برای روزنامه جهان صنعت نوشتم درباره انتخابات ریاست جمهوری در آمریکا. نکته جالب هزینه ایست که می شود و سرمایه اولیه مورد نیاز برای رقابتهای انتخاباتی که نقش پشتیبانان مالی نامزدهای انتخاباتی را از همیشه پررنگ تر کرده است.
انتخابات ریاست جمهوری در ایالات متحده در راه است تا معلوم شود در پایان سال 2016 چه کسی رییسجمهور بزرگترین اقتصاد جهان که بدهکارترین نیز هست، خواهد بود. نامزدهای انتخاباتی تبلیغات خود را برای پیروزی در انتخابات مقدماتی شروع کردهاند تا با پیروزی در این مرحله بهعنوان نامزدی یکی از دو حزب اصلی جمهوریخواه و دموکرات در دور اصلی ونهایی انتخابات ریاستجمهوری شرکت کنند. مانند هر رویداد مهم سیاسی دیگر انتخابات ریاستجمهوری هم کنشها و واکنشهای اقتصادی خاص خود را دارد و هم بر اقتصاد تاثیر میگذارد و از آن تاثیر میپذیرد.
فعالیتهای انتخاباتی در ایالات متحده بدون هزینه نبوده و نیستند و برای تامین هزینه فعالیت خود نامزدهای انتخاباتی به پشتیبانی مالی هواداران و اربابان صنایع احتیاج دارند. با توجه به رای دیوانعالی ایالات متحده در سال 2010 این هواداران میتوانند اشخاص حقوقی باشند و دولت حق ندارد بنا به فصل اول قانون اساسی ایالات متحده آمریکا مبلغی را که سازمانهای غیرانتفاعی سیاسی هزینه میکنند، محدود کند. از این سال شرکتها و بنگاههای اقتصادی هم وارد مبارزات انتخاباتی شدهاند و انتخابات سال 2012 گرانترین انتخابات ریاستجمهوری تاریخ آمریکا شد. در نتیجه این تحول نامزدهای انتخاباتی علاوه بر ملاقات با هواداران و رایدهندگان میکوشند حمایت مدیران و مالکان این شرکتها را نیز جذب کنند. هرچه باشد یک مبارزه انتخاباتی کاری است پرهزینه که سرمایه اولیه آن میتواند بیش از یکصد میلیون دلار باشد. در سال 2008 باراک اوباما سناتور وقت ایلینویز با رد بودجه دولت فدرال برای تبلیغات انتخاباتی خود مبلغ 778 میلیون دلار از هوادارانش جمعآوری کرد. در همین سال جان مک کین نامزد جمهوریخواه تنها 389 میلیون دلار بودجه در اختیار داشت. در سال 2012 ستاد انتخاباتی اوباما 1/1 میلیارد دلار را جمعآوری و هزینه کرد و میت رامنی رقیب انتخاباتیاش از حزب جمهوریخواه 01/1 میلیارد هزینه کرد. هر دو نامزد انتخاباتی بهطور مشترک هر ثانیه 30 دلار و 30 سنت هزینه کردند که متوسط ماهانه هزینههای انتخاباتیشان را با 79 میلیون دلار برابر میکرد. گردآوری این مبالغ آسان نبوده و نیست و به زمان احتیاج دارد. شاید به همین دلیل است که نامزدها فعالیت انتخاباتی خود را از چند سال قبل از انتخابات ریاستجمهوری شروع میکنند تا در سال آغاز رقابتها (سال قبل از برگزاری انتخابات) از سرمایه کافی برخوردار باشند. نامزد انتخاباتی که سرمایهداران و گروهها او را جدی نمیگیرند توان رقابت در انتخابات را ندارد. نیاز نامزدها به چنین سرمایه هنگفتی و حضور شرکتها و بنگاههای اقتصادی در عرصه انتخابات انتقاداتی را هم بهدنبال داشته است. منتقدان میگویند با توجه به تعدد نامزدهای انتخاباتی، گروههای سیاسی که اهداف خاصی را دنبال میکنند، میتوانند در صورت داشتن سرمایه کافی از نامزدی در مرحله مقدماتی رقابتها حمایت کنند که با آنها هم عقیده است. در حال حاضر مبارزه انتخاباتی در ایالات متحده یک پروژه یک میلیارد دلاری است و کاندیدایی که نتواند تا قبل از شروع مرحله مقدماتی یکصد میلیون دلار بودجه را تامین کند موفق نخواهد بود. اینجاست که حمایت گروههای فشار سرنوشت انتخابات را رقم میزند. این مساله بهویژه از این جهت حائز اهمیت میشود که این گروهها اولویتهای سیاسی خود را براساس باورها و منافع خود و نه لزوما منافع ملی ایالات متحده تعریف میکنند. بهعنوان مثال این روزها این بحث مطرح است که آیا حامیان میت رامنی در انتخابات 2012 در انتخابات 2016 از کسی حمایت خواهند کرد که وعده خواهد داد دستاوردهای باراک اوباما در سیاست خارجی و اقتصاد داخلی مانند مذاکره با ایران و قانون بیمه فراگیر را خنثی کند یا نه؟ اینجاست که دلارهای گروههای فشار برای تضمین یک خط سیاسی خاص هزینه خواهد شد. در هر صورت برای تحلیلگران اقتصادی فعلا یک نکته مهم است و آن، اینکه برای 18 ماه آینده کنگره و دولت آمریکا بر سر بودجه دعوایی نخواهند داشت. دیگر ادارات دولتی تعطیل نخواهند شد و غوغای انتخابات به سیاستمداران اجازه میدهد تا کمی اقتصاد را به حال خود رها کنند، خبری که برای بسیاری مهمترین خبر و اثر اقتصادی انتخابات در پیشرو است.
فکر میکردم الان فرصت مناسبی است که کنگره برای دولت بر سر موارد مختلف مشکل درست کند تا نتواند کارهای خودش را تمام کند. از طرف دیگه دولت سعی خواهد کرد جلوی اینکار را بگیره تا بتونه برنامههای مورد علاقه خودش را پیش ببره.