این روزها در بحث انتخابات و سناریوسازیهای دوستان بنظرم ظلم مضاعفی می شود به طبقات محروم جامعه و یک کلیشه نادرست در حال شکل گیریست. اگر یک مدل لاجیت بسازیم درباره احتمال رای دادن افراد مختلف به یک کاندیدای خاص متوجه می شویم که می توان بر اساس ویژگیهایی جمعیت رای دهندگان را با توجه به احتمال رای دادن به آن کاندیدا گروه بندی کرد. این کار شق القمر نیست و کار هر روزه شرکتهای بازاریابی و بازارشناسی است. ولی آنها این کار را درباره مشتریان محصولات مختلف انجام می دهند.
اما صحت درستی این مدلها را باید همیشه با توجه به تصمیم مشتریان و یا رای دهندگان در اینجا سنجید. شاید شما پیش بینی کنید از گروهی ده هزار نفری چهار هزار نفر به کاندیدایی رای بدهند این یعنی 40% حالا اگر هشت هزار نفر به این فرد رای بدهند یک جای مدل شما و پیشفرضهای شما اشکال دارد. حالا حکایت دوستان در این است که کسانی هستند که به صرف صدهزار تومن و بخششهای نقدی به کاندیدای خاصی رای می دهند یا رای داده اند. اجازه بدهید به این فرضیه از دید آماری نگاه کنیم.
الف. آیا شما برای اثرات رقیب مدل را کنترل کرده اید؟ چهار سال پیش رقیب کاندیدای امروز ما شخصیتی بود که دوست و دشمن هشت سال بود که او را می کوبید و مسوول تمام کاستیها از دوران جنگ تا بازسازی شمرده میشد. این بایاسی را که در بازار ایجاد شده بود در نظر گرفته اید؟ شاید سوال در آن سال به که رای ندادن بوده است و نه به کی رای دادن.
ب. تا چه حد به نتایج اعلام شده اطمینان دارید؟
reservation gain پ. اگر یک در نظر بگیریم که رد شدن از آن تصمیم رای دهنده را تغییر دهد چطور می توانید آنرا تخمین بزنید؟ آیا واقعا صدهزار تومان یا سایر بخششهای نقدی باعث چنین تغییری می شود؟
ت. چرا در نظر نمی گیرید که در این فرایند یک نقطه کاهش بهره وری وجود دارد Dimishing Marginal Returns با توجه به اینکه قدرت خرید رای توسط بخششهای نقدی کاهش می یابد و از نقطه ای به بعد باعث کاهش آراء می شود، مانند هر فرایند تولید دیگری، نمی توان فقط به تکیه این بخششها رای جمع آوری کرد.
ببینید من نمی گویم علائق و منافع من شهرنشین با همه اعضاء جامعه یکیست ولی همانطور که من حق دارم بر اساس منافع و علائقم تصمیم گیری کنم؛ همه این حق را دارند. نه تصمیم من مقدستر از ایشان است و نه تصمیم ایشان اولی به من. با ساده کردن بیش از اندازه بحث آراء مناطق روستایی به صد هزار تومن عملا در را به روی ایده های جدید و مطالعه واقعی در این حوزه می بندیم و فقط یک کلیشه به هزاران کلیشه موجود و غیر مولد جامعه اضافه می کنیم. اگر جمعیت روستایی ما به کاندیدایی رای داده است دلیل بی اطلاعی و یا ساده دلی ایشان نیست. بلکه بخاطر تفاوت در اولویتها و نگرشهاست. و شاید کم توجهی در سالیان گذشته به مسایل ایشان و عدم گسترش سیستم اطلاع رسانی به این مناطق بیشتر باعث این رویکرد شده است تا چیز دیگر. ساده کردن این امر راه حل مناسبی نیست.
این پست را دوست داشتم. انسانی بود، خیلی انسانی.