شاه کلید حل مسائل اقتصادی در دست کیست؟

  سرمقاله ام برای روزنامه همشهری روز یکشنبه ۱۰ دی ماه که به بهانه رویدادهای اخیر نوشته ام.

برخلاف آنچه که در رسانه ها و فضای مجازی شاهد آن هستیم سیاست زدگی در تحلیل هر حادثه ای هیچوقت به یافتن راه حلی برای آن بدل نشده است. بلکه با تاکید بر افتراق و پراکندگی آراء از شکل گیری وحدت نظر لازم برای پیدا کردن راه حل و به اجرای گذاشتن سیاستهای لازم جلوگیری می کند.

این روزها شاهد گردهماییهایی خودجوشی بودیم که در اعتراض به شرایط اقتصادی صورت گرفتند. مانند همیشه گروههای سیاسی مختلف می کوشند در هر واقعه ای شاهدی برای مدعای خود پیدا کنند این رویدادها را بهانه تبلیغ دیدگاهها و شعارهای خود کرده اند. در واقع به جای پرداختن به ریشه ها و دلایل چنین اعتراضاتی هر کس که صاحب مسندی در هیات دولت فعلی نیست٬ آنها را دستاویز رسیدن به هدف و جاه طلبیهای جناحی و حتی شخصی خود می کند. واقعیت اما چیز دیگریست.

اول باید پرسید آیا دولت فعلی یا هر دولتی شاه کلید حل مسائل اقتصادی کشور را در اختیار دارد؟‌ پاسخ به این سوال نه تنها در ایران منفیست بلکه در هر کشوری که اقتصاد آن بازیگران متعددی دارد و مراکز تصمیم گیری و نهادهای صاحب نفوذ آن بسیار شده اند٫ منفیست. بارها گفته شده است که دههای اخیر شاهد کاهش دايره حاکمیت دولت به معنای قوه مجریه در اقتصاد کشور بوده است. هیات دولتی که در دهه نود خورشیدی تشکیل جلسه می دهد به مراتب اختیارات و نفوذ کمتری از هیاتهای دولت پیشین دارد. این دولت می تواند اجزای مورد نیاز ساخت چنین شاه کلیدی را فراهم کند و یا پیشنهاد دهد ولی برای ساخت و اجرایی کردن آن نیازمند مشارکت نهادهای حکومتی و قضایی و قانونگذاران است.

دوم باید پرسید چرا این اعتراضات اکنون مطرح می شوند؟ پاسخ ساده است:‌ برای اینکه دیگر نمی توان هزینه انباشت شده فساد اداری و اشتباهات گذشته را پنهان کرد و به یاری درآمدهای نفتی از تاثیر آنها بر جامعه کاست. در سالهای گذشته ما همیشه بر قیمت تاکید کرده ایم و خواسته ایم به نحوی مصرف کننده کالا و خدمات را راضی نگهداریم. حال آنکه اگر قیمتها را دولتها می توانسته اند تعیین کننده کیفیت کالا و خدمات همیشه درونزا تعیین شده اند. دربرابر این کاهش مصنوعی قیمت یک کاهش واقعی کیفیت رخداده است که نمونه بارز آن گسترش فساد اداریست٬ فسادی که دلیل اصلی بسیاری از نارضایتیها و ناکارآمدی دستگاهها در یافتن راه حل برای آنهاست.

سوم باید پرسید که آیا یافتن راه حل اقتصادی می تواند به این اعتراضات خاتمه دهد؟ در پاسخ به این سوال پرسید که منظور از راه حل اقتصادی چیست؟‌ آیا منظور اتخاذ سیاستهای عوامگرایانه ایست که وعده کاهش قیمتها را می دهد؟‌ یا منظور یک مکاشفه درونی درباره ریشه مشکلات اقتصادی ماست؟ در حالیکه همیشه در گفتمان اقتصادی کشور بر قیمتها و هزینه ها تاکید شده است کسی دلسوز بهره وری و قدرت تولید و افزایش مشارکت اقتصادی نبوده است. شهروندان در حالی با افزایش قیمتها مواجه می شوند که نه اطلاعی از تغییرات ساختاری در اقتصاد کشور دارند و نه اراده ای برای چنین تغییراتی را در توان دولتمردان می بینند. ما نمی توانیم هزینه ها را واقعی کنیم بدون آنکه برنامه ای برای اصلاح ساختاری اقتصاد کشور و افزایش بهره وری و کارآمدی دستگاههای اجرایی و نهادهای حکومتی داشته باشیم. اقتصاد ایران شاید حکومتی باشد ولی دیگر دولت یکه تاز آن نیست٬ بازیگران آن باید بپذیرند که اصلاحات لازم است و هزینه های تاخیر در اجرای اصلاحات کمرشکن شده است.

این نکته را نباید فراموش کرد در میان منتقدان اقتصادی دولت کسانی قرار دارند که در کارنامه شان تقویت انحصارات و جلوگیری از شفافیت فعالیتهای اقتصادی بیشتر می درخشد تا رقابتی کردن بازارها و زمینه سازی مشارکت آحاد مردم در اقتصاد کشور. اقتصاد جمع فعالیتهای اقتصاد و مولد مردم یک کشور است. چه بخواهیم و چه نخواهیم همه در اقتصاد حاضر هستند. تلاشهای جناحها برای داشتن سهم بزرگتری از اقتصاد تنها به معنای محروم کردن مردم عادی و زحمتکش کشور از فرصتهای اقتصادی و کسب درآمد است. اگر واقعا خواهان حل مشکلات اقتصادی کشور هستیم باید بپذیریم که همه در اقتصاد باشند٬‌نه فقط افرادی که ما آنها را موجه می دانیم و می خواهیم شاهد موفقیتشان در اقتصاد باشیم.

اعتراضات اخیر نتیجه عملکرد دولت فعلی نیست بلکه نتیجه انباشت هزینه ها و انتظار برای تغییر است. برای پاسخگویی سیاستگذاری لازم است و نه سیاست زدگی. استفاده سیاسی از معضلات اقتصادی مردم نتیجه ای جز اضافه کردن به مشکلات نداشته است و کاش جناحهای اقتصادی کشور به آن رسیده باشند.

1 دیدگاه برای «شاه کلید حل مسائل اقتصادی در دست کیست؟»

مال خودتان را بیفزایید

  1. برداشت بنده از فرمایشات آقای دادپی اینست که از آنجا که مردم اطلاعی از ساختار کشور ندارند از دولت میخواهند قیمتها را با فشار به تاجر کاهش دهد تجار هم با کاهش کیفیت قیمت را کاهش میدهند تا تقاضای داخلی از بین برود اما کشور نیاز به افزایش بهره وری دارد تا افزایش بهره وری سود تجار را تأمین کرده و آنها را از گران فروشی منصرف کند اولا مردم ساختار کشور را میدانند کشور ما همواره صادراتش بیش از واردتش است همین دلیل گرانتر بودن قابل توجه قیمت ارز بازار از قیمت برابری قدرت خرید است که در این شرایط افزایش بهره وری هم نمیتواند محقق شود تا رفاه مردم را افزایش داده ومشکل را حل کند چون افزایش بهره وری مستلزم ایجاد اشتغال پایدار است و ایجاد اشتغال پایدار نیازمند سرمایه گذاری است و زمانی که فولاد وانرژی وپلیمر ومواد اولیه اولویت صادرات میشوند و برای سرمایه گذاری به حد کافی در داخل کشور وجود ندارند پس موانع کسب وکار تراشیده میشود تا سرمایه گذاری در داخل انجام نشود پس افزایش بهره وری باتوجه به اولویت صادرات به نیاز داخل، نمیتواند محقق شود به همین سادگی و اما اگر تراز تجاری کشور صفر باشد دلار هشتصد تومان میشود نه بیش از چهارهزار تومان ومواد اولیه هم برای سرمایه گذاری وافزایش بهره وری موجود خواهد بود پس بهره وری افزایش خواهد یافت امروز سرانه جی دی پی واقعی هر ایرانی بیست هزار دلار است اما آنچه که به دستش میرسد یا به عبارتی جی دی پی اسمی چهارهزار دلار است اگر جی دی پی اسمی افزایش یابد بهره وری هم افزایش میابد وسرانه جی دی پی هر نفر میتواند تا چهل هزار دلار سالانه افزایش یابد همچنین اگر مقاطعی قیمت کالاهایی مصرفی مثل تخم مرغ و غیره نوساناتی دارد که شدیدا مورد اعتراض مردم است چون کارد به استخوان رسیده، به همان دلیل صادراتی است که بدون توجه به نیاز داخل انجام میشود فکر میکنید این ساختار چگونه بدون اعتراض تغییر خواهد کرد؟این سیستم اولویت صادرات به مصرف داخل، پیشینه چند صد ساله دارد و تا زمانی که مردم خودشان اشاره ای به آن نکنند ساختار تغییر نخواهد کرد برای درک فاجعه بودن اولویت صادرات به مصرف داخل یک فیلمی ساخته شده به نام یتیمخانه ایران ،در این فیلم میبینید دول اروپایی با خرید آذوقه مورد نیاز شهرها توسط تجار ایرانی که همکار سفارتخانه هستند آنها را دچار قحطی میکنند وشهریها هم به روستاها دستبرد میزنند و دوباره باری را که از روستا دزده اند را دول اروپایی از ایشان مصادره میکند این فاجعه را ما همه از پدر پدر بزرگها به روایت شنیده ایم و اما این سیستم همچنان پابرجاست اگر دولت نمیتواند این سیستم را برگرداند پس چه کسی اختیار دارد ما هم دلیل اعتراضمان به دولت همین است تا ساختار را تغییر دهد نه آنکه مواد اولیه تاجر را گران کند ارز را گران کند آنگاه از تاجر بدبخت نگون بخت بخواهد از جیبش ارزانی بیاورد و مجلس را هم ما به نوعی دولتی میشناسیم فقط مجلس را مجریه نمیدانیم واگر غیر اینها تعیین کننده تغییر ساختار هستند اول باید مملکت اعتراض خود را نشان دهد تا دولت بتواند با آن رده بالاهای از ما بهتران صحبت کند تا نیاز داخل اولویت باشد پس شاهکلید اگر دست دولت هم نباشد میتوان از طریق دولت به شاهکلید رسید پس همانطور که نوشتم افزایش بهره وری هم نیازمند تغیر ساختار اولویت صادرات به مصرف داخل است ما از استاد اقتصاد توقع داریم مسئله را بشکافد نه آنکه در خدمت استعمار عوام فریبی کند و با کلمات طوری بازی کند که مردم به مردن از گرسنگی متقاعد شوند این تفکر ساده لوحانه اصلاح طلبی است که تصور میکند مردم احمق هستند واحمقانه ترین فکرهاست تاریخ را ببینید چند شاهنشاه چشم بزرگان و سیاستمداران و شاهان کرمان را از کاسه دراورند ؟یکی دو تا نبوده زیاد بوده دلیلش همین غیر منطقی بودن تفکر بزرگان آن اقلیم است که امروزه آنها را به نام اصلاح طلب میشناسیم

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: