توان تصحیح سیاسی

امروز یادداشتی از فوکویاما می خواندم که درباره نظامهای سیاسی صحبت می کرد.  از نظر فوکویاما توانایی یک نظام سیاسی برای تصحیح خود self correction  یکی از نیازهای اصلی پایداری    ،سیاسی و ماندگاری آن نظام است.  فوکویاما استدلال می کرد که نظام سیاسی بریتانیا در پی انقلاب باشکوه Glorious Revolution،   یک نظام دمکراتیک نشد. گرچه این انقلاب با سرنگونی جیمز دوم  و مستقر کردن یک نظام سلطنتی مشروطه گام بلندی برای رسیدن به دمکراسی بود ولی نمی توان حکومت بریتانیا را در این زمان دمکراتیک دانست. تنها یک اقلیت از مردم بریتانیا دارای حق رای بودند و عملا تنها کسانی حق رای داشتند که پروتستان، مرد و صاحب حد معینی دارایی بودند. با این حال این نظام توانایی تصحیح خود را داشت.   اگر دولتی  دارای کفایت لازم نبود و یا نتایج مطلوبی دریافت نمی کرد با استیضاح پارلمان، مجلس عوام، مواجه می شد.  مجلس همچنین توانایی رسیدگی به حسابهای مالی و بودجه را داشت. این به معنای این نبود که نظام سیاسی فاسد نبود، بر عکس رشوه و ارتشاء تا قرن نوزدهم یکی از ویژگیهای برجسته نظام سیاسی انگلستان  باقی ماند. اما این به این معنی بود که کسی نمی توانست بیشتر از حد خودش و بی دلیل دزدی کند. کمتر سی سال بعد این مجلس این قدرت را در خود می دید که دوک مارلبورو ، جان چرچیل جد اعلای وینستون چرچیل معروف، را  که یک قهرمان ملی و قدرتمندترین فرمانده نظامی کشور بود از خدمت مرخص کند و فرد دیگری را بجای او بگمارد و به  حسابهای مالی ارتش تحت فرمان او رسیدگی کند. این توانایی برای تصحیح به بریتانیا ثبات سیاسی و ماندگاریی را بخشید که زمینه ساز برتری جهانیش در قرن نوزدهم بود.

وقتی این یادداشت فوکویاما را می خواندم به یک واقعه تاریخی دیگر فکر کردم و آن افول و سقوط جمهوری سوم فرانسه در آغاز جنگ جهانی دوم بود. جمهوری سوم فرانسه یک نظام سیاسی دمکراتیک و  مردم سالار بود که بر کشوری حکم می راند که خود را پرچمدار دمکراسی در جهان می دانست. با اینحال این نظام توان تصحیح خود را از دست داده بود. در سالهای قبل از جنگ جهانی دولتهای فرانسه توان و اراده لازم را برای اجرای اصلاحات لازم در نیروهای مسلح و تغییر دکترین ارتش فرانسه نداشتند. جالب است که بدانیم در شب روز حمله آلمان به فرانسه دولت فرانسه در پی یک بحران در کابینه استعفاء داده بود. شکست نظامی فرانسه در جنگ سقوط نظام سیاسی را در برداشت. در همین دوران نظام سیاسی شوروی، که امروز هفتادمین سالگرد پیروزی ارتش سرخ بر ارتش آلمان در استالینگراد را جشن می گیرد توان تصحیح اشتباهاتش را داشت.  رودریک بریثویت در کتاب مسکو 1941 به همین نکته اشاره می کند و آنرا دلیل اصلی موفقیت ارتش سرخ می داند. در حالیکه هیتلر از اشتباهاتش درس نمی گرفت و توان تصحیح آنها را نداشت، استالین، بعد از اشتباهاتی فاجعه بار در دفاع از کیف، ویازما و مسکو، بسرعت یاد گرفت که او یک فرمانده نظامی برجسته نیست و بعد از گذشت یکسال با مارشالهایش، ژوکف، کونیف و روکوسوسکی، مانند اعضای یک تیم کار می کرد. اینکار از قدرت سیاسی او نکاست و برعکس پیروزیهای ارتش سرخ از 1943 به بعد بر اعتبار او افزود. آیا استالین بدون تصحیح رفتارش و بدون استفاده از برجسته ترین ژنرالهای ارتش سرخ می توانست آلمان را شکست بدهد؟ سوالیست که همه مورخین به آن جواب منفی می دهند.

تصحیح را نباید با اصلاح اشتباه گرفت. اصلاح معمولا به معنای  ایجاد یک روش جدید  و یا دگرگون کردن سیستماتیک است. اما تصحیح یعنی بررسی عملکرد و تطابق آن با اهداف تعیین شده و برداشتن گام لازم برای نزدیک کردن عملکرد به آن هدف.   نظامهای سیاسی که مایل به ماندگار بودن هستند باید توان لازم برای تصحیح اشتباهات اجزایشان را داشته باشند و  گرنه ناپایداری ناشی از انباشت اشتباهات با آنها آن می کند که تاریخ برای جمهوری سوم فرانسه ثبت کرده است.  هر نظام سیاسی برای ماندگاری و پایداری به تصحیح نیازمند است، زمانیکه فرآیند تصحیح به تاخیر می افتد  انباشت هزینه ناشی از اشتباهات آغاز می شود. او پایان آغاز  می شود. امروز روز جالبی بود، روزی که چند ساعتی برای تاریخ وقت داشتم.

3 پاسخ به ‘توان تصحیح سیاسی

Add yours

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.

بالا ↑