کلاس ماه نوامبر درباره خدمات درمانی و تامین اجتماعی بود که در بیمارستان Southern Regional برگزار شد. رییس بیمارستان صبح درباره فعالیتهای بیمارستان صحبت کرد و یک شمای کلی از حجم فعالیتها به ما ارائه کرد. بعد سه میزگرد درباره فعالیتهای مختلف نهادهای مختلف مددکاری و تامین اجتماعی برگزار شد. در جورجیا بخش عمده ای از این فعالیتها توسط سازمانهای غیر دولتی انجام می شود ولی کمکهای دولتی، هم از طرف دولت فدرال و هم از طرف دولت ایالتی، هزینه این فعالیتها را تامین می کنند. بعد از ظهر هم اتفاق جالبی افتاد، بعد از بازدید از بیمارستان یک شبیه سازی درباره فقر داشتیم. شرکت کنندگان در کلاس به خانوارهای فرضی تقسیم شدند تا تجربه خانواده هایی را لمس کنند که نیازمند کمکهای دولتی و تامین اجتماعی هستند. این نکته ها برایم جالب بود:
- حتی برای یک بیمارستان هم رقابت مهم است. در اواخر دهه 90 سالانه بیش از 5000 نوزاد در این بیمارستان بدنیا می آمده اند این تعداد به 3500 نوزاد رسیده است. داستانی که خارج از آتلانتا زیاد درباره آن صحبت نمی شود اتفاقیست که بعد از برگزاری المپیک در شهر افتاده است. زمانیکه آتلانتا تصمیم به برگزاری بازیهای المپیک گرفت محله های فقیرنشین شهر باید «پاکسازی» می شدند. در خیلی از موارد شهرداری بیخانمانها و افرادی که در ساختمانهای تامین اجتماعی زندگی می کردند سوار اتوبوس کرد و به جنوب فرودگاه آتلانتا فرستادشان. این جابجایی باعث شد تا ظرف یک ماه شهرستان کلیتون از یک شهرستان متوسط با جمعیت اکثرا سفیدپوست به یک شهرستان فقیرنشین با جمعیت اکثرا سیاه پوست تبدیل شود. وقتی که ساکنان متوسط و مرفه این شهرستان به شهرهای دیگر نقل مکان کردند کسبه هم همراه آنها جابجا شدند. امروز کلیتون چهارمین شهرستان ایالت جورجیا از نظر تعداد دریافت کنندگان کوپن غذا Food Stamp می باشد. این باعث شده است تا بیمارستان تحت فشار مالی قرار بگیرد. طبق قانون بیمارستان حق ندارد از مراجعه کنندگان قبل از مراجعه درباره توان مالی پرداخت هزینه هایشان سوالی بپرسد. بلکه تنها بعد از درمان می تواند صورتحساب خدمات را به آنها ارائه کند. امسال Southern Regional 85 میلیون دلار صرف ارائه خدمات درمانی غیرقابل دریافت کرده است. این رقم در سال گذشته 83 میلیون دلار بوده است.
- ضعیف شدن اقتصاد منطقه ای باعث شده است تا بیمارستان با مراکز پزشکی در سایر بخشهای آتلانتا وارد مشارکت بشود. یک قرارداد همکاری بین این بیمارستان و بیمارستان اموری امضاء شده است که باعث می شود برنامه آموزشی مشترکی داشته باشند.
- روحیه سازمانی در بیمارستان برایم جالب بود. در وقت بازدید میزبان ما به پلاکی اشاره کرده که حاوی اسامی پرسنل و کارکنانی بود که به بیمارستان کمک مالی می کردند. هر سال نزدیک به 600 نفر از پرسنل بیمارستان از حقوق خود مبلغی را به بیمارستان یا خیریه های تحت پوشش بیمارستان کمک می کنند. این کمک می تواند 5 دلار باشد ولی این نکته این افراد به محل خدمت خود کمک می کنند تا کاراتر باشد باعث شده است تا روحیه همکاری و احساس مالکیت در میان کارکنان تقویت شود. این نکته یکی از نقاط قوت و ویژگیهای باعث افتخار کارکنان این موسسه بود.
- یکی از داستانهایی که مدیر پناهگاههای کودکان برای ما تعریف می کرد این بود که در بسیاری از پرونده های سازمان او والدین فرزندان خود را رها می کنند تا یا زندگی جدیدی را با یک شریک جدید شروع کنند یا فرزندان رها می شوند چون والدین به زندان افتاده اند. در این موارد ایالت تصمیم گرفته است تا قوانینی را اعمال کند که پدربزرگها و مادربزرگها بتوانند سرپرستی فرزندانشان را بعهده بگیرند (در ایالات متحده قیومیت فرزندان بطور خودکار به پدربزرگ یا عمو منتقل نمی شود). این باعث شده است تا در مواردی که این افراد توان مالی نگهداری از نوه هایشان را ندارند آنها را به خانه های ایتام و پناهگاهها بسپارند یا خود وارد بازار کار بشوند. یک مورد دلخراش برای من و خیلی از همکلاسیهایم پیرزن 85 ساله ای بود که سرپرستی 4 نتیجه خود را بعهده گرفته بود و دو شغله بود.
- شبیه سازی شرایط فقر جالب بود. من عضو خانواده ای شدم که از سه نفر تشکیل می شد. یک مادر 34 ساله، فرزند پسر 17 ساله و یک فرزند دختر 14 ساله. پدر خانواده آنها را رها کرده بود و خانواده تنها 10 دلار پول نقد، یک مبل، یک سوفا، یک تلویزیون و یک دستگاه استریو داشت. این خانواده برای بقا: پرداخت اجاره، هزینه خوراک، پوشاک ، آب و برق و گاز و رفت و آمد به 820 دلار در ماه احتیاج داشت. دور تا دور سالن فارغ التحصیلان دوره های قبلی نقش بانک، تامین اجتماعی، پلیس، مغازه دست دوم فروشی، صاحبخانه، مدرسه، پلیس و غیره را بازی می کردند. هر 15 دقیقه معادل یک هفته بود و ما یک ماه را در یک ساعت شبیه سازی کردیم. مادر خانواده ما در گام اول دو قطعه اثاث را فروخت و بعد برای پیدا کردن شغل رفت. رفت و آمد رایگان نبود و هربار 3 دلار خرج برمی داشت. خیلی از بازیکنان احساس کلافگی می کردند وقتی در مراجعه به تامین اجتماعی می دیدند کارشان در همان هفته اول انجام نمی شود. وقتی بازی تمام شد، خانواده من دو هفته بود که چیزی برای خوردن نداشت. تنها دو خانواده توانسته بودند اجاره را پرداخت کنند. دو نفر موقع پرداخت پول در شمارش اشتباه کرده بودند و همه پولشان را از دست داده بودند. وقتی شبیه سازی تمام شد مربی ما، کارول از دانشگاه جورجیا، این نکته ها را برایمان مرور کرد و گفت چقدر همه چیزها واقعا در دنیای واقعی رخ می دهند. خانواده های زیادی هزینه هایشان را اولویت بندی نمی کنند و بعد در مبادلات روزمره سرشان کلاه می رود.
وقتی روز به پایان رسید حرفهای رییس جمهوریخواه بیمارستان برایم معنی دیگری داشت «ما دو جنگ لعنتی را با بیفکری شروع کردیم و همه منابعمان را از دست دادیم. من نمی توانم هر سال 80 میلیون دلار خرج خدماتی کنم که کسی پولش را ندارد. بهداشت و درمان گران و گرانتر می شود و ما اینجا هنوز با پیشفرضهای قدیمی کار می کنیم، یک روز یک روز من ناچار می شم اینجا را تعطیل کنم و کسی هم جز شکایت کاری نخواهد کرد». هزینه واقعی جنگهای جورج بوش در عراق و افغانستان را بیمارستانهای ورشکسته و مدارس آمریکا پرداخت کرده اند. فقر در این جامعه هر روز عریانتر، زشت تر و ترسناکتر می شود.
سلام. این سری مطالب اخیرت خیلی جالب بود. ای کاش شما که خودت اقتصاد خوندی، به رئیس جمهوری خواه بیمارستان میگفتی که هزینه بالای خدمات درمانی ربطی به جنگ آمریکا در عراق و افغانستان ندارد. اگر هیچ جنگی هم رخ نمیداد، کماکان باید 80 ملیون دلار صرف خدمات به بی بضاعتان میشد و هزینه ای که آمریکا در عراق کرد، لزوماً نمیتوانست به صورت مستقیم خرج این افراد شود. ورود آمریکا به عراق و افعانستان با موافقت بی جون و چرای دموکرات ها همراه بود و اگر به دموکرات هم رئیس جمهور میشد، اتفاقی جز این نمی افتاد، همانطور که اوباما همجنان در افغانستان مانده، و به لیبی نیز حمله کرد.
طفره رفتن از حل مشکل و انداختن تقصیر به گردن بوش، تخصص دموکرات هاست! این رئیس بیمارستان هم ظاهراً بیشتر به دموکرات بوده تا ریپابلیکن.
سلام نیام عزیز، مشکل این نیست که هشتاد میلیون پرداخت شده است مشکل این است که دیگر منابعی برای اینکارها وجود ندارد. جورج بوش هم جنگ را شروع کرد و هم مالیاتها را کاهش داد. افزایش ناگهانی هزینه و کاهش درآمد. مخالفت با اینکار به وفاداری سیاسی خاصی احتیاج ندارد.