به بهانه سازمان برنامه

در روزهای اخیر بحث سازمان برنامه و لزوم وجود و فواید آن و البته انتقادات از عملکرد و سابقه آن بر سر زبان کاندیداهاست. کلا انتخابات چیز خوبیست برای همین که ملت کمی حرف دلشان را هم می زنند. در حالیکه آقایان موسوی و کروبی بر ضرورت این سازمان تاکید کرده اند، دوستان جناب کروبی با اقتصاددانان دوران نخست وزیری جناب موسوی مصاحبه کرده اند تا بتوانند بگویند که ایشان هم در دوران صدراتش چندان دل خوشی از سازمانیکه مدام مشغول چرتکه انداختن برای بقیه است نداشته است. سایت رجانیوز از این هم فراتر رفته است و نامه ای از جناب لاری منتشر کرده است که ایشان هم از دست سازمان برنامه دل پر خونی داشته اند و یکجوری بی میل به انحلال آن نبوده اند.

بحث جالبیست، با سازمان برنامه یا بی سازمان برنامه. که البته کمی به معنای این است: با برنامه یا بی برنامه!

شکی نیست که سازمان برنامه و بودجه  یکی از معدود ارگانهای دیوانسالاری در ایران بوده است که نه تنها توانسته است با گردآوری گروهی مبرز از کارشناسان و اقتصاددانان طی دهه های گذشته پایداری روند توسعه اقتصادی کشور را تضمین کند، بلکه موفق شده است یک جریان انتقال بین نسلی در ایران ایجاد کند که باعث افزایش دانش توسعه و ایجاد یک نوع حافظه جمعی درباره مسائل اقتصادی گردد.  فعالیتهای پژوهشی که این سازمان باعث و بانی آن بوده است باعث افزایش آگاهیها و تشویق فعالیتهای دانشگاهی بوده است. و طبیعیست با توجه تعریف نقش سازمانی آن بقیه دستگاهها و وزارتخانه ها موظف به عبور از مجاری آن بوده اند و بخشی از اصطکاک سایر مدیران اجرایی با آن ناشی از همین امر است.

وظیفه سازمان برنامه تهیه برنامه های توسعه و بودجه های سالانه متناسب با آنهاست. برای انجام این امر طبیعیست که این سازمان ناچار بوده است معیارهایی برای اندازه گیری عملکرد و سنجش تواناییهای سایر سازمانهای دولتی داشته باشد. معیارهایی که لزوما مورد قبول این سازمانها نبوده اند و آنها را خوش نداشته اند. از سوی دیگر این سازمان موظف بوده است که اولویتهای توسعه اقتصادی را معین کند. دربرابر واقعیت محدودیت منابع و بودجه موجود وظیفه این سازمان تعیین موارد هزینه بوده است بگونه ای که اهداف توسعه محقق شوند.  و این ساده دلیست که فکر کنیم همه سازمانهای دولتی اولویتهای تعریف شده از سوی سازمان برنامه را با رغبت پذیرفته اند. کافیست شما رئیس سازمان مثلا کشتیرانی باشید و بفهمید که اداره کشاورزی سهم بیشتری از بودجه دارد و شما سهم کمتری، مهم نیست سازمان برنامه چه می گوید شما معتقدید که کشتیرانی از کشاورزی مهمتر است (حتی اگر آنرا به زبان نیاورید!).  یکی دیگر از موضوعات مورد تنازع بین سازمان برنامه و سایر سازمانها تعاریف متفاوت از توسعه و اولویتهای آن بوده است.  در نتیجه طبیعیست که دیوانسالاران دل خوشی از سازمانی نداشته باشند که نقش آقا بالاسر ایشان را داشته است و مدام در حال محدود کردن ایشان و یادآوری واقعیت تلخ محدود بودن منابع کشور بوده است.

اما این همه ماجرا نیست. دولت در کشور ما نقش برادر بزرگتر را در فعالیتهای اقتصادی بر عهده گرفته است و بسیاری، بویژه دولتمردان و روشنفکران، چنین نقشی را برای دولت لازم دانسته اند و آنرا به بهانه تامین عدالت اجتماعی و توزیع عادلانه ثروتهای ملی از جمله نفت توجیه کرده اند. در تاریخ اقتصادی ایران دولتها با تعریف انحصارات متعدد، در دست گرفتن منابع نفتی کشور و دخالت در امور روزمره اقتصادی کوشیده اند تا این اهداف را محقق سازند. در طی همه این سالها وجود سازمان برنامه اطمینانی بوده است که دولتمردان به جامعه می داده اند تا بگویند اولا همه نیروی انسانی کارشناسی لازم را برای چنین مهمی در اختیار دارند و دوم آنکه مجهز به همه ابزارهای فکری و تحلیلی لازم برای چنین کار سترگی هستند. انحلال سازمان برنامه به نوعی اعلام این باور بود که دولت برای چنین اموری به چنین سازمانی نیاز ندارد.

 امروز شاید برای اولین بار دیوانسالاری کشور ما از زبان گروههای مختلف سیاسی اذعان می کند که دولتها و سازمانهایشان تعاریف متفاوتی از توسعه دارند و تفاوت در انگیزه ها و باورها باعث کندی روند تخصیص منابع  و افزایش تنازعات بین سازمانی شده است. در واقع دولت در تحقق عدالت اجتماعی و توزیع منابع و ثروتهای ملی به آن کارآمدی که روشنفکری چپ زده ایرانی می اندیشیده است نبوده است. و این تناقض ذاتی باورهای اقتصادی تمرکز گرا و ساختارگراست که هرگز انگیزه های بازیگران اقتصادی را در نظر نمی گیرند و ساده اندیشانه بخشنامه ها را برای تحقق توسعه کافی می دانند. چطور می توان دولت را متولی اقتصاد کشور دانست در حالیکه اجزا مختلف آن بنا به نیازها و تعاریف دیوانسالارانه باورهای مختلف و حتی متضادی درباره توسعه و مفاهیم اقتصادی دارند.  و حتی می کوشند نهادهای مسوول تبیین و تعریف این مفاهیم و اولویتهای توسعه را منحل و تضعیف کنند؟ بحث بر سر سازمان برنامه نیست، بلکه بر سر اینست که چطور دولتی بدون سازمان برنامه  می تواند برادر بزرگتر خوبی برای اقتصاد باشد؟

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: