امروز یک دوره یک هفته ای Leadership را شروع کردم. ترجمه Leadershipبه فارسی می شود رهبری ولی این دوره ها بیشتر برای فعالان اجتماعی و کسانیست که می خواهند با مشکلات و چالشهای منطقه آشنا شوند و به حل آنها کمک کنند. کمیسیون منطقه آتلانتا مسوول ده شهرستان تشکیل دهنده کلانشهر آتلانتا و حومه آن است. این کمیسیون برگزار کننده این دوره آموزشیست. برنامه ریزی و مدیریت بودجه اختصاص داده شود توسط دولت فدرال در ایالت جورجیا توسط 12 کمیسیون منطقه ای انجام می شود و این کمیسیون یکی از این دوازده کمیسیون است.
چرا فعالان اجتماعی اینقدر مهم هستند که نقشی راهبردی و رهبری به عهده دارند؟ در این 10 شهرستان نزدیک به هفتاد شهر وجود دارد. اهالی این شهرها و شهرستانها در مجموع 442 مقام محلی را برای مناصب مختلف دولتهای محلی انتخاب می کنند. دولتهای محلی در این منطقه مسوول اجرای برنامه های توسعه اقتصادی، اداره مدارس، ارائه خدمات امنیتی و ایمنی (پلیس و آتش نشانی)، بهداشت عمومی، آبرسانی، گردآوری مالیات اختصاص داده شده به دولت شهری و دولت شهرستان در نتیجه حوزه مدیریت شهری گسترده و همه جانبه است. این مقامات شامل اعضای شوراهای شهر، اعضای شورای مدارس (هر شهرستان یک شورای آموزشی دارد که مسوول اداره کلیه مدارس مقاطع ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان است)، کلانتر، کمیسرها و سایر مقامات می باشند. در اینجا مردم سالاری یک مفهوم کلان و ملی نیست بلکه یک سنت روزمره و یک روش پذیرفته شده است. البته این به معنا نیست که از فساد اداری خبری نیست، فقط مصادیق آن متفاوت است.
کلاس با یک بحث روانشناسی درباره رهبری و بهترین سطح تعامل اجتماعی شروع شد. این نکته های جالب بودند:
- الگوهای رهبری: بیشتر افراد از رهبران خدمتگزار صحبت کردند و از تجربیات کسانی مانند کالین پاول، مارتین لوتر کینگ و رابرت لی صحبت کردند.
- در رهبری نکته قابل توجه برای افراد بسیاری تاکید نهادهای نظامی بر تربیت رهبران خودشان بود. شما نمی توانید مدیرعامل بهترین شرکت را هم به یک پست نظامی با مسوولیت فرماندهی منصوب کنید.
- محیط کار و شرایط آن بر نوع مدیریت و مهارتهای رهبری موثر است. بعنوان نمونه ما معمولا اجازه می دهیم که سازمانهای با کارکرد رفاه اجتماعی مانند مدارس ،نهادهای مسوول بی خانمانان و سازمانهای بهزیستی (ربطی به سازمان بهزیستی ایران ندارد) استانداردهای پایین تر داشته باشند. در واقع کمی ناکارآمدی در آنها را روا می دانیم که باعث آغاز روند اضمحلال آنهاست.
- در گروه من یک نفر، برانت، موسس شرکت خودش بوده است و الان نزدیک به یکصد نفر کارمند دارد در حالیکه نفر دیگری، جوآنا، مدیر ارشد شرکت برق ایالتیست. برانت از فشار مسوولیت و ریسک کارش می گفت و اینکه اگر اشتباه کند زندگی یکصد نفر را به باد داده است. مساله جوآنا هماهنگی با سایر افراد و تصمیم گیرندگان است. ریسک او در تصمیم گیری اثر منفی ممکن بر شغل و موقعیت کاریش است و نه ثروت خانوادگی یا درآمد یکصد خانوار. وقتی از این دو دیدگاه به نقش رهبری نگاه کردم بنظرم آمد نه با دو برداشت بلکه با دو فلسفه کاملا متفاوت درباره رهبری مواجه هستم. جوآنا مدیریت جمعی و مسوولیت مشترک را قبول داشت ولی واقعیتی که برانت با آن زندگی می کرد این بود که در پایان روز او و فقط او مسوول بود.
- همه افراد در تصمیم گیری به ارزشهایشان تکیه می کنند، هر چه این ارزشها واضح تر باشند تصمیم گیری سریعتر است.
- خیلی از اوقات مردم قدرتمندان سیاسی را بواسطه داشتن قدرت رهبر می دانند، در حالیکه در عمل سیاستمداران بسیاری بیشتر حفظ مقام و موقعیت می کنند و نه رهبری. این در تحول اجتماعی جوامع واضح و مشخص است.
کلا تجربه خوبی خواهد بود.
با اینکه به فشردگی و کم بودن زمان در دسترس اشراف دارم ؛ خواهش میکنم بیشتر و مفصل تر از این تجربه بنویسید .