اهمیت نسبت بدهی به GDP

دولتها معمولا برای رهایی از رکود دو گروه سیاستها در اختیار دارند؛ سیاستهای پولی و سیاستهای مالی. سیاستهای مالی تغییراتی هستند که دولتها در بودجه و نحوه هزینه آن در بخشهای مختلف اقتصاد ملی می دهند تا به اهداف اقتصادی معینی برسند. یکی از این اهداف می تواند خروج از رکود با استفاده از افزایش هزینه های بخش عمومی باشد. اما در دوره رکود دولتها معمولا منبعی برای تامین افزایش هزینه ها ندارند و مایل به افزایش مالیاتها هم نیستند،چون می تواند باعث تشدید رکود گردد. در نتیجه برای خروج از بحران کسری بودجه را می پذیرند و از طریق استقراض منابع لازم را تهیه می کنند. چنین دولتهایی معمولا با وعده افزایش درآمدهایشان پس از پایان رکود و توان بازپرداخت می توانند سرمایه گذاران را متقاعد به سرمایه گذاری و دادن وام کنند و به این ترتیب از بحران خارج شوند.

مساله اینجاست که درآمد دولتها از حدی نمی تواند بالاتر برود و تابع تولید ناخالص داخلی کشورشان است. محدود بودن درآمد یعنی محدود بودن توان بازپرداخت وام. فردی را در نظر بگیرید که در ماه یک میلیون تومان درآمد دارد.اما به دلیل وامهایی که گرفته است، در ماه سیصد هزارتومان قسط می دهد، این فرد اگر وام جدیدی بخواهد دریافت کند عملا توان قسط ماهیانه به میزان هفتصد هزارتومان منهای هزینه های روزمره زندگی دارد. دولتها هم زمانیکه بدهی دارند، چنین وضعی دارند. نسبت بدهی انباشت شده به تولید ناخالص داخلی برای دولتها نشان دهنده توانشان برای بازپرداخت  وامهای موجودشان و بازپرداخت وامهاییست که دریافت خواهند کرد.  افزایش این نرخ به معنای ناتوانی دولت در بازپرداخت وامهای  در موجود و محدودتر شدن توان بازپرداخت وامهای جدید است.  نتیجه این امر افزایش ریسک و کاهش علاقه سرمایه گذاران به سرمایه گذاری در آن اقتصاد ملی خواهد بود. 

بسیاری از دولتهای اروپایی و آمریکای شمالی پس از بحران مالی اخیر کوشیدند تا با ارائه مجموعه های سیاستهای محرک اقتصادی، بویژه سیاستهای مالی، اقتصادهای ملی خود را از رکود درآورند. این سیاستها با این پیشفرض طراحی شده بود که افزایش کسری بودجه دولتها باعث بی ثباتی اقتصادی نخواهد شد. اما تجربه یونان این پیشفرض را باطل کرد. آن تجربه نشان داد که بدهیهای انباشت شده توانایی بی ثبات کردن اقتصاد ملی و در پی آن بی ثبات کردن اقتصاد منطقه ای را دارند. دولتهای اروپایی اکنون با نگرانی به بدهیهای خود می نگرند و بر این باورند که بدهیهای انباشت شده و کسری بودجه ایشان می توانند عوامل اولیه بی ثباتی اقتصادی باشند. طبیعیست که کنترل کسری بودجه  و کاهش نسبت بدهیهایشان به تولید ناخالص داخلیشان را در اولویت برنامه های خود قرار دهند. از این دید تصمیم گروه بیست یا جی-20 برای کاهش این نسبت یک اقدام پیشگیرانه و گامی در جهت افزایش ثبات اقتصادی اعضاء گروه است.

از سوی دیگر این اقدام می تواند زنگ خطری برای کشورهای در حال توسعه باشد. افزایش اهمیت نسبت بدهی انباشت شده به تولید ناخالص داخلی در اعطای وام و سرمایه گذاری به معنای کاهش منابع سرمایه گذاری در این کشورها خواهد بود. در حالیکه کشورهای اروپایی از طریق کنترل کسری بودجه می توانند این نسبت را کاهش بدهند، کشورهای در حال توسعه ناچارند تولید ناخالص داخلی خود را افزایش دهند.  تا کنون وامها و کمکهای بین المللی باعث شده بود تا بسیاری از این کشورها انگیزه واقعی برای افزایش تولید ناخالص داخلی نداشته باشند و کسری بودجه خود را از طریق این وامها تامین کنند. شاید تغییری که در نگرش کشورهای اروپایی به اهمیت بدهیهای انباشت شده ایجاد شده است باعث شود تا کشورهای در حال توسعه هم بدهیهای خود را جدی بگیرند و با انگیزه بیشتری به سراغ توسعه پایدار و افزایش تولید ناخالص داخلی خود بروند.

Rank Country  % of GDP Date
1  Zimbabwe 304.3 2009
4  Lebanon 156 2009
5  Jamaica 131.7 2009
6  Singapore 117.6 2009
7  Italy 115.8 2009
8  Greece 115.1 2009
9  Sudan 104.5 2009

3 دیدگاه برای «اهمیت نسبت بدهی به GDP»

مال خودتان را بیفزایید

  1. پس چرا اينجا ميخواهند «هزينه» ها رو با برداشتن سوبسيدها كم كنند به جاي راههاي افزايش توليد ملي مثلا تعرفه ها و اينجور چيزها! اينا كه با پول نفت طناب بسته دور گردن توليدكنندگان رو روز بروز بيشتر مي كشند با اين وارداتهاي بي در و پيكر ! باز ياده دلقك شاه لير افتادم كه رو دستاش راه مي رفت تا دنياي وارونه رو درست ببينه تا خل نشه/نه من خل نمي شم /خل نمي شم
    راستي!با تقديس مالكيت مشكل دارين يا با هر تقدسي مخالفين؟آنچه در مورد مالكيت به عنوان «حق» گفتم/بيشتر نگاهم به»قوانين» بود نه فلسفه حقوق/مي توان فلسغه اش را بحث كرد/به هر حال براي ساختن نظريه يه مبنا و امر مقدس(اصيل) لازمه نه؟حالا هيوم و لاك «مالكيت» رو گرفتن اما نمي توان «نه مالكيت» رو مبنا كرد مي توان؟به جاي مالكيت چي به پيشنهاد شما ملاك است؟(بحث دانشگاه آزاد)
    راستي از جهاني شدن و جهاني سازي هم بنويسد.اصلا اين مشكل ما هم هست يا اندر خم يك كوچه ايم هنوز؟!
    اين «اقتصاد اطلاعات مبنا» استيگليتز دقيقا چيه؟
    البته اگه حوصله داشتين كه به يه آدمي كه اقتصاد نمي دونه ولي براش مهمه چون واقعا يه عده به «نون شب»(واقعا نون شب) محتاجند توضيح قابل فهمي در حدش بدين وگرنه بي خيال و ناراحت نمي شم/خود سوال خوبه
    ياده اين افتادم باز:…و من اين ننگ ددمنشي را نپذيرم كه من سيرم اگر خلق گرسنه است به من چه

  2. راستي تو اجلاس تورنتو امريكا براي اولين بار موافق «كنترل» بيشتر دولت بود/چرا؟/مگه كينزيها توبه نكرده بودن؟ياده اين حرف ژيژك هم افتادم :پس سوسياليزم خوبه اما براي سرمايه داري

  3. اتفاقا من مالکیت را مقدس می دانم. و فکر می کنم باید احترامش محفوظ باشد. در مورد دانشگاه آزاد وقف را بهترین راه حل می دانمو بقیه سوالاتتون واقعا به یه پست مستقل احتیاج دارند. انفاقا کینزیها و تئوکینزیها اصلا هم توبه نکردند! بحث کنترلی که مطرح شد کنترل بدهیهای دولتها و کسری بودجه بود نه کنترل دولت بر اقتصاد.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: