خدایا مرا از شر دوستانم حفظ کن

برای ویژه نامه صنعت روزنامه جهان صنعت نوشتم.

حمایت از صنعت هرگز نمی تواند با ایجاد محدودیت برای تجارت خارجی موفق باشد. در صورتی که حمایت از صنایع نوپای یک کشور به معنای محدودیتهای شدید وارداتی برای رقبا باشد این سیاست می تواند نتایج منفی بسیاری را بدنبال داشته باشد.

یک دهه پیش وقتی جادیش باگاواتی در دفاع از جهانی شدن می نوشت این جملات دلیل ذاتی رشد اقتصادی از نظر او و اقتصاددانان همرایش بود: «رشد یک سیاست انفعالی و یک استراتژی تضعیف شده برای کمک به فقرا نیست. بلکه رشد اقتصادی یک سیاست فعال و یک استراتژی برای ارتقاء اجتماعی همه طبقات جامعه است. برای موفقیش رشد اقتصادی به دولتی احتیاج دارد که با اشتیاق و حرارت گامهای لازم را برای تسریع بخشیدن به رشد اقتصادی از طریق اجرای مجموعه ای از سیاستها مانند توسعه زیرساختهای اقتصادی، راهها، بنادر و جذب سرمایه گذاری خارجی بردارد». بنظر ایشان هدف رشد اقتصادی نه توزیع مجدد منابع محدود جامعه به بهانه های مختلف بلکه افزایش ظرفیت و حجم تولیدات جامعه بود.

در سه دهه گذشته کشورهای در حال توسعه زیادی گامهای بلندی در توسعه صنعتی خود برداشته اند. نامهایی مانند ترکیه و برزیل در آستانه ورود به گروه کشورهای توسعه یافته هستند. پژوهشگران زیادی اینروزها داستانهای موفقیت زیادی از کشورهایی مانند آفریقای جنوبی، مالزی، اوگاندا، نیجریه و غنا تعریف می کنند. بسیاری از این کشورها بازارهای داخلی خود را بعد از سالها بسته بودن و اعمال مقررات دست و پاگیر به روی رقابت جهانی باز کرده اند. ولی این تنها کاری نبوده است که این کشورها کرده اند. تقریبا همه این کشورها همزمان با تلاش برای پیوستن به اقتصاد جهانی مجموعه ای جامع از سیاستهای اقتصادی را به اجرا گذاشته اند که صادرات را تشویق کرده است، سرمایه خارجی را جذب کرده است و سرمایه گذاران خارجی را به شرکای توسعه اقتصادی کشورشان تبدیل کرده است. سوالی که پیش می آید این است که آیا حذف موانع تجارت خارجی و جذب سرمایه خارجی برای شتاب بخشیدن به رشد اقتصادی کافی هستند.

توسعه زیرساختهای اقتصادی و بهبود راهها و بنادر بنظر همه لازم و ضروری هستند ولی اختلاف نظرها بر سر سایر موارد لازم برقرار است. بعنوان نمونه آیا لازم است که برای سرمایه گذاران خارجی سیاستهای تشویقی و تسهیلات ویژه ای در نظر گرفته شود که باعث می شوند ایشان نرخ بازگشت بیشتری را از سرمایه گذاران داخلی بدست بیاورند؟ یا لازم است به صادرکنندگان داخلی امتیازات بیشتری داده شود تا حجم صادرات افزایش پیدا کنند؟ یا لازم است دولت با تولیدکنندگان داخلی و خارجی یکسان رفتار کند؟ سیاست بیطرفانه لزوما به معنای تجارت آزاد یا سیستم مالیات همسان نیست. این نکته را هم باید در نظر داشت که بسیاری از  دولتهای کشورهای در حال توسعه از جمله دولت ایران بطور روز افزونی از درآمدهای حاصل از تعرفه های مختلف برای تامین هزینه هایشان استفاده می کنند. با توجه به کاهش بهای نفت احتمالا وابستگی دولت ایران به این گروه از درآمدها افزایش پیدا خواهد کرد. آیا این درآمدها آنقدر خواهند بود که دولت هزینه اخلال اقتصادی ناشی از تحمیل آنها به صنایع را پذیرفتنی بداند؟

این سیاست و سیاستهای مشابه دولت برای مداخله در صنایع و تنظیم بازار با توجه به عوارض ناخواسته مثبت یا منفی سیاست صنعتی دولت خواهند بود. عوارض مثبت در صنایع بویژه بعد از حذف موانع تجارت خارجی کم نیستند. صنعتگر داخلی در تلاش برای صادرات یک فرآیند یادگیری درباره تجارت خارجی، برقراری ارتباط و ارتقای استانداردهای تولید را آغاز می کند. ارزش دانشی که در نتیجه این فرآیند انباشت می شود و ارتباطاتی که حاصل آن است آنقدر هست که پرداخت یارانه به صنایع داخلی را توجیه کند. از سوی دیگر منافع دریافت دانش فن آوریهای جدید و آموزشهای مطابق استانداردهای روز آنقدر هست که دولت بخواهد به شرکتهای خارجی و چندملیتی تخفیف مالیاتی بدهد. سوال اینجاست که آیا می توان از صنایع نوپا هم به بهانه نتایج مثبتشان حمایت کرد؟

مطالعات اقتصادی و پژوهش درباره ارتباطات درونی صنایع نشان می دهد که حمایت از صنایع نوزاد در هر شرایطی جایز نبوده و نمی باشد. این مطالعات نشان می دهند که دولت در صورتی در حمایت از صنایع نوپا موفق است که مجموعه ای از شرایط حداقلی در جامعه موجود باشند. در درجه اول کشور مذکور باید از یک مزیت نسبی آشکار حداقلی  در تولید محصول مورد نظر برخوردار باشد، یا بتواند با سرمایه گذاری مناسب این مزیت نسبی را تحقق بخشد. این مزیت نسبی در صورتی پذیرفتنیست که وجودش با تخمین هزینه فرصت واقعی فعالیتهای صنعتی لازم در داخل کشور و مقایسه آنها با قیمتهای جهانی اثبات شده باشد. به عبارت دیگر با قیمت یارانه ای و سوبسید نمی توان مزیت نسبی خلق کرد. تجربه توسعه صنعتی ایران نشان می دهد این مزایای نسبی نه ماندنی هستند و نه واقعی.

از سوی دیگر برای توجیه حمایت دولت از هر صنعت نوپایی و اختصاص اعتبارات و تسهیلات به آن باید بتوان عوارض مثبت فراوانی را برای آن شناسایی و اندازه گیری کرد. به عبارت دیگر یک صنعت نوپا باید بتواند فعالیتهای اقتصادی را تشویق کند و نه محدود. بر این اساس سیاست حمایتی هیچوقت سیاست ایده آل و بهینه نیست. بلکه سیاستهایی مانند تسهیل ورود به بازار، پرداخت یارانه بر اساس میزان تولید، کمک به فعالیتهای پژوهشی و حفظ ساختار رقابتی بازار اثرات مثبت فراوان تری دارند تا سیاست حمایت از صنایع نوپا. جالب توجه است که این نتیجه گیری حتی زمانی که سیاست حمایتی باعث بهبود رفاه اجتماعی می شود برقرار است. چرا که افزایش رفاه اجتماعی با محدود کردن رقابت در بازار  پایدار نیست.

چالشهای صنایع ایرانی بیشمارند ولی شاید خود از پس آنها بر بیایند اگر دولت دست از سر  دوستی با آنها بردارد و به بهبود فضای اقتصادی و تجاری بپردازد. اینروزها این دعای ولتر وصف حال صنعتگر ایرانیست «خدایا مرا از شر دوستانم حفظ کن، خودم از پس دشمنانم بر می آیم».

1 پاسخ به ‘خدایا مرا از شر دوستانم حفظ کن

Add yours

بیان دیدگاه

وب‌نوشت روی WordPress.com.

بالا ↑