زوال اخلاق چالش اصلی توسعه اقتصادی

هر وقت به تهران می روم از حجم ثروت موجود در شهر و در ایران سرگیجه می گیرم. قیمت همه چیز به نظرم گران می آید، با این حال همه در حال خریدند، مراکز خرید شلوغ است و رستورانها پر از مشتری. ماشینهای آخرین مدل، زندگی تجملی و انواع کالاهای مصرفی همه جا به چشم می خورند. در خیابانهای شهر تهران بنظر نمی رسد ما در ابزار توسعه کمبودی داشته باشیم: سرمایه موجود است، نیروی انسانی موجود است، ماشین آلات و تکنولوژی پیشرفته سخت به دست می آید، ولی این سختی مانع نشده است تا آخرین مدل ماشینها را ببینی. گاهی آرزو می کنی همانقدر که درباره واردات ماشین همکاری می شد درباره ماشین آلات صنعتی و هواپیما هم محبت داشتند. با اینحال ما هنوز در حال توسعه هستیم، هنوز دراین دهکده جهانی تهران ته یک کوچه بن بست تاریک است..

فکر می کنم ما دیگر مشکلمان جدا نرم افزار توسعه است و نه سخت افزار آن. ما سخت افزار داریم، اما نرم افزارهای مدیریتی ما دچار مشکل هستند. برای اولین بار در این سالهایی که اقتصاد می خوانم و درباره اقتصاد ایران می نویسم به این نتیجه رسیده ام که چالش ما اقتصادی نیست، فرهنگی هم نیست، چالش اصلی ما در فرایند توسعه روابط کاری ماست که به نظر من غیر اخلاقی است.

بعنوان مثال نگاهی به مدیرانمان بیاندازیم. ایشان دو گروه هستند. گروه اول گروهی که طی سالهای گذشته در هر مقامی که بوده اند کوشیده اند کار کنند و با تلاش پروژه های مختلف را به انجام رسانده اند. اما برای انجام این کارها غالبا ناچار بوده اند استقلال رای داشته باشند و مسوولیت پذیر. بهای این استقلال رای را این روزها با مغضوب بودن و گوشه نشین ماندن می پردازند. در کنار این گروه مدیران کسانی هستند که میز نشین بوده اند و بواسطه وفاداری شخصی و وابستگی گروهی به میزهای ریاست رسیده اند. اگر از دید تصمیم گیری فردی به این آدمها نگاه کنیم برای این گروه منافع فردی بر وظیفه همیشه مقدم است. و وفاداریشان به گروه در قالب این منافع تعریف می شود. در جایی که گروه اول هزینه تنها بودن و خلاف مسیر آب شنا کردن را می پردازند این گروه خود را درگیر تشریفات اداری، بازیهای سیاسی و رقابت بر سر رانتهای دولتی کرده و می کنند. هدف ایشان افزایش مدت زمان ریاست است و نه انجام پروژه.

من اقتصاد می خوانم و از نظر من پیگیری منافع شخصی هیچ اشکالی ندارد، پیشفرض اصلی اقتصاد رفتارهای بهینه کننده است. اما وقتی به روابط کاری در جامعه نگاه می کنم، می بینم طوری تنظیم شده اند که در آن برنده افرادی هستند که فقط و فقط در پی منافع  شخصی هستند. سیستم پاداش مدیران ما مبتنی بر عملکرد نیست، جایی که گروه اول گمنام می مانند، گروه دوم مدام در هر حال تقدیر از همدیگر و ستایش ویژگیهای نداشته و کارهای نکرده هستند. وقتی ما تلاشگر را تنبیه می کنیم و به پشت میز نشین پاداش می دهیم، به جامعه سیگنال فرستاده ایم که کارایی تنها در شکل دادن ارتباطات کاری و باندبازی مهم تلقی می شود. در این فضا استقلال رای و عزت نفس اهمیتی ندارند و کارآمدی و بهره وری مهم نیستند.  و گسست بین سیستم پاداش و کارآمدی افراد انگیزه اشخاص را می کشد. هیچ جامعه ای با افراد بی انگیزه و مدیران سیاست باز به توسعه نرسیده است. شاید برای همین است که وقتی به گروه اول نگاه می کنم انگار جمعی عاشق هستند که در چنین فضایی هنوز ادامه می دهند.

اختلاس اخیر عواقب و هزینه های بسیاری  خواهد داشت ولی ضربه  اصلی آن به شرافتیست که مقدمه پیروزی در مسیر توسعه است. با این ضربه چکار خواهیم کرد؟

8 دیدگاه برای «زوال اخلاق چالش اصلی توسعه اقتصادی»

مال خودتان را بیفزایید

  1. من هم به این موضوع زیاد فکر می کنم که ایران واقعن برای توسعه چی کم داره و اخرین جوابی که پیدا کردم امنیته. حالا این امنیت رو جی می سازه و چی خراب می کنه، یکیش همینه که گفتی. این سیگنال سرمایه انسانی رو فراری می ده و سیگناله های دیده سایر سرمایه ها رو.
    متاسفانه

  2. يه موضوع خوب واسه تحقيق ميتونه مقايسه روابط كسب و كار پترناليستي و كاپيتاليستي باشه

  3. موضوع خوبی رو بهش اشاره مرده بودید. جدا که اخلاق جایگاه مناسبی تو صنعت و اقتصاد ما نداره و این موضوع تو حوزه کامپیوتر به شدت عیان هست و دولت و حتی دانشگاه های ما به راحتی از سر تنبلی اخلاق تو حوزه نرم افزار رو رعایت نمی کنند و این جز عدم پیشرفت چیزه دیگه ای بره ما فراهم نمی کنه.

    در کنار اخلاق هم نبود آموزش اصولی و پایه ای هم که درد بزرگ دیگر جامعه آکادمیک و صنعتی ما هستش.

  4. سوال جالبی: فقدان کپی رایت در ایران مانع گسترش یک صنعت بومی نرم افزار شده است یا به آن کمک کرده است.

  5. سلام

    من اقتصاد نخوندم. اما دردی که تو این مقاله نوشته شده رو احساس کردم..لذت بردم از خوندنش ، مثل زمانی که از خوندن شعری از حافظ یا سهراب سپهری – وقتی آنقدر به حسم نزدیکه که کاملا لمس می کنم چی می خوان بگن و قلبم می گیره و لذت می برم – ، لذت می برم. هر چند ادبیات هم نخوندم. با خوندن این مقاله احساس کردم که کسی حرف دل منو زده. کاملا چیزی رو که نوشتید درک می کنم، براش غصه می خورم چون من یکی از چندین میلیون نفری ام که به خاطر یک اقلیت پرمدعا باید هرز برم، جوونیم، علمم، انرژیم، همه چیزیم باید بره و من هر چقدر هم که دست و پا می زنم هیچ تکیه گاهی پیدا نمی کنم.
    هیچ راهی برای خلاصی وجود داره؟

  6. سلام
    راستش من الان در یک شرکت نیمه دولتی کار می کنم و چند روزه که به این فکر می کردم چرا اینطوریه چرا با اینکه پیمانکارهای ما مزخرف هستند پروژه پیش نمیره با این حال هستند. خب چرا مدیرعامل نمی خواد پیمانکار عوض بشه چرا هیات مدیره پیگیری نمی کنه چرا ادمهای مسن تر نظر نمی دهند چرا آدمهای جوان حرف می زنند و بعد نا امید می شوند. خب
    1- آدمهای جوانتر هنوز بازی رو بلد نیستند نمی دونند هرچی بگن به دیوار می خوره هنوز ایده الیست هستند
    2- ادمهای مسن تر بازی رو بلدند اونا توی سیستم می دونند شرط بقا چیه و اینکه هزینه دارند باید شرط بقا رو رعایت کنند
    3- چرا مدیرعامل : خب برای اینکه به مدیرعامل به شکل انسان نگاه کرده نشده اولین حرف شما که انسان منفعت طلب هست ندیده گرفته شده است. اگر در هر پروژه ای هیات مدیره اینطوری فکر کند که هزینه پروژه هر چی برآورد بشه و مدیرعامل بتواند با هزینه کمتر و در زمان کمتر به بار بنشاند در این وسط در صورت وجود اختلاف مثبت . پاداش مدیرعامل برابر خواهد بود با حداقل 20% از این اختلاف مثبت و در صورت اختلاف منفی بین ارزش افزوده و پول پرداختی طبق پروژه مدیرعامل مسوول خواهد بود شاید به جایی برسیم
    4- چرا هیات مدیره اینگونه فکر نمی کند( البته در شرکت ما هیات مدیره از دو شرکت کاملا مختلف با وابستگی به دو بانک مختلف است بنابراین یک کم پیگیری بیشتر است و روی بعضی مسائل خوب دست می گذارند) خب وقتی هیات مدیره حقوقی باشد و نه حقیقی به اینجا می رسیم مگر اینه باز شرط 3 را برای هیات مدیره پیاده کنیم در نتیجه هیات مدیره بدنبال مدیر بهتر خواهد گشت.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: