توقع دیگری هم داشتید؟

یادداشتم برای شماره 105 تجارت فردا درباره یک رویداد اخیر اجتماعی با ریشه های اقتصادی:

یک صفحه در شبکه اجتماعی اینستاگرام بالارفته است به نام RichKidsofTehran یا «بچه پولدارهای تهران». عکسهایی از محافل خصوصی، ماشینهای گرانبها و خلاصه کارهایی که گروه معروف به یک درصد ثروتمند جامعه انجام می دهند. در جامعه ای که سنت روشنفکری و باورهای مذهبیش عدالت محور است، ولو با تعریف و تعبیری خاص، و توزیع عادلانه ثروت در ذهن افراد بر توزیع عادلانه فرصت ارجحیت دارد، خشمی که این صفحه در میان بسیاری برانگیخته است قابل درک است. ولی سوال این است: آیا واقعا توقع دیگری هم داشتید؟

نگاهی به اقتصاد مبتلا به آفت انحصار و محصور در تحریم ایران بیاندازید. این اقتصادی برای رقابت و فرصتهای برابر نیست. اقتصادی که در آن نمی توان ده هزار دلار به راحتی به خارج از کشور فرستاد یا از خارج از کشور دریافت کرد اقتصادی بسته است. نگذارید تعداد کشورهای همجوار و یا موقعیت سوق الجیشی ایران فریبتان بدهد نزدیک به چهار دهه است که تمرکز ما بر ساختن جزیره ای در میان اقیانوس اقتصاد جهانی بوده است. جزیره ای که تحریمهای دیگران آنرا محصور کردند. ولی حتی جزایر هم برای بقا به تجارت احتیاج دارند. برای ما این داد و ستد در انحصار دیگران است و در این انحصار پیروز راهزنان دریایی هستند که می توانند تحریمها را دور بزنند و فرصتها را با استفاده از روابط فراقانونی، که حتی برخی دولتمردان گمراه آنها را مجاز می دانند، از آن خود کنند. اقتصادی که ما داریم برای راهزنان دریایی خوب است و نه برای کارآفرینان تلاشگری که تنها و تک افتاده در گمنامی و حتی در فقر در می گذرند.

درست است که انحصارات دولتی همیشه در اقتصاد ما وجود داشته اند و درست است که هدف این انحصارات برقراری عدالت اجتماعی و جلوگیری از شکلگیری یک درصدیها بوده است. ولی واقعیت این است که دولت به بهانه عدالت اجتماعی تنها مکانیسم واقعی برقراری عدالت و دادن فرصتهای برابر را مختل کرده است. در حالیکه دولتمردان به این انحصارات عادت می کردند بازارها گسترش یافته است و جمعیت افزایش پیدا کرده است. مردم ایران اقتصادی گونه گون و پرجنبش و جوش را طلب می کنند. سودها و اختلاف قیمتهای برخاسته از انحصارات رفته رفته فسادبرانگیز شد. زمانیکه دولتی متوهم برسر کار آمد که دربند نظم مالی نبود، سواستفاده از این انحصارات رنگ دیگری به خود گرفت.

بیایید دوباره به ماشینهای لوکس و زندگیهای پر زرق و برقی که بسیاری از آنها صحبت می کنند نگاهی بیاندازید. اینها زندگی چه افرادیست؟ زندگی کارآفرینی که می داند به حاشیه امنیت مالی برای بقا احتیاج دارد وجایی برای ولخرجی ندارد؟ یا زندگی کسانی که به امضایی به میلیاردها تومان رانت اعتبارات بانکی و درآمد حاصل از تفاوت قیمت ارز دسترسی پیدا کرده اند؟ یا زندگی کسانیکه در پشت میزهای ریاست برای سرنوشت بنگاهها تصمیم می گرفتند و با دریافتهای هفت درصدی تصمیم می گرفتند کدام متقاضی می تواند وام دریافت کند؟ یا زندگی کسانیکه در هشت سال گذشته در پناه تحریمها با جعل عنوان بسیجی اقتصادی به بهانه دور زدن تحریمها نهادهای قانونی و روند معمول داد و ستد را دور زدند تا میلیاردها ثروت بیاندوزند. و وقتی هم که روز حساب رسید حساب بانکی و دفتری در کار نبود که کسی بتواند بفهمد بر سر پولها و وامها چه آمده است. آن آقایی که به کانادا گریخت کاخ خود را قبلا خریده بود.

واقعیت اینجاست بچه پولدارهای تهران پدیده ای نیستند که وقوعش غیرقابل پیش بینی بود. آنکه این صفحه را منتشر کرده است خود می داند تنها دارد وجود روندی چند ساله را تایید می کند. روندی که ما اسیر آلودگی جو تهران از اعتراف به آن خود را معاف می دانستیم. واقعیت اینجاست برخلاف باور بسیاری سیاستهای دولت قبلی از شکاف اجتماعی در جامعه نکاسته است و باعث برابری بیشتر نشده است. در پشت پرداخت چند ده هزار تومان ماهانه به حساب مردم تحت فشار ثروتها کسب شده است و شبکه های مافیایی داد وستد برپا شده اند.

در جامعه جوزده ما که هر مصرف کننده غربی از دیدن شدت و حدت مصرف گرایی آن شوکه می شود مسابقه تجمل و رفتار افراطی برخاسته از تفریطها در سطح جامعه نتیجه دیگری جز این مسابقه تجمل تا سر حد مرگ نتیجه دیگری نمی توانسته باشد. امروز خشمی که از دیدن این تصاویر ایجاد تنها خشم محرومین نیست. خشم اعضای مختلف جامعه است که سالها برای حفظ مبانی کشور و استقلال فشارهای اقتصادی را به جان خریده اند. تورم لجام گسیخته و کمبودها را به جان خریده اند تا دولتی مستقل داشته باشند. خوب است این مردم شریف امروز نگاهی به این عکسها بیاندازند و فراموش نکنند اعتماد خود آنها به دولت و این باور که دولت می تواند همه کاره شریف و عادل اقتصاد باشد زمینه ساز این پدیده است. راستش را بخواهید من از بچه پولدارهای تهران عصبانی نیستم آنها کاری را می کنند که همه صاحبان ثروت کرده اند. از خودمان، از روشنفکرانمان، از طرفداران اقتصاد دولتی و مدافعان انحصارات و مشوقان تحریمها خشمگینم که به بهانه عدالت اجتماعی و استقلال اقتصاد رقابتی و فرصتهای برابر را کشتند و این اقتصاد انحصار زده پر هرج و مرج را برپا کردند. و حالا در صف اول مهاجمان ایستاده اند تا انحصارات و اختیارات بیشتری را طلب کنند.

1 پاسخ به ‘توقع دیگری هم داشتید؟

Add yours

بیان دیدگاه

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com.

بالا ↑