یکی از پرسشهایی که این روزها مطرح می شود این است که آیا ابرتورم در راه است و قرار است قیمت کالاها افزایش نجومی پیدا کند. بسیاری از مصرف کنندگان و خانواده هایی که درآمد ثابت دارند نگران آینده هستند و مطمئن نیستند چه روی خواهد داد. در حالیکه نمی توان با توجه به نوسانات بازار و افزایش عدم قطعیت درباره آینده با اطمینان حکم داد٬ باید گفت بخشی از صحبتهای این روزها بیشتر ناشی از باورهای ذهنی و نگرانی هستند تا بر اساس پیش بینیهای علمی.
اول. باید بپرسیم تورم چیست؟ تورم تغییر در شاخص قیمت متوسط سبد کالای مصرف کننده است. باید در نظر داشت که شاخص قیمت متوسط وزنی بهای کالاهاییست که یک شهروند متوسط ایرانی مصرف می کند و در نتیجه سبد کالا شامل همه کالاها نیست. از طرفی اگر بهای کالایی که سهم مهمی از سبد مصرفی را دارد افزایش پیدا کند (مثل نان٬ آب٬ برق)٬ آنوقت شاخص متوسط افزایش بیشتری خواهد داشت و تورم افزایش می یابد. پس تورم یک متغیر واقعی مانند قیمت یک کالا٬ هزینه درمان یا درآمد نیست. تورم تغییرات شاخصیست که بر اساس پیشفرضها و نمونه های آماری تعریف می شود تا متوسط قیمتی که یک خانوار متوسط ایرانی می پردازد. این خانوار متوسط نماینده خانوارهای ایرانیست و درآمد آن برابر با میانگین درآمد جامعه نیست. بلکه این عادات و الگوهای مصرف آن است که وصف حال جامعه هستند. پس تورمی که تخمین می زنیم با تغییر تعریفمان از خانوار متوسط یا سبد مصرف تغییر خواهد کرد.
دوم. سبد مصرف چیست؟ سبد مصرف معمولا کالاهایی هستند که همه خانوارها از آنها بهره می برند در نتیجه در یک خانواده متوسط می توان آنها را دید. بعنوان مثال در دهه شصت شاید موز یا قارچ را نمی شد جز سبد مصرف خانوار متوسط دانست٬ ولی این روزها هم موز و هم قارچ را می توان جز سبد مصرف خانوار دانست. برای همین باید دقت کرد که در پیش بینی تورم تغییرات قیمت در کدام کالاها را در نظر می گیریم. اگر بهای میگو دو برابر شود ولی میگو در سبد مصرفی خانوار ایرانی اهمیتی ندارد آن وقت این دو برابر شدن هیچ تغییری در شاخص قیمت سبد مصرفی نمی دهد و باعث افزایش تورم نمی شود. اکثر کالاهای اساسی در ایران با استفاده از یارانه های دولتی یا بر اساس توافقات دو جانبه با خریداران نفت ایران تامین می شوند. خریداران نفت همیشه برای حفظ تراز تجاری خود با ایران و حفظ ذخایر ارزیشان بخشی از بهای نفت را با کالا پرداخت می کنند. در تمام سالهای گذشته ایران به دلیل صادرات نفت ناچار بوده است که وارداتی هم داشته باشد. این کالاهای اساسی معمولا به بهایی کنترل شده به بازار عرضه می شوند و باعث افزایش تورم نمی شوند. حالا اگر شما بگویید که قیمت یک مارک خاص تلفن هوشمند یا لوازم لوکس خانگی ۲ برابر شده است٬ نمی توانید نتیجه بگیرید که یک تورم ۱۰۰ درصدی وجود دارد. شما درباره دو کالا حرف می زنید که سهم عمده ای در سبد مصرف خانوار ندارند. پس خانوار متوسط ایرانی در صورت مدیریت صحیح شبکه توزیع هنوز می تواند از چنگ تورم برهد.
سوم. قیمت گذاری رسمی و شبکه توزیع. اقتصاد کشور تا بحال در دوره های مختلفی ساختارهای گوناگون شبکه توزیع را تجربه کرده است: از شبکه توزیع مرکزی و کوپنی تا شبکه توزیع آزاد. چنانچه دولت بخواهد خود توزیع کالا را به دست بگیرد یا توزیع به قیمت رسمی را با استفاده از کسانی انجام بدهد که مجوزهای رسمی دولتی دارند راه را برای رانت خواری و افزایش هزینه های توزیع باز می کند. متاسفانه مدیران دولتی نتوانسته اند از بروز فساد پیشگیری کنند و در اجرا عملکرد خوبی نداشته اند. در نتیجه ضعفهای شبکه توزیع در عمل قیمتگذاری رسمی خنثی می شود و هزینه تمام شده بالا می رود. چالش اصلی در اینجا استفاده از کارکرد بازار به نوعیست که هزینه توزیع پایین بماند و راه برای رانت خواری بسته بماند. اینجاست که باید در مدیریت استاندارهای مشخصی تعریف شوند که بر مبنای کارکرد مدیران و شبکه توزیع باشد و نه بر اساس اولویتهای سیاسی.
اینجاست که می توان گفت در حالیکه برخی کالاها شاهد افزایش قیمت و در مواردی افزایش قابل توجه خواهند بود٬ تا زمانیکه این کالاها سهم قابل توجهی در سبد مصرف خانوار نداشته باشند تورم در کشور قابل کنترل خواهد بود. نباید افزایش بهای چند کالا را به حساب افزایش مشابه بهای تمام کالاها گذاشت و کاملا باید آماده بود که با نقصانها وضعفهای شبکه توزیع در کشور مدبرانه برخورد کرد تا هزینه توزیع کالا در کشور باعث افزایش بهای کالا نگردد. روزهای نگران کننده ای هستند و بازارها ملتهب. در التهاب بازار حفظ آرامش آسان نیست ولی تنها راه چاره است. چون رفتاری که از نگرانی و اضطراب سرچشمه می گیرد تنها به التهاب بازارها می افزاید.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟