امروز جان مک کین سناتور ایالت آریزونا٬ سیاستمدار جمهوریخواه و اسیر جنگی سابق بعد از مبارزه با سرطان درگذشت. در حکومتهای جمهوری اصل و نسب کمتر به کار کسی می آید و کمتر کسی به اصل و نسب خود می بالد. اشرافزادگی ویژگی حکومتهای سلطنتی هستند. با اینحال جان مک کین از نوادگان جورج واشنگتن اولین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا بود و از خانواده ای نظامی با سابقه ای طولانی در نیروی دریایی ایالت متحده برخاسته بود. هم پدرش و پدربزرگش دریاسالاران نیروی دریایی بودند و وقتی مک کین جوان خلبان فانتوم شد و به هوادریای نیروی دریایی پیوست بیشتر یک سنت خانوادگی و علاقه جوانی را دنبال می کرد.
هواپیمای او در جنگ ویتنام مورد اصابت قرار گرفت و او به اسارت ویتنام شمالیها درآمد. در دوران اسارت زخمهای او باعث شد تا نتواند برای بقیه عمرش از بازوهایش به خوبی استفاده کند و وقتی بعد از ۵ سال از اسارت آزاد شد هنوز به کمک چوبهای زیر بغل راه می رفت. تصویر او ملبس به یونیفورم نیروی دریایی با چوبهای زیربغل در حالیکه با نیکسون دست می دهد یکی از تصاویر استاندارد کتابهای تاریخ جنگ ویتنام است. درباره جان مک کین از دو زاویه می توان صحبت کرد:اول نقش او در سیاست داخلی آمریکاست و دیگر نقش او در سیاست خارجی آمریکا.
در سیاست داخلی آمریکا مک کین یک جمهوریخواه بود ولی جمهوریخواهی سنتی که به چهارچوبهای قانونی پایبند بود. این به این معنا نیست که خانواده او درگیر رسواییهای رسانه ای نبودند. ولی او بر خلاف محافظه کاران نو هرگز نخواست بالاتر از قانون قرار گیرد. او نماینده جناح راست سیاست در آمریکا بود و شکی نیست که بسیاری از عناصر مترقی صحنه سیاسی ایالات متحده با سیاستهایی که او حامی آنها بود مخالف بودند. خوشنامی مک کین نه از مواضع سیاسیست بلکه از اصالتش در رفتار سیاسیش می آید. وقتی در رقابتهای انتخاباتی سال ۱۳۸۷ ایالات متحده زنی سفیدپوست در یک جلسه عمومی پرسش و پاسخ به او که رقیب اوباما بود گفت که از اوباما می ترسد «چون او یک عرب است». مک کین در پاسخ دادن تردید نکرد «نه خانم٬ اوباما یک مرد خوب خانواده است و این حرف درست نیست. من و او بر سر مسائل بنیادی تفاوت نظر داریم ولی او یک مرد خوب است». ترامپ حرکت به سمت کاخ سفید را با کوبیدن بر طبل خارجی بودن اوباما شروع کرد که برای نژادپرستان جذاب بود. اما مک کین در اوج رقابتهای انتخاباتی پایبند اخلاق و حقیقت باقی ماند.
در سیاست داخلی آمریکا مک کین همیشه یک طرفدار بازار آزاد و منطق اقتصادی باقی ماند. زمانی که جورج دبلیو بوش اعلام کرد که مالیاتها را کاهش می دهد در حالیکه مصمم به اشغال افغانستان و عراق بود٬ مک کین با سیاستهای مالی رئیس جمهور جدید که او را در انتخابات مقدماتی ریاست جمهوری شکست داده بود٬ مخالفت کرد. منطق او ساده بود:وقتی که دولتها به جنگ می روند و هزینه های عمومی افزایش می یابد کاهش مالیات یعنی کسری بودجه و ناپایداری اقتصادی. در آن روزها بسیار حسرت می خوردند که چرا مک کین در دور اول انتخابات برنده نشده بود تا بجای جورج دبلیو بوش نابلد نامزد حزب جمهوریخواه باشد. واقعیت این بود که در کارولینای جنوبی مک کین نخواسته بود از برافراشته بودن پرچم کنفدراسیون را که سمبل جنگهای داخلی بود حمایت کند٬ ولی جورج دبلیو بی رودربایستی برای جلب آرای تندروها و بنیادگرایان مسیحی برافراشته نگه داشتن پرچم شورشیان قرن نوزدهم را حق ایالت کارولینای جنوبی دانسته بود. تاسف بار اینکه هشت سال بعد به جای انتخابی فردی از میان میانه روها٬ مک کین تسلیم زعمای حزب شد تا سارا پلین٬ فرماندار ایالت آلاسکا٬ را بعنوان همراه خود و نامزد معاون ریاست جمهوری انتخاب کند. هفته نامه اکونومیست بعد از این انتخاب نوشت «بدترین حالت در صورت پیروزی باراک اوباما چند سیاست اشتباه است٬ ولی بدترین حالت در صورت پیروزی جان مک کین ریاست جمهوری سارا پلین است که یک فاجعه خواهد بود». انتخاب سارا پلین میانه روها و رای دهندگان بیطرف را به طرف حزب دمکرات سوق داد. هنوز بسیاری می پرسند تاریخ چقدر متفاوت می بود اگر در سال ۲۰۰۰ میلادی جان مک کین به جای جورج دبلیو بوش برنده انتخابات ریاست جمهوری می شد. شاید امروز ما در ادبیات سیاسی واژه ای مانند نومحافظه کاران نمی داشتیم.
در سیاست خارجی سناتور مک کین یک مرد دوران جنگ سرد باقی ماند. او هرگز موضوعی به نفع ایران اتخاذ نکرد و حتی معروف است که در یکی از جلسات پرسش و پاسخ در سال ۱۳۸۷ آهسته گفته بود «ایران را بمباران کنید» و بعد آنرا به شکل شعار تکرار کرده بود. او موافق برجام نبود و از منتقدان جدی اوباما باقی ماند. او همچنین در سالهای گذشته همیشه و همه جا کوشیده بود تا به مهار ایران کمک کند. برداشت او از ایران٫ برداشت یک اسیر سابق جنگی در ویتنام شمالی از کشوری متخاصم بود که باید سرکوب می شد. با اینحال او از قماشی نبود که بخواهد پیمان شکنی کند یا بخواهد همه دستاوردهای اوباما را نابود سازد. برای همین در میان سناتورهای جمهوریخواه او رفتاری قابل پیش بینی و در چهارچوبی قانونی داشت که جایی برای تعامل باقی می گذاشت. حتی بسیاری امیدوار بودند همانگونه که او از طرفداران گسترش روابط ایالات متحده با ویتنام شده بود با درک مزایای اقتصادی رابطه برابر با ایران چنین رابطه ای را بپذیرد. با اینحال نه تحولات دنیای سیاست نه عمر او مجال نداد که در مواضع ضد ایرانی او تغییری ایجاد شود.
با مرگ جان مک کین شاید نسلی از سیاستمداران جمهوریخواه به پایان راه رسیده باشند که جهانبینیشان در دوران جنگ سرد و جنگ ویتنام شکل گرفته بود. آنها خود را میهن پرست می دانستند و بسیاری از آنها در نیروهای مسلح یا سازمانهای دولتی ایالات متحده خدمت کرده بودند و در مبارزه با کمونیسم فعالانه شرکت کرده بودند. برای آنها محافظه کاری نه از جنبه عوامگرایانه آن بلکه از جنبه پایبندی به ارزشها و آرمانهای ایالات متحده تعریف می شد. این نسل شاهد روی کار آمدن جورج دبلیو بوش با رای مسیحیان انجیلی (اونجلیکال)و پیروزی ترامپ با رای سفیدپوستان افراطی و ضد مهاجران بودند. اولی را پذیرفتند چون هر چه بود بوش در سیاستهای اقتصادی تابع اکثریت حزب جمهوریخواه باقی ماند. ولی ترامپ برای افرادی مانند مک کین همیشه یک عوامگرای اختلاف انداز هوچیگر باقیماند. سوال این روزها این است که آیا حزب جمهوریخواه بیشتر خواهد کوشید شبیه ترامپ باشد یا مک کین. یکی قهرمان جنگ بود و دیگری به بهانه ای جعلی پنج بار از رفتن به جبهه خودداری کرد. یکی برایش آمریکا کشورش بود و برای دیگری بهانه. آینده نشانمان خواهد داد.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟