و اندرباب خط خوردن چهار هزار کرور

دکتر واتسون

شماره 221B

خیابان بیکر

لندن

واتسون عزیز،

نوروز دارالخلافه آمد و رفت و حالا فراشان بعد از یکی دو هفته به سرکارها و مشاغلشان بازگشته اند تا دوباره به ارباب رجوع بگویند که کارشان در آینده راه خواهد افتاد. از امور  دارالخلافه اگر بپرسی ملالی نیست جز دوری نظم و قانون که به لطف ظهور عجایبی جدید بسیار مفرح و دل انگیز هم می شود. شب جمعه پیش کاشف به عمل آمده که رئیس الوزرای قبلی چهار هزار کرور دولار ینگه دنیا را به حسابی در یوروپ گذاشته به قصد امانت. هر چه کاتبان و مستوفیها گفته اند «تصدقتان برویم بگویید امضا بدهند که پول را به اوراق ینگه دنیایی تبدیل نکنند» فکر کرده است که والده اشان هستند که دارد به زور بخورش می دهد و گفته است لازم نکرده از اینکارها بکنند. هاله نوری دارد که در امور بانکی هم حواله جاری می کند و از عجایب روزگار است.

علی ایحال هفته پیش قاضی القضات آقای جفرسون نشسته به محکمه تظلم  اولاد و عیال یک عده تفنگچی  را که در عهد شاه شهید در بلاد لبنان گرفتار مهلکه  فرقه های متخاصمه شده اند، شنیده است و دیده است که چهار هزار کرور دولت علیه را به اوراق خزانه داری اتازونی مبدل کرده اند و حاضر و آماده مانند نبات در دربخانه ردیف کرده اند. نه دیناری قرار است از آقای جفرسون کم بشود و نه قرار است تمثال آقای فرانکلین به خطر بیفتد. پولی هم که صاحبش هم دور افتاده است، هم مقهور است و هم مجهور، حکم گوشتیست که نصیب گربه شده است. گربه با حیا هم کسی ندیده. عاجلا حکم کرده که سرمایه دولت علیه را بدهند به آنها جهت رفع کدورت و دلجویی. از کیسه خلیفه حاتم طایی شدن آسان بود.

خبرش که به دارالخلافه رسید انگار توپ مروارید ترکانده اند. حضرت آقای مستوفی هرچه کاتب و پیشکار و آژان دیپلماتیک بوده است را فراخوانده تا بدهد  فراشان دربخانه فلکشان کنند این جماعت را که مال سلطان دین پناه اسلام فداه را اینگونه به باد داده اند. ایلچیهای دولت علیه به خروش آمده اند که این جفاست و خیانت و علیه پرزیدان اتازونی اقامه دعوا کرده اند. ولی پیشکارباشی و منشی حضور آمده اند که کاری نمی شود کرد. نه حوالجاتی دارند که بگویند سکه را نباید کاغذ می کرده اند و نه ضمانتی. حالا هم ارباب جرائد می گویند رییس الوزرای قبلی حکم شیرین را دارد و دولت علیه خسروست. اگر خسرو را براستی تاج پادشاهیست و گرز پهلوانی باید که سقف محکمه را روی سر قاضی القضات اتازونی پایین بیاورد. می گویند حکما کلاه کیانی را پشمی نمانده است که اینطور شده است. از شیرین جز طنازی انتظاری نیست.بعید می دانم حتی خسرو هم از شیرین چنین نازی کشیده باشد.

قبلا هم عارض شده بودم سگ باسکرویل پیشی می شود از این ماجراها که در دربخانه و دارالخلافه هست.  حالا منشی الممالک نوشته  چهار هزار کرور و بلکه هزاران هزار کرور فدای یک تار موی وجود همایونی! این رقمها در خزانه نواب مالک‌الرقاب رقمی نیست که بخواهد کسی از جان نثاران خون خود را کثیف کند. عجالتا چهار هراز کرور دیگر هم خط خورد از سیاهه خزانه جهت سبکبالی دلها.

زیاده عرضی نیست جز التماس دعا، با چاپار بعدی اگر شد آن مغزی را که شیشه انداخته ام بفرست یادم بیاد عقل در کجاست و قرار است چه شکلی باشد، زیاده زحمت است.

دوستدار،

شرلوک هولمز

دارالخلافه

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: