پویا ناظران در کانال وقایع اقتصادیه بحث خوبی را درباره سیاستگذاری اقتصادی در دهه های ۴۰ و ۵۰ خورشیدی شروع کرده است و مشاهدات و مطالعات خود را به اشتراک گذاشته است. حرف او ساده است: سیاستگذاری اقتصادی موفق بوده است تا زمانیکه رهبری سیاسی از دخالت در کار گروههای کارشناسی خودداری کرده است. در پاسخ به او رامین ناصحی و حامد قدوسی هم مطالبی را منتشر کرده اند و برخی نقدها به صحبت جناب ناظران را نوشته اند. نقدهایی که می شوند به دو گروه تقسیم می شوند:
اول اینکه سیاستهای دهه چهل و گسترش صنایع زمینه ساز رویدادهای دهه پنجاه بودند و پیامدها و عواقب این سیاستها در نظر گرفته نشده بودند. تورم دهه پنجاه و تلاش دولت پهلوی برای کنترل آن از نظر این دوستان ریشه در همان سیاستهای بظاهر موفق دهه چهل دارد. در واقع دهه چهل آغاز اشتباهات دهه پنجاه بوده است و نباید زیاد رویدادهایش را جدی گرفت یا مثبت پنداشت.
دوم منتقدینی هستند که به جهش اقتصاد جهانی در دهه شصت میلادی٬ مصادف با دهه چهل خورشیدی٬ اشاره می کنند. بهبود شرایط در ایران را ناشی از بهبود شرایط جهان می دانند. زمانیکه کشورهای مختلف حوزه جنوب ٬ مانند کشورهای ایتالیا٬ یونان٬ اسپانیا و کشورهای آفریقای شمالی٬ یک بهبود کلی در شرایط اقتصادیشان را تجربه کردند. ایران هم مانند سایر این کشورها از این دهه طلایی جهانی سود برده است و مانند زورقی سوار بر موج به اوج رسیده است و بعد در دهه پنجاه خورشیدی همزمان با شوک نفتی به قعر بازگشته است و مدیریت چندان نقشی در بهبود و توسعه اقتصادی ایران زمین نداشته است.
گروه اول برداشتهای خود را از واقعیتهای اقتصادی و سیاستها دارند و در این باورها هم پایبند پیشفرضهای خود هستند. گروه دوم اما گویی برای عامل انسانی نقشی قائل نیستند. اگر باران ببارد محصول خوب است و اگر باران نبارد محصول بد است. نکته ای که هر دو گروه از آن غافلند و به نوعی نمی خواهند درباره اش صحبت کنند تحلیل سیاستها و شرایط اقتصادی ایران در دهه چهل خورشیدی در چهارچوب اقتصاد منطقه ای و شرایط نیروی انسانی ایران و سرمایه اجتماعی کشور در آن سالهاست.
زمانیکه به ایران دهه سی نگاه می کنیم و ایران ۱۳۴۹ را با ایران ۱۳۳۹ مقایسه می کنیم شکی نیست که در این میان اتفاقی افتاده است. نمی توان منکر تلاش کارآفرینان و کارفرمایان و کارگران ایرانی در دهه ۴۰ بود وقتی کشور با کشورهای همسایه و همتراز در جهان مقایسه می شود. ایران دهه ۴۰ رشد غیر تورمی اقتصاد را همراه با گسترش صنایع بومی و پر رنگ شدن نقش کارآفرینان ایرانی را تجربه کرد. این یک واقعیت تاریخیست که به نظر می رسد منتقدان هم آنرا پذیرفته اند ولی بر سر عوامل و دلایل آن رویدادها اختلاف نظر دارند. اینکه چون اقتصاد جهان رو به بهبود بوده است اقتصاد ایران هم بهبود یافته به نوعی انکار نقش هر عامل انسانی و درون مرزیست. اگر دوباره باران ببارد ما قرار است دوباره بهترین باشیم.
مثال نقض این باور این روزهاست که در حالیکه اقتصاد جهانی و منطقه ای در حال پیشرفت هستند و صنایع مختلف در کشورهای همسایه برخوردار از ثبات سیاسی و تعادل اقتصادی در حال رشد هستند در بسیاری از صنایع نقش فرامرزی و حتی سهم درون مرزی شرکتهای ایرانی کمتر و کمتر می شود. شاید صحبت در این فضا درباره دهه چهل نوعی نوستالژی به شمار بیاید ولی جالب اینجاست که اکثریت جمعیت کشور در دهه های بعد از دهه چهل به دنیا آمده اند و در نگاه ایشان به دهه چهل بیشتر پرسش وجود دارد تا احساس دلتنگی برای روزهایی که آنها را حتی بعنوان یک نوباوه تجربه نکرده اند.
سوال همچنان همان سوال است: چرا ایران توانست در دهه ۴۰ همزمان با گسترش صنایع داخلی و افزایش تعداد کارآفرینان ایرانی رشدی اقتصادی بدون افزایش تورم داشته باشد؟ من فکر می کنم زن و مرد ایرانی نقشی در خور در رویدادهای آنها سالها داشته اند و درسهای آن تجربه هنوز قابل تکرار هستند٬ اگر ما بتوانیم با ذهنی رها از پیشداوری ها و با استفاده از روشهای علمی به سراغ داده ها و مشاهدات آن سالها برویم.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟