امروز باد غربی می وزد و هوا پاک است. از یادگار امام که به طرف جنوب می روی شهر را می بینی نه آن دود کثافتی که می خواهی خدا دستش را دراز کند و از افق پاکش کند. شهر یعنی خانه ها، برجها، درخشش پنجره ها زیر نور خورشید. کوهها را می بینی و حتی صخره هایشان را. آسمان آبیست نه خاکستری.
یک روز عادی یک روزی آنجوری که قرار است روز باشد. خورشید طلاییست و آرامش بخش نه سفید و یادآور پلیدی موجود در هوایی که تنفس می کنیم..
از اکباتان کوه دماوند پیداست …. احساس نمی کنی که به اینجا تعلق داری …عجیب است ولی احساس می کنی می خواهی به اینجا به این شهر به این روز به این کوه تعلق داشته باشی…..
چه ظلمی به خودمان می کنیم وقتی طبیعتمان را زشت می کنیم.

بیان دیدگاه