چرا جنگ ادامه پیدا کرد؟

به بهانه بحثهای این روزها نوشتم بی هیچ نیتی به بی احترامی و فقط در جهت انتقاد و طرح پرسش.

در همه بحثهایی که در فضای شبکه های اجتماعی در جریان است کمتر کسی از خودش یا دیگران می پرسد چرا جنگ ادامه پیدا کرد؟ دلیلش ساده است، همه می دانند چرا جنگ ادامه پیدا کرد، ولی بر اساس روایت خاصشان از تاریخ و باورهای سیاسیشان. با اینحال یک رویداد سترگ هرگز یک عامل ندارد. مخالفان ادامه جنگ و منتقدان روشهای اداره و مدیریت آن حاکمیت را متهم می کنند به عمد جنگ را طولانی کرده است تا پایه های قدرتش را تحکیم کند. موافقان اما به متجاوز بودن صدام حسین و ضرورت دفاع از کشور اشاره می کنند. هر دو گروه اشتباه می کنند و اسیر پیشداوریهای برخاسته از باورهای سیاسی نقش بقیه عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را نادیده می گیرند.

اگر سوال این است که چرا جنگ ادامه پیدا کرد باید نگاهی به شرایط و ویژگیهای آن دوره بیاندازیم. چرا جنگ هشت سال علیرغم تلفات سنگین نظامی ادامه پیدا کرد؟ چرا ایران با وجود آزادی خرمشهر صلح را نپذیرفت؟ آیا ایران توان اقتصادی لازم را داشت یا غره به درآمدهای نفتی بود؟ آیا مردم ایران در دهه شصت میهن پرست تر بودند؟ آیا این ذهنیت که هزینه فایده هر کاری را در فرآیند تصمیم گیری در نظر بگیرند وجود داشت؟ آیا در مسائل نظامی حرف عقلا و نظامیان تحصیلکرده پذیرفته می شد یا ذهنیت مردم و رسانه ها و حتی روشنفکران آنقدر ضد ارتش و نظامیان بود که تنها شور و شوق بسیجی وار را می پذیرفتند؟ آیا کسی در نظام سیاسی ایران قدرت تصیمی گیری و شهامت گرفتن تصمیم به پایان جنگ را در آن جو انقلابی و افراطی داشت؟

پاسخ به همه این سوالها بدون بررسی آمار، تغییرات در شاخصهای اجتماعی و اقتصادی، روند تغییر تفکر سیاسی و دهها پژوهش دیگر ممکن نیست. ساده اندیشانه و ساده لوحانه است که بگوییم که جنگ ادامه پیدا کرد چون نظام بدنبال تحکیم پایه های قدرتش بود. در حالیکه در شرایط جنگی دهها برنامه مختلف رفاهی و جیره بندی پیشنهاد و اجرا می شد که قیمتها ثابت بمانند و حداقلی از رفاه برای مردم تامین شود و رضایتشان کسب شود. خیلی جالب است که در یک کشور در حال جنگ همیشه بهای نان ثابت ماند و هیچوقت کمبودی در کالاهای اساسی مشاهده نشد. درباره هشت سال جنگ داستانهای زیادی هست، ولی آیا کسی از گرسنگی یا سوء تغذیه گسترده گزارش یا آماری دارد؟ بدون همراهی مردم ادامه جنگ میسر نبود. به دلیلی یا دلایلی که نمی دانیم توده های مردم تا زمانی که خبرها از جبهه خیلی بد نبود در ادامه جنگ همراه نظام بودند.

هشت سال مدت زمان زیادیست. هشت سال یعنی اگر کلاس اول دبستان را اولش شروع کرده بودی در سال هشتم داشتی امتحانات نهایی سال سوم راهنمایی را می دادی. از یک کودک هفت ساله به یک نوجوان پانزده سال تبدیل شده بودی. هشت سال یک نسل را به پیری، یک نسل را به میانسالی و یک نسل را به بلوغ می رساند. در تاریخ معاصر کمتر جنگی با خطوط دفاعی ثابت و ارتشهای کلاسیک در دو سوی میدان هشت سال طول کشیده است. در جنگ جهانی اول، که از نظر تاکتیکها و تکیه بر خاکریز و کانال برای دفاع و استفاده از موجهای انسانی و پیاده نظام سبک برای حمله بیشترین شباهت را به جنگ ایران و عراق داشت طولانی شدن جنگ و رسیدنش به سال چهارم دلیل اصلی سقوط تزار در روسیه بود. سال پنجم  جنگ جهانی اول شاهد سقوط امپراتور اتریش و قیصر آلمان و تشکیل جمهوری در اتریش و آلمان بود. نارضایتیهای عمومی نقش عمده ای در سقوط تاجداران آلمانی و روس داشتند. با اینحال در ایران بعد از هشت سال جنگ دائم جنگ هنوز ادامه داشت و کسی به پایانش فکر نمی کرد.

کسانی که از فرضیه های جایگزین صحبت می کنند پیشفرضهای فراوانی دارند. اول ایشان فکر می کنند که هر چه حضرت امام یا نظام تصمیم می گرفت عملی و اجرا می شد و انتقادی در جامعه بر نمی انگیخت. حال آنکه امام خمینی حتی در آزاد کردن شطرنج از انتقاد حوزه و علمای سنتی در امان نبود، چه برسد به پایان دادن جنگ که به ادبیات انقلاب و این تصویر ذهنی مبارزه با امپریالیسم و زور به لطف روشنفکران چپ گره خورده بود. آیا تحلیلگران پشت میز نشین یکبار از خود پرسیده اند که بر سر افسرانی که با ادامه جنگ مخالفت کردند یا حتی می کوشند از برخورد شعارگونه جلوگیری کنند چه آمد؟ دوم ایشان باور ندارند که ذهنیت جامعه تا چه حد پذیرای اعتدال و تعقل بود. در گفتگوهای امرای ارتش و خاطراتشان بسیار به این نکته بر می خوریم که کسی نمی پذیرفت که گرفتن بصره میسر نیست و صحبت از غیرممکن بودن آن به حساب خیانت گذاشته می شد. ساده اندیشان فکر می کنند که ما در میدان نبرد رستمی بودیم دستان سام، که با زدن بر صف دشمن او را تارومار می کردیم. در حالیکه اینطور نبود. سوم و مهمترین نکته این واقعیت است که هدف فرضیه های جایگزین معمولا محکوم کردن یک طیف سیاسی و کسب اعتبار برای طیف دیگریست بدون آنکه تعامل اجتماعی جامعه ایران و تکامل تفکرش در دهه پنجاه را در نظر بگیرد. فراموش نکنیم برای تمام دوران بعد از جنگ جهانی دوم و نهضت ملی شدن نفت فرد نظامی در همه داستانها و روایتهای ادبیات ایران که بدست طیف چپ نوشته می شد منفور و محکوم بود.

برای کسی که تاریخ می خواند واضح است که مردم ایران با یک اعتماد به نفس وصف نشدنی در انقلاب 57 به پا خاستند. ایشان به نبرد حق و باطل باور داشتند و بعد از تجربه یک دهه رفاه نسبی و رشد و توسعه سریع به یک خودباوری بینظیر در تاریخشان رسیده بودند. اجازه می خواهم این فرضیه را هم مطرح کنم که تاکید دولت پهلوی بر میهن پرستی و هویت ایرانی یک حس وطن پرستی عمیق و ریشه دار در مردم ایجاد کرده بود. این یک واقعیت است ولی بسیاری از افسران و خلبانان ارتش روز اول جنگ علیرغم حکمهای ناروا و بیعدالتیها خود را برای خدمت فعال به پایگاهها و پادگانهایشان معرفی کردند. و با وجود جوی که در تمام سالهای جنگ وجود داشت بر سر پستهای خود باقی ماندند و انجام وظیفه کردند. فکر می کنم در سال 1359 و دهه شصت مردم ایران به پیروزی نهایی باور داشتند. هشت سال جنگ بی امان لازم بود تا یادآور شود هر کاری ممکن نیست.

جنگ به دلایل بسیار زیادی ادامه پیدا کرد، ولی تفحص درباره آنها از حوصله کسانیکه می خواهند با کوبیدن دیگران برحق بودن و برتر بودن خود را به رخ بکشند خارج است.  به هر دلیلی که جنگ آغاز شد هدف متجاوز استیلا بر ایران بود و زنان و مردانی جان برکف از ایران دفاع کردند که داستان بسیاری از آنها ناگفته مانده است و می ماند. آنها  وقتی برای تحلیل نداشتند دشمن از مرزها گذشته بود. برای تکاوران نیروی دریایی در خرمشهر، پاسداران هویزه، خلبانان بوشهر و دزفول و امیدیه، برای سربازان گیلانغرب و مزربانان مهران، برای عشایر ایلام، برای مردم کردستان برای خیلی از ما، مردم ایران، جنگ یک تصمیم سیاسی نبود که بخواهند درباره اش بحث کنند برای آنها جنگ فرق زنده ماندن و نماندن بود. جنگ هشت سال ادامه پیدا کرد و نباید هشت سال طول می کشید ولی قبول کنیم تنها علت ادامه داشتنش آن نیست که مخالفان قدرت می گویند.

کمی بیشتر فکر کنیم، روزهای جنگ را بخاطر بیاوریم.

2 دیدگاه برای «چرا جنگ ادامه پیدا کرد؟»

مال خودتان را بیفزایید

  1. شما با تکیه به کدوم فکت و آمار دقیق و یا بررسی جامعه شناسانه و بی طرفانه مدعی هستین که «به دلیلی یا دلایلی که نمی دانیم توده های مردم تا زمانی که خبرها از جبهه خیلی بد نبود در ادامه جنگ همراه نظام بودند.» ؟
    اون توده عظیم مخالف چه ابزاری برای اعلام مخالفت داشتند؟ روزنامه یا نشریه و مطبوعات آزاد به هیچ وجه وجود نداشت. هرگونه مخالفت خیابانی به شدیدترین وچهی با اعدام و کشتار سرکوب میشد و هر روشنفکری که جرات به زیر سوال بردن چنگ رو بخودش میداد یا باید آواره غربت میشد و یا باید با جان خودش بازی میکرد. قبول اینکه عده زیادی از مردم طرفدار جنگ بودند کاملا واضح هست اما اینکه این عده در اکثریت مطلق بودند یا نه و مردمی که زیر فشار کمبودهای چنگ و فشار روانی اون، مخالف ادامه چنگ بودند، در اقلیت مطلق بودند حداقل امری هست که هیچ دلیلی برای اون موجود نیست. در مورد این هم که در ارزاق عمومی کمبودی ایجاد نشد و برای اثبات این فکت فقط به قیمت نان متوسل میشین، اعتبار استدلالتون رو به شدت مخدوش میکنه. کمبودها تا حد پیدا نکردن مواد شوینده، داروهای مورد نیاز، نبود مراکز بیمارستانی و یا آموزشی کافی، کاملا واضح و آشکار بود

  2. علی دادپی
    حضرت امام
    امام راحل…
    چی باعث شده فکر کنی نظریات دیگران ساده‌لوحانه بوده و اونچه تو از صدا سیما شنیدی درسته؟

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: