ارأيت من حملوا علي الاعواد؟! ارأيت كيف خبا ضياء النادي؟!
جبل هوى لو خر في البحر اغتدى … من وقعه متتابع الأزباد
آيا دیدید چه كسي را بر اين چوبها بر دوش ميبردند؟! دیدید چگونه چراغ محفل ما به خاموشی گراييد؟ کوهی فروریخت که دریا را بخروش آورد.
این دو بیت آغاز قصیده ایست که سید رضی، عالم شیعه و گردآورنده کتاب نهج البلاغه که در مقام و درجه اش شکی نیست، در وصف بواسحاق ابراهیم بن هلال حرانی، منشی و دبیر امرای آل بویه، سرود که بواسطه آنکه از صائبین بود «صابی» نامیده می شد، فرقه ای که امروزه هنوزدر جنوب عراق و جنوب غربی ایران زندگی می کنند و بسیاری از معتقدین به آن از هموطنان ما هستند و از معتقدان به مذاهب اسلامی نمی باشند. حتی در قرن چهارم و اوج تمدن اسلامی هم بسیاری صائبین را کافر و غیر مسلمان می دانستند. چون ایشان زبان به نقد سید رضی گشودند که چرا در وصف غیرمسلمانی شعری این چنین رسا گفته است پاسخ داد: در وصف فضلش گفتم!
ده قرن بعد از سید رضی آدم نمی داند درباره برخی شیعیان چه بگوید. این روزها دعوا بر سر نعشی کسیست که به گواه همه آنانکه با کتاب و قلم سروکاری دارند دانشمندی ایرانشناس و ایراندوست بوده است. دولتهای ایران بعد از انقلاب مستقل از گرایش سیاسیشان از او تقدیر و تجلیل کرده اند و او را دانشمندی محترم دانسته اند. محمود احمدی نژاد در مراسمی رسمی از او تجلیل کرده و خانه ای در اصفهان به او بخشیده. دولت روحانی قول داده است که کالبدش را در اصفهان پذیرا باشد. شهری که پایتخت تمدن ایران صفوی بوده است و هنوز نامش با جلال تمدن و فرهنگ اسلامی و رواداری و تحمل عقاید مخالف دوران طلایی اسلام همراه است. شهری که هنوز قبله ایرانشناسان و مستشرقین است. چه گواهی برای اهمیت اصفهان و نقش برجسته اش در تمدن اسلامی بالاتر از اینکه آخرین آرزوی کسی از آن سوی دریاها این بوده است که در جوار زاینده رودش به خاک سپرده شود.
باورهای مذهبی ما، سنت پیشوایان شیعه و منش ائمه ما اینکار را روا می داند. اخلاق امروزی و اسلامی که برای دانش و دانشمند حرمت قائل است این کار را روا می داند. ولی در دعوای سیاست اخلاق قرار نیست رعایت شود، قرار است بهانه باشد. باورهای شیعی قرار نیست بکار بسته شوند، بلکه باید عذر بی اخلاقیهایی شوند که ائمه ما عمری را در محکوم کردنشان گذرانده اند.
حرکتهایی که این روزها در شهر اصفهان می شود نه ربطی به اسلام دارند، نه ربطی به ایران. دعواییست بر سر سیاست و قدرت کنترل روابط خارجی. کاش آنها که دم از واکنش مردمی می زنند کمی بخود می آمدند و از خود می پرسیدند واقعا تشیع آنها هنوز ربطی به تشیع آل علی دارد؟ راستی چه سودی از سیاه نمایی فرهنگ و تمدنی می برند که از مبداش فضیلت در آن ارج داشته است و بزرگانش با منشی بزرگتر از اختلافها و دعواها حیرت و احترام تاریخ را برانگیخته اند؟
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟