هنوز دارم کتاب «نهصد روز محاصره» را می خوانم. بزودی معرفیش را اینجا می گذارم. کتاب اصولا جالب است ولی یک سری اتفاقات فاقد ارزش نظامی هستند که خیلی هم جالبند و هم فرهنگی. می دانستید که 1941 سال حمله آلمان به شوروی مصادف هست با اعزام یک گروه از باستانشناسان و کاوشگران موزه آرمیتاژ سنت پترزبورگ به سمرقند که گور امیر تیمور لنگ را می گشایند. گوری که شکافتنش بنا به اعتقادات محلی باعث بلا و جنگ می شد. در تابستان 1941 برنامه ویژه موزه آرمیتاژ نمایش برگزیده آثار هنری و شاهکارهای بجا مانده از دوره تیموریان است. در کنار اینها یوسف اوربلی مدیر ارمنی تبار آرمیتاژ دو برنامه بزرگداشت هم در نظر گرفته بود که البته هر دو برگزار می شوند.
بزرگداشت اول جشن هشتصدمین سالگرد تولد نظامی گنجوی شاعر پرآوازه فارسی زبان است که در 19 اکتبر یک ماه و نیم بعد از آغاز محاصره شهر برگزار می شود. در اکتبر گرچه وضع شهر بحرانیست اما وضع آذوقه بحرانی نشده است و زمستان فرا نرسیده است. بسیاری از محققان شعر نظامی از واحدهای خود که در حومه های شهر مستقر شده بودند برای یک روز مرخصی گرفتند تا در این مراسم شرکت کنند. تیخونوف شاعر و مستشرق درباره شعر نور صحبت کرد.
بزرگداشت دوم اما مهمتر است. فستیوال شعر امیر علیشیر نوایی وزیر خردمند و فرزانه تیموری برای ده دسامبر برنامه ریزی شده بود. در 10 دسامبر در سنت پترزبورگ نه سوختی برای گرم کردن منازل وجود دارد و نه خوراکی برای خوردن. جیره غذایی مردم عادی منحصر است به 125 گرم نان در روز! وسائل نقلیه عمومی از کار افتاده اند و مردم پوشیده در هر لباسی که دارند در زمستان سرد شمال پیاده از این سوی شهر به آن سو می روند. شهر زیر بمباران است. در روز 3000 تا 4000 نفر از گرسنگی می میرند. با اینحال اوربلی برنامه را برگزار می کند. روژدستونسکی استاد ادبیات مشرق زمین پیاده از خط مقدم خود را به آرمیتاژ می رساند تا ترجمه اش را از اشعار علیشیر نوایی قرائت کند. پیوترفسکی بررسی تحلیلی خود را از دیوان اشعار نوایی ارائه می کند. لبدف استاد دیگر ادبیات مشرق زمین دو روز بعد از ارائه مقاله اش از گرسنگی می میرد او را پیچیده در یک شال ترکمن دفن می کنند.
نمی دانم چرا ولی جالب است که زیر آتش توپخانه فاشیستها در شهری که هیچ ربطی به شعر و ادب فارسی ندارد برگزاری بزرگداشت دو شاعر فارسی زبان باعث قوت قلب مردم و نشانه ادامه حیات علمی شهر است. شاید برای ما هم در این حکایت درسی باشد.
البته بعید نیست ناهار برنامه دومی به دستور استالین چلو کباب بوده باشد
Actually there was no lunch! that is the whole point.
نخیر علی جان، این من نیستم که منظور شما رو نفهمیدم. این شما هستی که منظور من رو نفهمیدی!
شاید
This is just inconceivable for me the way that they get into their research, just amazing … waoww