برای تجارت فردا شماره 129 درباره آمادگی اقتصاد ایران برای مشارکت با بازرگانان و کارآفرینان آمریکایی نوشته ام. امیدوارم به کسی برنخورد ولی شراکت و مشارکت یک شبه ثمر نمی دهد.این سفر را باید به فال نیک گرفت و پذیرفت که تغییر در روابط ایران و آمریکا روی داده است.
سفر بازرگانان و کارآفرینان آمریکایی به ایران اول همه را شگفت زده کرده است و سپس به بحثهای زیادی دامن زده است. در تحلیل نتایج احتمالی و پتانسیلهای موجود هر فرصتی گاهی واقع بینی شیرینی انتظارات را تلخ می کند ولی برای بهره برداری از هر فرصتی لازم و ضروریست.
خبر ساده است. بازرگانان آمریکایی به تهران آمدند؛ در پارک لاله عکس یادگاری گرفتند و درباره فرصتهای سرمایه گذاری و همکاریهای اقتصادی حرف زدند، سوال پرسیدند و اطلاعات گرفتند. شرح سفر تفاوتی با سفر سرمایه گذاران و بازرگانان دیگر کشورها به ایران ندارد و اگر این گروه از کشوری در میان اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام، در جنوب کانادا و در شمال مکزیک نیامده بودند جریده فخیمه تجارت فردا درباره آن صفحه ای می نوشت و پرونده ای پر نمی کرد.
غیبت سی و چند ساله بازرگانان آمریکایی در ایران آنقدر طولانی شده است که کمتر کسی تصویر دقیقی از ابعاد حضورشان در بازار ایران و تخمین صحیحی از آثار اقتصادی آن دارد. از سوی دیگر در هر اقتصادی این سوال همیشه مطرح است که اقتصاد چقدر آماده پذیرش سرمایه گذاری خارجی و همکاری با بازرگانان خارجیست. این پرسش در این مورد خاص هم صدق می کند. آیا ایران آماده پذیرش و گسترش همکاریهای اقتصادی با شرکتها، کارآفرینان و بازرگانان آمریکایی هست؟ پاسخ به این پرسش ساده نیست: در ظاهر آری ولی… .
آمادگی یک اقتصاد برای روابط تجاری تابعی از منابع، استعدادها، فن آوری موجود، زیرساختهای فعال و نهادهای آن کشور است. بعنوان نمونه کشوری مانند کنگو منابع طبیعی فراوانی دارد ولی بعید است شما به خاطر وجود این منابع در آنجا سرمایه گذاری کنید. فقدان نهادهای اجتماعی و حکومت قانون و قوه قضاییه بیطرف برای بسیاری مهمتر از وجود منابع طبیعی هستند. پس زمانیکه می خواهیم بپرسیم آیا ایران آماده برقراری مجدد روابط اقتصادی خود با ایالات متحده است و آیا زمینه حضور بازرگانان آمریکایی در ایران فراهم هست باید نگاهی به نهادها و نرم افزارهای اقتصادی هم بیاندازیم.
از نظر بازار مصرف ایران رویای هر صادرکننده ای می باشد. هشتاد میلیون جمعیت در کشوری چهار فصل که در جغرافیایش دریا و کوه و دشت به هم می آمیزند. با درآمد سرانه متوسط، جوامع شهری توسعه یافته که برای هر چیزی تقاضا دارند. برای هر سرمایه گذاری ایران با منابع طبیعی گسترده، جذابیتهای توریستی و دسترسیش به بازارهای منطقه ای در عراق، ترکیه، افغانستان، ارمنستان، آذربایجان، پاکستان و کشورهای حاشیه خلیج فارس یک فرصت طبیعیست. این سرمایه گذاران از دیدن نیروی کار تحصیلکرده و جوان ایران به هیجان می آیند و اقتصاد ایران را دارای ویژگیهای یک اقتصاد آماده رشد سریع بر مبنای نوآوری و فن آوری پیشرفته می بینند. بر روی کاغذ و بر مبنای آمار و ارقام اقتصاد ایران آماده جهش رو به جلوست ولی واقعیت هر اقتصادی متفاوت با آمارش هست. اعداد بخشی از این واقعیت را روایت می کنند.
اول ایران بعنوان یک بازار مصرف: پتانسیلهای ایران در این زمنیه غیرقابل انکار است. با اینحال هر گونه تجارتی با ایالات متحده آمریکا در صورتی موفق است که موانع کمی بر سر راهش وجود داشته باشد. در درجه اول بازرگانان آمریکایی در ایران با رقابت شدیدی از طرف شرکای تجاری ایران در چهار دهه گذشته مواجه خواهند شد. کشورهایی مانند اعضای اتحادیه اروپا، چین و ترکیه در بازار ایران حضوری قوی دارند و از منافع این بازار به راحتی نخواهند گذشت. از سوی دیگر حضور در بازار ایران از طریق کشورهای ثالث کاری عبث و پر هزینه خواهد بود. در نتیجه تنها یک راه باقی می ماند: تجارت از طریق بنادر ایران و شرکتهای ایرانی و آمریکایی. نهادسازی و ایجاد فرآیندهای لازم وقت خواهد برد و یک شبه نمی توان تجارت ایران و آمریکا را احیا کرد.
دوم ایران بعنوان یک فرصت سرمایه گذاری: شاید راحت ترین و سریعتری زمینه برقراری ارتباط بین دو کشور سرمایه گذاری فعالان اقتصادی آمریکایی در ایران باشد. بر خلاف سایر کشورها دولت آمریکا یک فعال اقتصادی نیست، بلکه تسهیلگر است. در این شرایط فعالان اقتصادی آمریکا افراد خصوصی به شمار می آیند که برای حمایت از آینده سرمایه گذاریشان باید به دولت ایران و نهادهای قضایی ایران متکی باشند. نگاهی به رفتارهای فعلی و عادتهایی که در دهه گذشته در اقتصاد ایران عادی شده اند به هر سرمایه گذاری یادآور می شود که سرمایه گذاری در ایران کاری کم خطر نیست. در نتیجه سرمایه گذاری آمریکاییان تنها به زمینه هایی محدود خواهد شد که طرفشان دولت ایران و نهادهایی از دولت ایران باشد که تجربه و سابقه مشارکت بین المللی را دارند و در این زمینه از شهرت خوبی برخوردارند.
از این دیدگاه بخشهای محدودی از اقتصاد ایران آماده پذیرش سرمایه گذاران آمریکایی هستند. و احتمالا حضور آنها به بخش انرژی محدود خواهد بود. برای آنکه ایران در همه زمینه ها بویژه در استارت آپها و شرکتهای نو آور از تجربه و سرمایه آمریکایی استفاده کند تغییر برخی عادتها و کاهش فساد اداری لازم است. لازم به یادآوری نیست که این اصلاحات پیش شرط موفقیت در مشارکتهای اقتصادی با هر کشوری هست. منافع متصور آنها در رابطه احتمالی با ایالات متحده قطعا انگیزه این اصلاحات نخواهد بود، بلکه یکی از پیامدهای مثبت آن می باشد.
سوم ایران و نیروی کارش: همه تحلیلگران اقتصادی از ایران و بزرگی نیروی کار تحصیلکرده دانشگاهیش صحبت می کنند. این درست است که ایران از شبکه دانشگاهی بزرگی بهره می برد که جمعیت بزرگی در آن به تحصیل مشغول است، ولی این درست نیست که داشتن مدرک دانشگاهی را معادل داشتن مهارت بدانیم. متاسفانه ساختار مرکزی آموزش عالی و بوروکراسی پیچ در پیچ اداری جایی برای سنجش مهارتهای دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاهی نگذاشته است. تکیه بر نمره و معدل و شاخصهایی که خبر از توانی و مهارتهای دانشجویان نمی دهند باعث شده است که حتی برخی دچار یک جور خودفریبی درباره نیروی کار موجود در ایران باشند. این درست است که ما نیروی کار بزرگی داریم ولی برای مشارکت در پروژه های نوآورانه این نیرو باید ماهر، متخصص و متعهد به انضباط و اخلاق کاری باشد. بنظر می رسد جویندگان کار خود متوجه لزوم فراگیری مهارتها شده اند و شاید اولین و بهترین زمینه مشارکت بین ایران و ایالات متحده ایجاد برنامه های آموزشی مشترک برای آموزش این مهارتها باشد.
در مجموع ایران آماده بهره برداری از فرصتهای اقتصادی حاصل از رابطه اقتصادی با ایالات متحده است ولی برای یک مشارکت فعال، پویا و کارآمد یک دوره از اصلاحات اقتصادی، ارتقاء حقوق مالکیت و حقوق اقتصادی افراد، تاکید بر حمایت از سرمایه گذاری خارجی و بازنگری در تعریف ما از نیروی کار ماهر و متخصص لازم و ضروریست. فراموش نکنیم هدف استفاده از فرصت است نه فرصت سوزی.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟