اصولا یک جاهایی هست که توقع داری مسافر وایساده باشد، مسافرکشها هم باشند و دو پشته و سه پشته راه را بند آورده باشند. مثلا سر چهارراهها، اول بزرگراهها، میادین، جلوی دانشگاهها، مدارس، ساختمانهای اداری و غیره و غیره. توجیح اقتصادی هم دارد،پیاده روی نامطلوب است در نتیجه مسافرین در اولین نقطه ای که به مسیر ایشان می خورد منتظر تاکسی و مسافرکش شخصی می شوند. برای رانندگان هم هزینه جستجوی مشتری را پائین می آورد در نتیجه از خدایشان است که در چنین جاهایی مسافر سوار کنند و می کنند. بازار در تعادل است و من تا بجال ندیدم که جریمه ها باعث روانی ترافیک در این موارد بشود. در بهترین حالت مقامات با تسلیم به این وضعیت تعادلی ایستگاه تاکسیها و خطی ها را نزدیک چنین نقاطی قرار داده اند.
اما خداوکیلی وسط پل یادگار امام هم جاست که برخی منتظر ماشین می ایستند؟؟؟ اصلا چطور خودشان را به وسط پل می رسانند؟ و بعد کدام راننده احمق و از جان گذشته ای وسط این پل می تواند بایستد؟ دوستان حمل و نقلیم این داستانها را باور نخواهند کرد.
امروز فکر می کردم خیابانها و بزرگهای تهران مانند رگهای رسوب گرفته آدمیست که صد سال است قند و کلسترول خیلی بالایی دارد. ماشینها در میان آنها مانند گلبولهای قرمز هستند که از میان این موانع با نوسان می گذرند!

بیان دیدگاه