یک نماز عید بین المللی

«بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد» عید مبارک.

امروز برای نماز عید به مسجد فاروق در آتلانتا رفتم. مسجدیست در نزدیکی جورجیا تک در خیابان چهاردهم و در این دیار غربت یک مسجد واقعیست با شبستان و گنبد و مناره. امروز در دو نوبت نماز عید می خواندند اول در ساعت 8:45 و دومین نوبت در ساعت 9:30 صبح. گفته بودند که نماز اول خلوت تر است ولی نماز دوم خیلی شلوغ است. برای ساعت 8:45 رفتم که نه جای پارک پیدا شد و به زحمت هم جای نماز خواندن پیدا کردم. برای اولین بار در یک جمع هزار رنگ که شامل تقریبا همه ملل مسلمان بود نماز خواندم. جالب بود که هرکس بنوعی لباس ملی خودش را پوشیده بود. افغانها با کلاههای گرد کوتاه، پاکستانیهای ملبس به شلوارهای سفید و پیراهنهای بلند که رویش جلیقه سیاه پوشیده بودند. مغربی ها با عباهای بلند و کلاهدار از جلو دوخته شده شان، که زیرش پیراهن و کراوات پوشیده بودند،با کلاههای فینه قرمزشان ترکیب جالبی از سنت و مدرنیته بودند.  مصریها و لبنانیها در کت و شلوارهای تمییز و اتوکشیده و اعراب حاشیه خلیج فارس با دشداشه های سفید بلند و یقه های کوتاه آهارزده به تنوع جمع اضافه می کردند. آدمهای ساده پوش و شلوار جین پوش هم بودند از جوانهایی که زنجیرهای نقره ای و موهای روغن زده داشتند تا بچه هایی که کنار والدینشان می دویند.  ولی این همه آدمها نبودند.  مسلمانان آفریقایی ملبس به پیراهنهای بلند آبی و سفید با ملیله دوزیهایی که آدم را یاد لباسهای ایران دوران قاجار می انداخت ترکیب جدیدی به این رنگها اضافه می کردند. بخش بانوان طبق معمول جدا بود ولی از آنجا که خیلی ها خانوادگی آمده بودند در حیاط مسجد در کنار هم بودند. زنان عرب را می شود از شالهای بدور سر پیچیده تشخیص داد، زنان آفریقایی لباسهای آبی و صورتی با عمامه های هم رنگ پوشیده بودند و زنان هندی و پاکستانی با لباسهای بلند و رنگی آمده بودند. لازم نبود آدم مسلمان باشد تا بداند که امروز عید است. برای کنترل ترافیک پلیس آتلانتا آمده بود، و یک افسر پلیس سیاه و تنومند برای خانواده ها راه می گرفت تا از عرض خیابان رد شوند. برای نماز اول حداقل دوهزار نفری آمده بودند و خیلیهایشان در مسجد و خیابانهای اطرافش ماندند. وقتی از میان جمعیت رد می شدی، عربی، هندی، اردو، انگلیسی، فرانسوی با زبانهای آفریقای غربی در هم می آمیختند. غریبه ها به هم سلام می دادند و عید مبارکی می گفتند. ماشینها در پارکینگ دوبله پارک کرده بودند ولی راننده های گیر افتاده می خندیدند و می گفتند «امروز عید است». واقعا امروز عید است. عیدتان مبارک باد.