صنعت هواپیمایی و افزایشی که درمان نیست

در خبرها آمده است که نرخ بلیط سفرهای هوایی 14 درصد افزایش پیدا خواهد کرد. با توجه به افزایش بهای سوخت هواپیما در نتیجه اجرای طرح آزادسازی یارانه ها و افزایش سایر هزینه های عملیاتی شرکتهای هواپیمایی این افزایش قیمت قابل پیش بینی بود. با اینحال آیا این افزایش قیمت برای بهبود وضعیت صنعت هواپیمایی کشور کافیست؟  متاسفانه به نظر تمام ناظران این افزایش  کافی نیست و مرهم دردهای صنعت هواپیمایی کشور نمی باشد. واقعیت اینجاست که کنترل قیمتها به این سبک  مدتهاست که کارایی خود را از دست داده است و راهبردی مناسب برای هدایت صنعت هواپیمایی کشور نمی باشد. حقیقتی که در سیاستگذاریهای این چنینی در نظر گرفته نشده و نمی شود. این عدم کارایی زمانی تشدید می شود که بخاطر می آوریم سیاستگذاریهای این چنینی منعکس کننده عوامل موثر بر عرضه و تقاضا برای سفرهای هوایی و ساختار متغیر تقاضا نمی باشند.

واقعیت اول: افزایش پیوسته تقاضا برای سفرهای هوایی: بنا به آمارها و سالنامه های منتشر شده از سوی سازمان هواپیمایی کشوری در دو دهه گذشته تعداد مسافران سفرهای داخلی هوایی حداقل سه برابر افزایش یافته است و از 4.2 میلیون نفر در سال 1369 به 12.8 میلیون نفر در سال 1389 افزایش پیدا کرده است. در همین بازه زمانی تعداد مسافران پروازهای خارجی از 918000 نفر به 7.3 میلیون نفر افزایش پیدا کرده است و هفت برابر شده است. این افزایش پیوسته در حجم مسافران  تا حد زیادی مدیون افزایش تعداد خطوط هواپیمایی، گسترش شبکه فرودگاهی کشور و گسترش ناوگان هواپیمایی به مدد هواپیماهای استیجاری بوده است. با اینحال زمانی که تعداد سوانح هواپیمایی، شهرت بد هواپیماهای روسی مانند توپولف و سایر عوامل منفی موثر بر تقاضا را بخاطر می آوریم این افزایش بنظر چشمگیرتر می آید و از خود می پرسیم که آیا نمی توانست بیشتر باشد؟

این آمار نشان می دهد که علیرغم سوانح و کهنسال شدن ناوگان هواپیمایی کشور، دو عاملی که باعث کاهش تقاضا برای سفرهای هوایی هستند، تقاضا برای سفرهای هوایی در کشور رشد پیوسته ای داشته است. برای هر اقتصاددانی این افزایش تقاضا در شرایط بازار به معنای افزایش قیمت تعادلی یا نرخ تعادلی بلیط هواپیماست. اما در این بازه زمانی بهای بلیطها برای مدتهای مدید ثابت نگه داشته شده است و سیاستگزاران تنها با تاخیر و پس از زیاندهی شرکتهای هواپیمایی اقدام به افزایش قیمت بلیط کرده و می کنند. واقعیتی که باعث افزایش مصنوعی حجم سفرهای تقاضا شده در بازار می شود و کمبود صندلی پروازی و صفهای طویل مسافران را به ارمغان می آورد.

واقعیت دوم: ساختار متغیر تقاضا برای سفرهای هوایی: تقاضا برای سفرهای هوایی ساختاری یکسان نداشته و ندارد. ساعت، روز و فصل و ماه پرواز، شهر مبدا و شهر مقصد، نوع هواپیما، سرویس ارائه شده در داخل پرواز، میزان بار، حسن شهرت شرکتهای هواپیمایی  و غیره تقاضای مسافران و حداکثر قیمتی را که ایشان برای بلیط می پردازند تعیین می کنند. تنها یک نگاه به حجم مسافرتهای فصلی این ادعا را تایید می کند. دوباره به آمار منتشر شده از سوی هواپیمایی کشوری می توان استناد کرد: در ایام عید و در کرمای تابستان حجم مسافرت به جزیره کیش 50 درصد افزایش پیدا می کند این افزایش برای سفر به مشهد در فصل تابستان 60 درصد است. اما بهای بلیط در ماه کم سفری مانند بهمن یا اردیبهشت همانیست که در اوج تقاضای بازار در تیر و مرداد و شهریور است. در نتیجه مسافرین همیشه با کمبود جا و صفهای طویل مواجه می شوند. طبیعیست که این سیاست دست شرکتهای هواپیمایی را در استفاده از فرصتهایی که افزایش تقاضا در اختیارشان قرار می دهد، می بندد. و از سوی دیگر باعث گرمی بازار واسطه گران و خرید و فروش بلیط می شود. هزینه ای که مسافران به ریال نمی پردازند، با اتلاف وقت در تهیه بلیط و پرواز با شرکتهایی که کمرشان زیر باز زیانهای انباشت شده شکسته است می پردازند.

 واقعیت سوم: تحریمها و افزایش هزینه های عرضه: تحریمهای ایالات متحده آمریکا بر علیه صنعت هواپیمایی کشور بارها از سوی دست اندرکاران محکوم شده است.  علیرغم این تحریمها صنعت هواپیمایی کشور هم در حجم مسافران جابجا شده رشد داشته است و هم در تعداد شرکتهای هواپیمایی فعال. این واقعیت انکارناپذیر است که حتی اگر تحریمها باعث کندی رشد صنعت هواپیمایی شده باشد باعث توقف آن نشده است و رشد این صنعت چشمگیر بوده است.  با اینحال تحریمها هزینه تعمیر و نگهداری ناوگان موجود را افزایش داده است و امکان دسترسی به هواپیماهای جدید را محدود کرده است. این عوامل  بر تابع عرضه اثر منفی دارند و باعث کاهش آن می گردند. این به این مفهوم است که در قیمتهای اعلام شده توان ارائه حجم معمول صندلیهای پروازی را ندارند. قیمت ثابت بلیطها باعث شده است تا آسیب پذیری شرکتهای هواپیمایی درباره چنین شوکهایی افزایش پیدا کند. و نتوانند راه حلهای مناسب را برای حفظ کیفیت و کمیت خدماتشان بیابند.

 تعیین یک نرخ ثابت فارغ از واقعیتهای ذکر شده باعث شده است تا صنعت هواپیمایی کشور در وضعیت ایده آلی نباشد و سودآوری آن کاهش پیدا کند. افزایش چهارده درصدی شاید قرص مسکنی باشد برای زمانی کوتاه مدت اما مشکلات این صنعت را درمان نمی کند. استفاده از مکانیزم بازار ضمن تقویت صنعت هواپیمایی می تواند استانداردها و کیفیت پروازهای داخلی را حتی در کوتاه مدت افزایش چشمگیری بدهد. و فراموش نکنیم نرخ پایین بلیط هواپیما هیچوقت تضمین کننده کیفیت آن نبوده است.

1 پاسخ به ‘صنعت هواپیمایی و افزایشی که درمان نیست

Add yours

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.

بالا ↑