوستانه. زلزله اخیر نشان داد که چقدر تحریمها با نابود کردن زیرساختهای نقل و انتقالات بانکی می توانند بر مشارکت ایرانیان خارج از کشور و مبادلات اقتصادی آنها با ایران موثر باشند. درست است که بنیاد کودک پیشگام شد و جمعیت امام علی حسابی را در استرالیا اعلام کرد ولی برای بسیاری ارسال مستقیم وجه نقد به ایران و سازمانهای فعال در ایران اولویت داشت. افراد زیادی از سر خیرخواهی اعلام آمادگی کردند که کمکهای مردم را به ایران منتقل خواهند کرد. چقدر خوب است که این دوستان شرحی از فعالیتهایشان را اعلام کنند تا تصویر دقیقتری از این کمکها داشته باشیم. اما می توان حدس زد که موفقیت آنها تابعی از شبکه اجتماعی و تعداد دوستان و آشنایانشان بوده است. آدمهای زیادی بوده و هستند که هنوز مانده اند برای کمک چکار می توانند بکنند. در اینباره باید بیشتر نوشت.

ماههای پاییز آذربایجان در راهند و تجربه نشان می دهد که بسیاری از زلزله زدگان باید خود را آماده زندگی در سرپناههای موقت در ماههای سرد در پیشرو کنند. زلزله تمام شده است ولی لرزیدن بنای زندگی اجتماعی مردم اهر و ورزقان تازه شروع شده است. دوستی امروز پیام قشنگی فرستاده بود:»جوزدگی تمام شده است ولی کار اصلی تازه شروع شده است». بنظر می رسد خیلیها دارند آستینهایشان را برای کار اصلی بالا می زنند. زمین لرزید ولی شاید بتوان گفت مردم ما نلرزیدند.

[نسخه اولیه این یادداشت در روزنامه دنیای اقتصاد اول شهریورماه 1391 منتشر شده است]

3 پاسخ به ‘درسهای زلزله آذربایجان: بلوغ سازمانهای غیر دولتی

Add yours

  1. سلام
    با نظراتتون موافقم، ولی در مورد شماره یک باید بگم که ما با جمعی از دوستان مسجدی جز اولین گروههایی بودیم که رفتیم مناطق زلزله زده(4 ، 5 ساعت بعد از زلزله!!)ولی به نظر، این نوع اطلاع رسانی رسانه های داخلی یه کم بانی خیر شد!چون با توجه به راه تقریباً خیلی نامناسب مناطق زلزله زده و اینکه یه جاده ای هستش که حداکثر دو تا ماشین(رفت و برگشت!!)میتونند با هم حرکت کنند.تو ساعات اول اگه با ازدحام بیش از این مواجه میشدیم نیروها و ماشینهای امدادی تو ترافیک میموندند و افراد مصدوم بیشتری فوت میکردند. و اینم باید بگم که متاسفانه ما و قبل از ما خود روستایی ها اکثرا اجساد را از زیر آوار بیرون آورده شد. چون به علت خشتی بودن اکثر خونه ها، افرادی که زیر آوار مونده بودند همون دقایق اول فوت کرده بودند. روحشان شاد

بیان دیدگاه

وب‌نوشت روی WordPress.com.

بالا ↑