گویا دوستان اصرار دارند که باز چند کلمه ای در اینباره صحبت کنیم. آقای عباسی مدام در حال کامنت گذاشتن است، که هیچی خوب نباشد این طرح عالیست و خلاصه انقلابی. و من نوعی هم که کمکی اقتصاد خوانده ام نباید توی دل مردم را خالی کنم. اولا جناب عباسی عزیز اون حسابداری و مهندسیست که دو دو تا می شود چهار تا. اولین چیزی که در اقتصاد یاد می گیری اینه که دو دوتا یک موقعی می شود پنج تا یک موقعی می شود سه تا و از بد شانسی یک موقع می شود منفی یک! این رو بهش می گویند فرایند تصادفی. 75 میلیون آحاد ملت ایران که یکجور رفتار نمی کنند! 75 میلیون جور مختلف رفتار می کنند. حالا من اقتصاددان خیلی زرنگ باشم و دانا می توانم متوسط آثار این رفتار را حدس بزنم و نه جزئیاتش را! تازه این متوسط هم معلوم نیست که خودش اتفاق بیفتد، چون معمولاا با مقداری تغییر، واریانس، اتفاق می افتد. اون واریانس پدر درآور هم تا بحال بیشتر از یک دولت را کشته است. و دل اقتصاددانانی زیادی را شکسته.
حالا فرمایش شما متین! یارانه تولید شیر را لغو کنیم، قیمتش می آید بالا تقاضایش که مصنوعی زیاد بوده است کم می شود و مردم بجاش تقاضاشون برای سایر کالاها بالا می رود. کارخانه شیر ضرر می دهد، جاش کارخانه خامه می زنیم. ولی برادرم آخر کجای این مملکت یک کارخانه یکساله زده شده است! دوم یک کارخانه نخواهد بود و چندین ده کارخانه خواهد بود. حالا اگر شما فکر نمی کنی ورشکستگی چندین کارخانه هیچ بحرانی ایجاد نمی کند و کارگرهایش خوشحال و راضی می روند خانه تا کارخانه های خامه سازی باز شوند، ببخشید می گم ولی یا خیلی خوشخیالی برادر یا کارگر نبوده ای.
تمام بحث این است! که همه نتایج و ابعاد این طرح شناخته شده نیست و می تواند تبعاتی داشته باشد که آنها را پیش بینی نکرده اید و برای آنها آمادگی ندارید. ابعاد این طرح و تبعات آنرا دست کم نگیرید این طرح فقط راجع به شیر و خامه نیست، بلکه درباره همه کالاهاست! حالا فرض کن بجای کارخانه شیر، تولیدکنندگان چندین و چند محصول دیگر هم دچار مشکل بشوند. و کارخانه هایشان دچار زیاندهی شوند. دیگر این یک مساله خرد نیست و دیگر بحث خامه سازی زدن نیست. بلکه بحث کلان خواهد بود و موضوع اقتصاد کشور! حالا چقدر وقت لازم است تا تبعات آن پایان یابد؟ فقط یکسال؟ اگر هنوز فکر می کنید فقط یکسال باید گفت ساده اندیشید. هزینه این تبعات را مردم و تولید کنندگان خواهند پرداخت. تبعاتی که امروز می توان از آنها جلوگیری کرد و مانع پرداخت هزینه ها شد.
در آخر گفته اید توی دل مردم را خالی نکنیم. راستش اقتصاددانهای کار درست، که من یکی از آنها نیستم، وظیفه شان هدایت کشتی نیست، بلکه دیده بانیست. حالا شما بالای دکل تایتانیک وایساده ای و داری می بینی که کوه یخی دارد بهت نزدیک می شود، آیا از دکل پائین می آی و آرام و آهسته می روی ناخدا را پیدا می کنی که دارد در رستوران درجه اول با مسافران قهوه می خورد و در گوشش آرام می گویی: «ببخشید قربان یک کوه یخی 20 درجه به راست در فاصله 2500 متری!» یا زنگ خطر را آنقدر محکم به صدا در می آوری که فکر کنند صور اسرافیل است؟ بحث این است که من نمی توانم بیایم برای مردم تصمیم بگیرم که خوب است هزینه بدهند یا نه، خودشان باید تصمیم بگیرند. نه من یا شمای نوعی! و در ضمن چرا هزینه بدهند وقتی با برنامه ریزی می توان از این تبعات جلوگیری کرد و با تنظیم جزئیات و مرحله ای کردن آن می توان کاری کرد که این طرح را یک موفقیت و پیروزی ملی دانست؟ راستش من از طرح نمی ترسم از ساده اندیشی دوستانی مانند شماست که زهره ام می ترکد. بخدا تبعات را دستکم می گیرید و خودتان با زدن خامه سازی دلخوش کرده اید!

بیان دیدگاه