بنزین: بهایی که باید پرداخت

 برای سایت خبرآنلاین نوشتم. درباره افزایش بهای بنزین که هنوز به بهای آن در منطقه نزدیک نشده است.

بعد از سالهای کنجار رفتن در نهایت این تقدیر دولت تدبیر و امید بود که بهای حاملهای انرژی: بنزین، گازوییل و سوخت هواپیما را افزایش دهد و آماده افزایش قیمت گاز طبیعی در کشور بشود. تصمیمی که هم حکایت از شجاعت دولت دارد و هم نشانه سختی چالشهای اقتصادی در پیشروست.

افزایش بهای بنزین به  1000 تومان، گازوییل به 300 تومان و سوخت هواپیما به 600 تومان در هر لیتر در شرایط فعالی نه تنها قابل درک است بلکه اقدامیست که که با تاخیر صورت می گیرد. درباره این افزایش قیمت بارها بحث شده بود ولی بنظر می رسید که اراده سیاسی لازم برای انجام آن وجود ندارد. در طولی زمانیکه سیاستمداران در حال بحث درباره اجرایی کردن یا نکردن این افزایش قیمت بودند اقتصاد کشور ما هزینه اجرای این سیاست را تحمل کرد و مردم نه تنها هزینه واقعی پرداخت یارانه حاملهای انرژی را متحمل شدند بلکه از عواقب آن نیز زیان دیدند.

نگاهی به صنعت حمل و نقل در کشور، وضعیت آلودگی هوا در شهرها، کارآیی و کارآمدی مصرف سوخت در کشور نشان می دهد که سیاست پرداخت یارانه ها به حاملهای انرژی شاید یکی از زیانبارترین سیاستهای اقتصادی ایران در طی شش دهه گذشته بوده است. این سیاست با پایین نگه داشتن مصنوعی بهای سوخت مانع از تغییر الگوی مصرف انرژی در کشور شده است و راه را برای افزایش آلودگی هوا در سطح کشور بازگذاشته است.

مصرف سوخت در کشور در درجه اول از قانون تقاضا تبعیت می کند: هر چه بهای سوخت کمتر باشد حجم مصرف سوخت افزایش پیدا می کند. حجم مصرف انرژی در ایران گواه تبعیت بازار از این قانون است. بنا به آمارهای بانک جهانی  سرانه مصرف انرژی ایران هشت برابر سرانه مصرف انرژی در اتحادیه اروپا می باشد. در سال 2010 میلادی مصرف روزانه بنزین در ایران با جمعیتی معادل 75.1 میلیون نفر 63.3 میلیون لیتر بوده است در حالیکه در همین سال در کشور همسایه ترکیه با 73.6 میلیون نفر جمعیت 7.5 میلیون لیتر بنزین مصرف شده است. این کشور با جمعیت مشابه ایران و اقتصادی به مراتب صنعتی تر از ایران یک دهم ایران مصرف روزانه بنزین داشته است.بهای بنزین در ترکیه در حال حاضر 1.81 دلار آمریکا در هر لیتر می باشد که معادل 5،880 تومان در هر لیتر و شش برابر بهای افزایش یافته بنزین در ایران است. تعجبی ندارد که این کشور یک دهم ایران مصرف بنزین دارد. در واقع یارانه بنزین در ایران تنها به مصرف بی رویه آن دامن زده است.

پرداخت یارانه به حاملهای انرژی افزایش مصرف حاملهای انرژی را بدنبال داشته است. مصرف بی رویه بنزین در دهه های گذشته باعث مستهلک شدن منابع عمومی و اتلاف درآمدهای نفتی شده است. منابعی که باید صرف گسترش زیرساختهای شهری و توسعه حمل و نقل عمومی می شد صرف پرداخت یارانه برای میلیونها لیتر بنزینی شد که در روز مصرف می شدند. در حقیقت ایران اسیر یک دور باطل می باشد.  بهای بنزین به بهانه نیاز به گسترش حمل و نقل عمومی  افزایش نمی یافت در حالیکه منابع مورد نیاز بهبود الگوی حمل و نقل عمومی در کشور صرف تامین یارانه بنزین و گازوییل می شده و می شوند. در شهری که ماشینهای لوکس می تازند دیدن اتوبوسها و مینی بوسهای مستهلک دهه پنجاه هجری شمسی  یک رویداد عادیست.

اگر اثر مستقیم مصرف بی رویه انرژی در کشور اتلاف منابع عمومی و توقف توسعه زیرساختها بوده است. اثر غیر مستقیم آن افزایش بی رویه آلودگی هوا در همه کلانشهرهای کشور می باشد. دیگر تنها آسمان تهران نیست که خاکستریست. در همه کلانشهرهای کشور مصرف بی رویه سوخت شاخصهای آلودگی هوا را افزایش داده است. به تبع این افزایش آلودگی ناراحتیهای ریوی و بیماریهای مزمن و زیانهای محیط زیستی نیز افزایش یافته است. ایران میلیاردها خرج یارانه ای کرده است که میلیاردها به هزینه خدمات درمانی در کشور افزوده است. اگر برآیند یارانه بنزین را تنها با احتساب هزینه ناشی از توقف توسعه زیرساختهای حمل و نقل عمومی و افزایش هزینه خدمات درمانی در کشور محاسبه کنیم این سیاست زیان و آسیبی هنگفت به کشور رسانده است. متاسفانه اثر این سیاست محدود به این بخشها نیست.

پرسش این است که پس چرا اجرای این سیاست سالها و دهه ها ادامه پیدا کرد؟ شاید به این خاطر که هر سیاستمداری می داند که هیچکس یک امتیاز اقتصادی را به میل و رغبت از دست نمی دهد. شهروند عادی ایرانی با قیمت سوخت بعنوان یک سیگنال مستقیم سروکار دارد. عدم توسعه بازارهای بیمه خدمات درمانی و حمل و نقل عمومی باعث شده است که شهروند ایرانی هیچ سیگنالی از افزایش هزینه در این بخشها دریافت نکند. بهای بیمه او و عوارض شهری او همیشه ثابت بوده اند. این را هم باید در نظر گرفت که یک شهروند ایرانی  شاید هیچوقت سرطان ریه نگیرد و هیچوقت سوار اتوبوس شهری نشود ولی مطمئنا برای پرداخت هزینه سوخت خودروی شخصیش دست به جیب خود خواهد برد. برای او بهای بنزین مهم است. در نتیجه تا زمانیکه درآمدهای نفتی اجازه ادامه این سیاست را می داد دولت تنها نگران رضایت مردم در پمپ بنزینها بود. این روزها درآمدهای نفتی دیگر این اجازه را نمی دهند.

کاهش بهای نفت و برنامه های مالی مانند پرداخت ماهانه یارانه نقدی و مسکن مهر باعث شده است تا دولت صورتحسابهای زیادی برای پرداخت داشته باشد. دولت همچنین باید برنامه هایی را پیاده کند که اشتغال آفرین باشند. برای اولین بار در شصت سال گذشته داشتن منابع کافی برای توسعه زیرساختهای اقتصادی و حمل و نقل عمومی در کشور  به بنزین ارزان قیمت اولویت پیدا کرده اند. دولت با شهامت، و البته با تاخیری تاسف بار، این واقعیت را پذیرفته است. دولت یازدهم گامی را برداشته است که سی سال پیش باید برداشته می شد.

گام بعدی در بازار حاملهای انرژی باید شناور کردن قیمت این حاملها باشد، تورم بزودی قیمت واقعی حاملهای انرژی در کشور را کاهش خواهد داد. نمی توان اجازه داد الگوی مصرف انرژی به شکل سابق ادامه پیدا کند. فراموش نباید کرد که همه ما بهای واقعی مصرف انرژی در کشور را خواهیم پرداخت. یک راه پرداخت آن به ریال است و راه دیگر پرداخت آن با افزایش ریسک بیماری و استهلاک بالای زیرساختهاست. انتخاب امروز آینده ما را رقم خواهد زد. فراموش نکنیم که این بهاییست که همه ما خواهیم پرداخت.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: