کار ادامه دارد. این یادداشت را امروز در وبلاگم در خبر آنلاین منتشر کردم. به نظرم اتفاقات خوبی که در گسترش محصولات سخت افزاری هنری در این سالها روی داده است می تواند زمینه ورود هنرمندان و افراد خلاق به بخش نرم افزاری و نوآوری در اقتصاد باشد:
این روزها ارزش افزوده حاصل از نوآوری و تعریف محصولات جدید به حدی رسیده است که بسیاری به نوآوری بعنوان نیروی پیشران اقتصادی می نگرند. این باور جدی وجود دارد که بدون نوآوری و خلاقیت کارآفرینی میسر نخواهد بود و رشد اقتصادی شتاب نخواهد گرفت.
تاکید بر نوآوری و خلاقیت باعث شده است تا پژوهشگران بسیاری به تحقیق درباره عوامل موثر بر خلاقیت در کسب و کار بپردازند. این نکته برای همه این پژوهشگران جالب بوده است که پیش بینی پاسخ مصرف کننده به محصولات نو با استفاده از متغیرهای همیشگی به راحتی ممکن نیست. در واقع واکنش مصرف کنندگان به یک کالا تابع متغیرها و روندهاییست که همه آنها برای پژوهشگران شناخته شده نیستند. این نکته باعث می شود تا در هر طرحی و در معرفی هر کالای جدیدی نوآوران و شرکتها کمی هم دلهره داشته باشند. موفقیت تلفنهای هوشمندی مانند آیفون و گالاکسی باعث شده است تا برخی فکر کنند که همه کالاهای نو با استقبال مصرف کنندگان روبرو خواهند شد. این برداشت درست نیست. آنچه که نوآوری را به سوخت پیشران موتور رشد اقتصادی تبدیل می کند امید و انتظار به موفقیت است که انگیزه فعالیت اقتصادی دهها شرکت و صدها نوآور می گردد. آنچه که همه تحلیلگران باور دارند این است که موجهای اقتصادی در نتیجه اختراع و ابداع به وجود می آیند.
معرفی تلفنهای هوشمند خود باعث ایجاد بازار و صنعت طراحی نرم افزارهای کاربردی شد که آنها به نام اپ (App) می شناسیم. فضای شبکه های مجازی مانند Facebook و Twitter این روزها در درجه اول برای عرضه تبلیغات و سرگرمی مورد استفاده قرار می گیرند. Facebook فقط جایی برای این نیست که ببینید دوستانتان کجا هستند و با چه کسی در حال گرفتن سلفی هستند. طراحانش می دانند که برای میلیونها نفر این شبکه محلیست برای وقت گذرانی. ایشلن در آن به عرضه انواع سرگرمی و بازیهایی می پردازند که در آنها می توان اسباب بازیهای مجازی خرید. در سال ۲۰۱۵ فیس بوک ۲.۵ (دو و نیم) میلیارد دلار به طراحان بازیهای نرم افزاری برای طراحی بازیهای سازگار با فضای مجازی این شبکه اجتماعی پرداخت کرد. حجم فعالیتهای اقتصادی پیش از موفقیت یک محصول و حجم فعالیتهای اقتصادی مرتبط با این محصول بعد از موفقیتش آنقدر هست که نوآوری را عنصر اصلی اقتصاد در قرن بیست و یکم بنماید.
در نتیجه گرچه نمی دانیم کدام محصول موج بعدی را ایجاد خواهد کرد این را می دانیم که بدون نوآوری این محصول به دست نخواهد آمد. اینجاست که این سوال مطرح می شود که کدام رشته های دانشگاهی انسانهای خلاق و نوآور تربیت می کنند؟ رشته های هنری٬ که به نظر ربطی به برنامه نویسی نرم افزاری و فن آوری پیشرفته ندارند٬ دقیقا به همین دلیل مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته اند. پرورش و تربیت هنرمندان دیگر تنها یک کار فرهنگی نیست. بسیاری از محققان باور دارند که باید رابطه ای بین اهمیت دادن به رشته های هنری و خلاقیت هنری و نوآوری وجود داشته باشد. این را می دانیم که تحصیل در رشته هایی مانند تئاتر با افزایش قدرت سخنوری و پرورش هوش اجتماعی افراد باعث موفقیت آنها در عرصه فعالیت اقتصادی می شود. این رابطه ار نظر آماری سنجیده شده است و مورد قبول بسیاری از پژوهشگران است ولی هنوز رابطه بین تحصیل در سایر رشته های هنری و نوآوری کمی سازی نشده است. گرچه با افزایش تقاضا برای محتویات دیجیتالی و محصولات سینمایی و تلویزیونی با فن آوری پیشرفته شاهد موفقیت برنامه های آموزشی هستیم که در آنها ترکیبی از کاربردهای فن آوری اطلاعات و نرم افزارهای جدید و تکنیکهای هنری تدریس می شوند.
رابطه بین خلاقیت هنری و نوآوری اقتصادی یکی از پیوندهاییست که اقتصاد ایران می تواند با اتکا به آن آماده جهش به جلو باشد. برای کشوری که به سابقه فرهنگی و هنری خود می بالد و در دهه های اخیر هنرمندان مطرحی در رشته های مختلف در آن بالیده اند٬ وقت آن است که به هنر نه تنها بعنوان ابزاری برای حفظ هویت فرهنگی بلکه بعنوان نیروی پیشران توسعه اقتصادی نگاه کند.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟