تا بحال از خودتان پرسیده اید توهین یعنی چه؟ یک سری فحش و ناسزا هست که اصولا توهینند. یک سری رفتارها هم اصولا توهینند. اصولا تحقیر و کوچک شمردن یعنی توهین. ولی انگار خیلی چیزهای دیگر هم توهین حساب می شود. شاید در جامعه ما هرچیزی که باعث بشود ما احساس بدی راجع به خودمان بکنیم به حساب توهین گذاشته می شود. شاید به همین خاطر هم انتقادات، توصیه ها، دلسوزیها و غیره به حساب توهین گذاشته می شوند. اینطوری کار خیلی سخت می شود! چون همه می توانند دل نازک باشند و دل نازکتر بشوند.
سلام استاد گرامي،
من فکر مي کنم ديگر در اين دوران تعريف دقيقي از توهين دادن مشکل است،بدليل اينکه در اين سالهاي اخير ميزان دخالت و سرک کشيدن در زندگي ديگران و مدام پاييدن آنها هم توهين به حساب مي آيد و متاسفانه دارد به نوعي جزو عادتها و رفتار مردم مي شود و گاهي اوقات اينقدر مردم با اين شيوه خو گرفته اند که خودشان از اين نوع رفتار و اثرات آن خبر ندارند.من فقط با زدن مثالي اين را روشنتر بيان کنم.من در سالهايي که در ايران زندگي و کارمي کردم، براي شرکتي خصوصي کار مي کردم و در همين دوران عاشق مردي بودم که بي نهايت او را دوست داشتم.زماني که اين آقا با محل کار من تماس مي گرفت مدير من که خانمي بود، تمام مدت با لاي سر من براي پرسيدن سوالي مي ايستاد و با اين نيت مي خواست که از همه چيز سردر بياورد.هميشه ازش مي خواستم که اگر مورد ضروري است بپرسد يا لااقل به اتاق خودش برود که بعدا به او مراجعه کنم، که ظاهرا نتيجه اي نداشت.
امروز که مطلب شما را مي خواندم ياد آن دوران افتادم که در آن زمان اين شخص در واقع به من و بقيه با رفتارهاش چه توهيني مي کرد.
در نتيجه در جايي که خيلي از ارزشها جاشون با چيزهاي ديگري عوض شده خيلي مشکل است تشخيص اينکه چه چيزي انتقاد است چه چيزي توصيه و دلسوزي.شايد اين خانم فکر مي کرد با اين کارش داره کنترل مي کنه که در اظرافش همه چيز طبق معيارهايي که اون آدم براي خودش داشت،پيش مي رود يا نه!
حالا اگر بخواهيم همين مثال کوچک را به کل جامعه تعميم بدهيم،انوقت مي بينيم که چه وضعيتي داريم و باعث تاسف است که همين چيزهاي کوچک و پيش و پا افتاده باعث چه عقب ماندگيهاي شده.در آلمان وزير امور خارجه يک هموسکسول است ولي وقتي قضاوت مي شه فقط راجع به عملکردش در دولت نقد مي شه و نه بخاطر مسايل شخصي اش يا گرايشات فردي.در نتيجه آن نقدي که شما ازش نام برديد اينجا بيشتر کاربرد داره تا در جايي که در هنگام نقد اين عملکرد شما نيست که زير سواله بلکه اين رفتار و احيانا ديدگاه شماست که مشکل داره!
تا زماني که مرزبندي براي نقد درست در اختيار نيست و کرامت انساني زير سوال مي رود و مستقيما شخصيت آدمها به سخره گرفته مي شود ادمها طبيعتا دل نازکتر مي شوند و ظرفيتشان براي دريافت انتقاد کمتر مي شود در حالي که اگر نقد به طرز صحيحي استفاده شود خيلي هم سازنده است.خيلي موارد هست که مي شه گفت اما چه ميشه کرد که از حوصله اين بحث خارجه.ممنون که اين امکان گفتگو اينجا ارايه شده است.برايتان آرزوي بهترينها را دارم.
بعضی فحش ها «ناسزا» نیست ها!