والیبال، زنان و چند کلمه حرف حساب

تیم ملی والیبال ایران در یک بازی برتر سه – هیچ تیم والیبال ایالات متحده را در تهران، بله در تهران، شکست داد. مانند هر موفقیتی این پیروزی هم البته به زودی یکصد پدر پیدا خواهد کرد. ولی هر موفقیتی محصول آمادگی، برنامه ریزی و فضای مناسب است. به لطف تلاشهای دیپلماتیک و مذاکرات رفت و آمد ورزشکاران خارجی بویژه آمریکایی به تهران آنقدر عادی شده است که حول و حوش سفر تیم ملی والیبال آمریکا به ایران جنجال مطبوعاتی شکل نگرفت.  و این مسابقه تصویر مثیت ایران را در برخورد با مهمانان خارجی تایید کرد. ولی متاسفانه تلاشهای خیرخواهان و دلسوزان همیشه جواب نمی دهد. دوباره از حضور زنان در استادیوم دوازده هزار نفری آزادی جلوگیری شد و برای دشمنان و بدخواهان خوراک تبلیغاتی فراهم شد. شکی نیست که گروهی از جامعه با حضور زنان در استادیومهای ورزشی مخالف است ولی آیا لازم است خواست این گروه تصویر جامعه ایران در اذهان جهان باشد؟ آیا الان بهترین زمان تاکید بر نکاتی نیست که باعث تمایز ایران و ایرانیان از گروههای تکفیری و داعشی مسلکهای منطقه می شود؟ یا باید به هر قیمتی کاری کرد که وجود چنین تمایزی قابل انکار باشد. گفتنی بسیار است. ولی سرکار خانم مولاوردی معاونت محترم امور زنان ریاست جمهور یادداشت بسیار خوبی در اینباره نوشته اند که ارزش خواندن و انتشار دارد:

امشب پیروزی غرورآفرین تیم ملی کشورمان در برابر تیم آمریکا در لیگ جهانی والیبال کاممان را شیرین کرد. بالاخره بعد از ماهها اما و اگر برای حضور زنان در ورزشگاه این مسابقات به میزبانی ایران برگزار شد.
ضمن ادای احترام به رأی و نظر مراجع عظام، در این مدت تمام تلاشمان بر این بود و هست تا این موضوع به مسئله و هزینه‌ای برای کشور تبدیل نشود و با رعایت تمامی جوانب و ملاحظات شرعی و عرفی و قانونی ضمن احترام و توجه به دغدغه‌ها و دل‌نگرانی‌های بخشی از جامعه، به خواسته و مطالبه مشروع بخشی دیگر از جامعه هم پاسخ داده شود. بدیهی است این تلاشها معطوف به حضور بی‌قید و شرط و به هر بهایی آن هم در همه رشته‌های ورزشی نیست، این در حالی است که تمام این قیل‌وقال‌ها نه برای تماشای ورزش فوتبال و شنا و بوکس و کشتی بلکه برای تماشای ورزش والیبال است که تا دو سال پیش منع خاصی نداشت و امری عادی تلقی می‌شده است. سؤال این است آیا در این دو سال شرایط و اوضاع و احوال تماشای این بازی‌ها تغییر اساسی پیدا کرده که حکم آن نیز باید مشمول تغییر شود؟ آیا با این اوصاف کشور خود را ناتوان از مدیریت و کنترل این موضوع ساده و تعبیه سازوکارها و ایجاد زیرساخت‌های لازم معرفی نمی‌کنیم؟ مگر در همین کشور طرح سالم‌سازی دریا پیاده نشده است؟ در همین سفرهای استانی و در سخنرانی‌های عمومی رییس‌جمهور یا در اماکن مذهبی با اتخاذ تدابیر لازم زن و مرد در کنار هم حضور دارند چه اتفاقی می‌افتد؟ چرا عده‌ای هنرشان پیچیده کردن مسایل و دشوار کردن حل آن است تا گرهی که با دست باز می‌شود را با دندان هم نتوان باز کرد؟ و با تبدیل یک مسئله ساده به مسئله چندمجهولی بدین ترتیب تمام بار اسلامیت نظام بر دوش زنان گذاشته شود.
بویژه در آستانه سالگرد انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ که همه اعضای دولت بشدت درگیر ارائه گزارش و برنامه‌های متعدد برای گرامیداشت این حماسه سیاسی هستند، طوری وانمود شد انگار هم و غم ما جز این نیست و تمام فعالیت‌های خود را تعطیل کرده‌ایم و شبانه‌روزی در تکاپوی تحقق این موضوعیم. البته این سناریو از ماهها پیش کلید خورده بود، همان زمان که سعی کردند به دروغ از قول من این موضوع را در صدر مطالبات زنان قرار دهند و بر اساس آن چه تحلیل‌ها که ارائه ندادند.
بالاخره این موضوع در صدر منکرات جای گرفت، غافل از آنکه به راحتی از کنار منکرات بزرگ‌تر عبور می‌کنیم و سرمان را یواشکی برمی‌گردانیم تا مبادا خطی بر وجدانمان بیافتد: زندگی ۵۰۰۰ زن کارتن خواب در تهران، آمار ۹ درصدی معتادان زن از کل معتادان که در ۵ سال اخیر دو برابر شده است، آمار ۳۲ درصدی مرگ‌ومیر زنان ناشی از اعتیاد، رواج افسردگی و رسیدن سن اعتیاد به ۱۳ سال در بین دختران و تغییر الگوی مصرف آنها از مواد سنتی به مواد صنعتی و روانگردان که منجر به لذت و هیجان و شادی کاذب می‌شود، وجود دو میلیون کودک کار در کشور و… قله‌ای از کوه یخی است. همزمان خبر تجاوز گروهی ۶ مرد معتاد زیر پلی به دختر ۱۱ ساله‌ای که کودک کار است هم منتشر شد. خبری که در هیاهوهای اخیر گم شد و دریغ از واکنشی کوچک به این عمل شنیع و غیر انسانی که به فرموده مولای متقیان از شنیدن آن انسان اگر بمیرد رواست.
در چند هفته اخیر شدیدترین هجمه‌ها و حملات را از جانب کسانی که اکثریت واجدین شرایط دو سال پیش در چنین روزهایی بر روش‌ها و رویکردها و رویه‌های آنان خط بطلان کشیدند تحمل کردیم، کسانی که ۸ سال در غار کهف خود خزیده بودند در این دو سال از هیچ کوششی برای پاشیدن بذر ناامیدی و دلسردی در میان مردم دریغ نورزیده‌اند. جماعت مقدس‌نما و مدعی دیانتی که با صدور اطلاعیه پشت اطلاعیه و خط‌ و نشان کشیدن‌های پی‌درپی از زلزله به پا کردن در روز مسابقه و برخورد خونین تا قبیح‌ترین و مشمئزکننده‌ترین اهانت‌ها و توهین‌ها که لایق خودشان بود، زنان و دختران پاکدامن و عفیف این سرزمین را خطاب قرار دادند. کسانی که نام یاران خدا را بر خود نهاده‌اند به رغم توصیه دیگران به حیا، برای نهی از یک منکر ده‌ها منکر دیگر مرتکب شدند، الفاظی که قلم از یادآوری و نوشتن آن شرمسار است و مصداق بارز چندین عنوان مجرمانه در قوانین جمهوری اسلامی ایران است.
اگر روزی زنان و دختران عزیزمان این جماعت را ببخشند بی‌تردید فراموششان نخواهند کرد و در حافظه تاریخی خود این روزها را به یاد خواهند سپرد.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: