خیلی خوشحالم که فرصتی پیش آمد تا این یادداشت را بنویسم که امروز در ستون نگاه نخست روزنامه جهان صنعت می توانید بخوانید. زنان کارآفرین و کارآفرینی برای زنان یک ابزار مهم برای ایجاد اشتغال است. برای من که افتخار می کنم مادرم یکی از این زنان کارآفرین است نوشتن درباره این موضوع یک ادای دین هم به شمار می آید.
سالهای اخیر نه تنها شاهد ورود زنان به عرصه کارآفرینی بوده است بلکه شاهد افزایش روزافزون و فزاینده حضور ایشان در عرصه های مختلف اقتصادی بوده است. در کنار رشد چشمگیر جمعیت زنان کارآفرین و تعداد بنگاههای تحت مدیریت و رهبری ایشان تعداد بیشتری از دولتمردان به کارآفرینی زنان بعنوان پاسخ مناسبی به چالشهای اقتصادی و راه حلی برای مبارزه با فقر نگاه می کنند. در ایران بحث کارآفرینی زنان هم بعنوان یک پروژه اجتماعی مطرح می شود هم موضوع سخنرانیهای بسیاریست. آنچه که باعث دلگرمیست زنانی هستند که هر روز با نوآوری و پشتکار دل به دریای مشکلات و پیشداوریهای می زنند. اهمیت تلاش ایشان در اقتصاد ایران دو چندان است. از یکسو کارآفرینی زنان به معنای ایجاد اشتغال است و از سوی دیگر راه حل مناسبیست برای مبارزه با فقر در میان یکی از آسیب پذیرترین گروههای اجتماعی در کشور.
اشتغال آفرینی برای زنان و اهمیت آن بتازگی توجه مسوولان را بخود جلب کرده است. این سیاست ضمن افزایش رشد و فعالیت اقتصادی در کشور و سالهای گذشته شاهد سرمایه گذاری قابل توجه در آموزش دانشگاهی و حضور گسترده زنان در دانشگاههای و نهادهای آموزشی کشور بوده است. این نکته قابل توجه است که ایران یکی از معدود کشورهای در حال توسعه است که در آن سهم زنان از جمعیت دانشجویی به شصت درصد رسید. امروز زنان دارای مدرک دانشگاهی گروه بزرگی از جمعیت کشور هستند که متاسفانه با یکی از بالاترین نرخهای بیکاری و عدم اشتغال مواجه هستند.
ایجاد اشتغال برای این گروه به معنای افزایش بهره وری نیروی و سرمایه انسانی و سرمایه گذاری انجام شده در گسترش زیرساختهای دانشگاهی نیز می باشد. ولی نه دولت و نه بخش خصوصی در ساختار فعلی و با توجه به هنجارهای حاکم توان جذب این گروه را ندارند. بجای آنکه نابع محدود موجود به قطعات کوچکتری تقسیم شوند تا به این نیاز پاسخ داده شود بهتر است این گروه مجاز باشند تا به اتکا به توانایی های خود و با حمایتهای قانونی لازم وارد عرصه کارآفرینی شوند. این سیاست ضمن افزایش سرمایه گذاری در کشور و کمک به شکوفایی استعدادهایی زنان کارآفرین باعث افزایش منابع موجود می شود. حال آنکه تکیه به دولت تنها کاهش بهره وری منابع محدود و افزایش بوروکراسی اداری را بدنبال دارد.
از سوی دیگر این واقعیت را نمی توان کتمان کرد که با افزایش جمعیت و آسیبهای اجتماعی تعداد بیشتر و روزافزونی از زنان سرپرست خانواده هایشان می شوند و مسوولیت تامین معاش خانواده را به دوش می کشند. اینجاست که باید تفاوت بین واقعیت جامعه آنگونه که هست و آنگونه که می خواهیم باشد درک شود و در سیاستگذاری لحاظ گردد. واقعیت اقتصادی جامعه ما زنان سرپرست خانوار و خانواده های تحت سرپرستی آنها را آسیب پذیرتر کرده است. در مقایسه با سایر گروهها درصد بیشتری از این خانوارها زیر خط فقر زندگی می کنند. نوسانات تورمی و تنشهای اقتصادی این خانوارها را به راحتی به تله فقر دچار می کند و به حاشیه جامعه می راند. زنان سرپرست خانوار خود را در نقش مدیریت خانواده می بینند بدون آنکه مانند مردان سرپرست خانوار از فرصت اشتغال و امکانات اقتصادی برخوردار باشند. ایشان برای ورود به عرصه کارآفرینی به مجوز نیاز ندارند چرا که درگیر تلاش برای بقای اجتماعی اقتصادی هستند. گسترش زمینه های کارآفرینی برای زنان ایشان را در این تلاش یاری می کند و به آنها امکان زندگی عزتمند را می دهد.
افزایش توجه دولتمردان به مقوله کارآفرینی زنان در خور تقدیر و توجه است. برای موفقیت واقعی در این عرصه زنان کارآفرین به حمایتهای قانونی و محترم شمرده شدن حقوقشان احتیاج دارند. ایشان نه به اعتبارات بانکی یا ردیفهای بودجه و گسترش نهادهای دولتی بلکه به تغییر نگاه نهادهای موجود به کارآفرینان زن احتیاج دارند. این واقعیتیست که برخی فراموش می کنند، .ولی زن کارآفرین برای بقا و کسب روزی به فعالیت اقتصادی روی آورده است و نه از روی سرگرمی. وقت آن است که زنان کارآفرینی کشورمان را ارج بگذاریم و کارآفرینی برای زنان را بعنوان ابزاری برای مبارزه با فقر جدی بگیریم.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟