سی و یک سال از جنگ گذشته است. داستانی که ما از جنگ می گوییم هنوز منحصر است به چیزهایی که شنیده ایم و نه چیزهای که پرسیده ایم. داستان مادران جنگ داستان ناگفته ایست. جالب است که حتی در اینجا هم خودمان را منحصر به شنیده ها کرده ایم. گاهی در گزارشی یا خاطره ای سطری درباره درد و رنج زنان جنگ می خوانیم و از آن می گذریم بی آنکه از خودمان پرسیده باشیم که ایشان که بودند و چه روزهایی بر آنها گذشته است. روزهایی که اکنون تنها در خاطره کسانی مانده اند که آنها را تجربه کرده اند.
داستان جنگ بدون داستان مادران و همسران آن هرگز کامل نبوده و نیست. و روایت رسمی با این بخش از تاریخ جنگ هم مهربان نبوده است. زنان جنگ مانند مردان جنگ از همه اقشار ملت ایران بوده و هستند. از سکولار تا مذهبی، از سنتی تا مترقی، از شهری تا روستایی. با این حال ما از کنار داستان آنها هم گذشته ایم. سخت است از درد پرسیدن و بی خبری را فهمیدن. با اینحال نباید گذاشت که این گروه از زنان فراموش شوند. کسی جایی را سراغ دارد که بخواهد یک یادداشت جدی – گزارشی در اینباره چاپ کند؟

بیان دیدگاه