چه چیزی ما را همدست تبهکاریها و سیاهکاریهای پیرامونمان می کند؟

این روزها کتاب «چیزهایی که همراهشان بود» نوشته تیم او. برایان را می خوانم. مجموعه ای از داستانهای کوتاهی که این کهنه سرباز جنگ ویتنام درباره سربازان آن جنگ نوشته است. خیلی دلم می خواست می توانستم ترجمه فارسیش را به سبک لیلی گلستان و آن شاهکار اوریانا فالاچی٬ زندگی٬ جنگ و دیگر هیچ٬ بخوانم. بگذریم. کتاب تجربه های آقای او. برایان و هم خدمتیهایش هست در جنگی که معصومیت و خامی نسلی از جوانان آمریکایی را نابود کرد. یکی از داستانهای کتاب درباره سربازیست که نمی تواند زیر آتش ویت کنگ دوستش را از غرق شدن در مردابی نجات بدهد. او این داستان را دوبار نوشته است.

بار اول وقتی که نورمن٬ یکی از هم خدمتیهایش بعد از موفقیت کتاب اول تیم به او نامه ای می نویسد و شرح ماجرا را بیان می کند و از او می خواهد درباره اش بگوید. «من خودم می خواهم این داستان را بگویم ولی کلمه ای پیدا نمی کنم٬ واژه ها از من فرار می کنند و در شهر سرگردان ماشین پدرم را می رانم تا شاید این حرفها از سرم بیرون بروند» دوستش می گوید. تیم داستان را می نویسد ولی اسمها را عوض می کند٬ نوع مرگ را عوض می کند و آنرا دراماتیک تر می کند تا به سادگی غرق در مرداب زیر آتش دشمن نباشد. داستان کوتاه خوبی می شود که تیم آنرا یک هفته ای می نویسد و بعد هم جزء داستانهای کوتاه برگزیده از جنگ ویتنام منتشر می شود. تیم کتاب را برای نورمن می فرستد و نامه ای در پاسخ دریافت می کند «نمی خواهم بگویم افتضاح است٬ ولی این حرف من نیست٬ داستان من نیست٬ من از تو خواسته بودم داستانم را بگویی ولی فکر می کنم کار راحتی نیست». نورمن بعد از چند سال سرگردانی خود را حلق آویز می کند٬ مادرش می نویسد «بچه ساکتی بود٬ حرفهای نگفته اش او را کشت» .

حالا تیم بعد از ۲۵ سال داستان را دوباره می نویسد. داستان را آنجور که بوده است و اضافه می کند «من می نویسم تا از سهم خودم در مرگ نورمن تقاضای بخشش کرده باشم». واژه جالبی را استفاده می کند: Complicity . این واژه یعنی همراهی و مشارکت ناآگاهانه برای من بهترین ترجمه پذیرفتن است. انگار تیم پذیرفته بوده است که اشکالی ندارد داستان نورمن را عوض کند. داستانی که نورمن می خواسته بگوید تا بلکه بقیه او را بهتر بفهمند. بفهمند درحالیکه او شجاع بوده است و نشان ستاره برنز ارتش آمریکا را دریافت کرده است بطور خارق العاده ای شجاع نبوده است و برای همین ستاره نقره را دریافت نمی کند. او هفت نشان دارد ولی خود را بزدل می داند چون نتوانسته است زیر آتش دشمن دوستش را از مرداب بیرون بکشد. تیم این را در داستان اول نمی گوید. و برای همین خود را در ساکت کردن نورمن مقصر می داند.

راستش فکرم به جامعه خودمان برگشت. جامعه ای که در آن خرابکاری٬ دزدی٬ نابود کردن زندگی دیگران٬ تجاوز به حریم خصوصی و پذیرفتن گندیدن اخلاقی عادی شده است. بارها شده است که از قربانیان کلاهبرداریهای قانونی و غیرقانونی٬ شرعی و غیرشرعی شنیده ام پاسخی که در پیگیری پرونده شان شنیده اند این بوده است «همه جا دزد هست»٬ «همه جا فساد هست» ٬ «آقا جان بقیه دنیا هم همینه» و یا شاهکار جملاتی که از بازرس دولت آقای روحانی شنیده ام «عصر٬ عصر قاجار است٬خودت را آزار مده». من نمی دانم چند نفر در سکوت تحمیل شده به آنها در حال مرگ تدریجی هستند. من نمی دانم چند نفر هر روز بلند می شوند و می گویند «ولی این داستان٬ داستان من نیست». ولی می دانم ما شریک جرم شده ایم چون پذیرفته ایم که می توان داستان آنها را تغییر داد و ظلمی که به آنها شده است را عادی جلوه داد. من می دانم که وقتی ما اهانت به یک زن را بخاطر پوششش می پذیریم٬ وقتی دزدی را به بهانه فقر یا دشمنی یا حرص قبول می کنیم٬ وقتی رشوه دادن و گرفتن را عادی می کنیم٬ وقتی به کمیسیونهایی می رویم که می دانیم اعضایش از وامی که می دهند درصد می خواهند٬ سرنوشت محتومی را پذیرفته ایم. ما شریک جرم می شویم و می مانیم.

جالب است که همان آدمها بعدها می گویند «من قرار نبود کاری کنم»٬ «نقشی نداشتم»٬ «به من مربوط نبود»٬‌ ٬ «چکار قرار بود بکنم؟‌» انگار تقاضای تبرئه دارند و می دانند که گناهکارند وقتی پذیرفته اند که سیاهی و تباهی ایرادی ندارد. ما می توانیم سکوت نکنیم و داستانها را بگوییم شاید روحی سرگردان را نجات بدهیم. خدا می داند در روز چند داستان را عوض می کنیم تا سکوت را تضمین کنیم شاید خودمان آرامش داشته باشیم.
تماس با نویسنده…..@adadpay

1 پاسخ به ‘چه چیزی ما را همدست تبهکاریها و سیاهکاریهای پیرامونمان می کند؟

Add yours

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.

بالا ↑