تنظیم الگوی مصرف با استفاده از قیمتها

امسال سال «تنظیم الگوی مصرف» نامیده شده است.  یادم می آید دربرنامه های جُنگ اقتصادی  هفته در دهه شصت و هفتاد هر وقت که درباره صرفه جویی و کمتر مصرف کردن برق و یا آب صحبت می شد، گزارشگری با نشان دادن مغازه های لامپ فروشی خیابان ستارخان و ولیعصر، که چراغانی می کردند، و شلنگهای آب باز مانده به مردم یادآوری می کرد که اینکار کار بدیست. داستانها هر سال عوض می شود. یک سال کارمندی که یادش رفته بود در اداره شیرآب را ببندد بخاطرنداشتن آب در خانه به اداره برگشت تا شیر آب را ببندد و یا سال بعد راننده ای در کویر ماننده حاضر بود برای یک لیوان آب پیکانش را بدهد.

اماچیزی که در این ماجراها غایب بود، قیمت آب و برق بود. بنظر می رسید مردم نمی دانند که مصرف آب  و برقشان بی رویه است.  و هر چه رسانه ها سعی می کردند که بار فرهنگی منفی برای اینکار ایجاد کنند الگوی مصرف و رفتار مصرف کنندگان تغییری نمی کرد. وقتی گاز آمد این بحث ادامه پیدا کرد، در زمستان خانه گرم لذتی دارد ولی بقول ظریفی در زمستان از گرما و در تابستان از سرما نمی شد در خانه ها ماند و مریض نشد. دوباره در قطعی گاز و نوسان فشار گاز قیمت گاز غایب بود. 

اگر الان به آمار نگاه کنیم مساله مصرف بی رویه هنوز وجود دارد. سرانه مصرف برق خانگی در ایران 2900کیلو وات ساعت است.  که سه برابر متوسط جهانی است (حالا بگیم این هیچی همه جای دنیا که توسعه یافته نیست) متوسط مصرف بنزین در ایران روزانه 11 لیتر است  و ما پنج برابر بیشتر از متوسط دنیا آب مصرف می کنیم. کشور خشکی هم هستیم، کناره نان را دور می ریزیم ولی بزرگترین وارد کننده گندم هستیم. چرا؟؟؟؟  خیلی از کارشناسان محترم و رسانه ها بلافاصله فرهنگ را نشانه می گیرند و می گویند :» البته این مساله فرهنگی است!»  البته کسی نمی گوید در همین جامعه بی فرهنگ خانواده ها با چه دقتی امور مالی خود را اداره می کنند و از کالاهای گرانقیمت خود نگه داری می کنند.  نه این مساله فرهنگی نیست.

این مساله فرهنگی نیست چون خانواده ها با فرهنگشان خرید نمی روند- غالبا – آنها با بودجه و نیازهایشان به بازار می روند. عوامل فرهنگی در تعیین تقاضایشان برای کالاهای مصرفی و انرژی نقش دارند ولی  حتی تاثیر آنها در تعیین تقاضا تابع عامل مهم و فراموش شده ایست که سیاستگذاران و مجریان به آن توجهی نمی کنند: قیمتها!

 این قیمتها هستند که باعث می شوند تا مصرف کننده میزان و نوع مصرف خود را تعیین کند. اگر در اصلاح الگوی مصرف جدی هستیم و اگر یک تغییر ساختار و ماندنی را خواهانیم نباید درباره هزینه واقعی مصرف خود را فریب دهیم. اصلاح سیستم قیمت گذاری و پذیرفتن نقش بازار در تعیین قیمتها باعث می شود تا همه ما با توجه به قیمتهای واقعی تصمیم بگیریم و الگوی مصرف خود را با منابع محدودمان تطبیق دهیم. سرانه مصرف بنزین در کشور بالاست چرا در کلانشهرهای کشور که جمعیتشان از آلودگی هوا رنج می برند بر مصرف بنزین مالیات نمی بندیم تا حداقل بخشی از عوارض منفی آن جبران شود و مصرف بنزین در این شهرها کاهش یابد؟ سرانه مصرف آب بالاست؟ چرا سیستم قیمت گذاری آب را تغییر نمی دهیم تا همه در مصرف آن صرفه جویی کنند و جوامع شهریمان در صرفه جویی و بهبود سیستم آب رسانی کوشا شوند؟

بجای استفاده از پتانسیل خلاقیت و نو آوری مردمی باعث تاسف است که بسیاری به اصلاح بخشنامه ای روی آورده اند تا بورکراسی اداری بهانه بیشتری برای مداخله در جزئیات زندگی روزمره داشته باشد. کاستن از تعداد میز و صندلی ادارات، حذف پایان نامه فوق لیسانس و کارهایی از این قبیل هیچ ربطی به هیچ الگوی مصرفی در جامعه ما  ندارد، و فقط برخی اعداد را در صورتحسابهای دولتی تغییر می دهد بدون آنکه واقعیت الگوی مصرف در جامعه تغییری کند.  با این بخشنامه ها هیچ چیزی عوض نمی شود!

این یادداشت در ستون نگاه روزنامه دنیای اقتصاد دوشنبه ۷ اردیبهشت منتشر شده است.

8 دیدگاه برای «تنظیم الگوی مصرف با استفاده از قیمتها»

مال خودتان را بیفزایید

  1. مستر ظاهرا درباره وسائل و تجهیزات درجه سه که مصرف انرژی را تا 10 برابر بالا میبرند اطلاع نداری و یا مثلا خبر نداری که چه آشغالهایی را به عنوان لوازم خانگی درجه یک به ایران وارد میکنند نتیجه هم ……
    متوسط مصرف بنزین ماشین ها الان توی دنیا چقدر ؟؟؟

  2. یاد رفسنجانی افتادم
    میرفت ترکیه ، میومد میگفت : نون اونجا فلان قدر قیمت داره ، ولی ما داریم….
    در نتیجه نان گران شد
    اگر در امریکا قیمت بنزین لیتری حدودا 300 تومان -گالنی 1.5 دلار-( در حال حاضر ) است عوضش درآمد یک مهندس کامپیوتر اخراج نشده ماهی 3 تا 4 هزار دلار در ماه است
    نمیسه که همش به میخ
    یکی هم به نعل بکوب
    شدید کارشناسای ما ، که میگن مصرف نان بی رویه است
    ولی نمیگویند که مصرف گوشت ، زیر حد استاندارد است

  3. ببین رئیس! خیلیها مثل تو فکر میکنند قیمت آب و برق و غیره رو بالا میبرند تا مارو به صرفه جویی تشویق کنند. بیاید راجع به صرفه‌جویی صحبت کنیم.
    ما کازینو داریم؟ ما چندتا شهر بازی مثل والت دیسنی داریم؟ یک ایرانی در همه عمر خود چقدر سوار هواپیما میشه؟ آیا ما قطارهای سریع‌السیر با سرعت صوت داریم؟ مردم ما فقط چند پله تا گرسنگان آفریقا فاصله دارند. ما خیلی کم مصرفیم. ما فقط برای زنده موندن مصرف میکنیم. هیچ لذتی بغیر از یک تلوزیون و یک دستگاه دی‌وی‌دی نداریم. قبول دارم مصرف ما از مردم اوگاندا بیشتره. اما از مردم ژاپن و آمریکا کمتره.
    حتی اگر قیمتهای آب و برق و گاز رو هم جهانی کنند مشکلی نیست. منتها قبلش حقوق کارگران رو هم جهانی کنند. ۲۰۰۰دلار برای هر کارگر. نه ۲۰۰ دلار.
    بگذارید مثل احمدی‌نژاد حرف بزنم: شما ببینید الان یک کیلو گوشت در آمریکا ۷ دلار هست در ایران بین ۷تا۹ دلار متغیره. در خیلی موارد دیگر شما میبینید که ما الان در قیمتها رسیدیم به آمریکا.
    برگردم به حرف زدن خودم! با قیمتهایی که با بازار آمریکا برابری میکنه، آقایی که نشستی پای اینترنت وبلاگ مینویسی یک لحظه فکر کن یک کارگر متاهل با ۲۰۰دلار حقوق در ماه چطوری گوشت ۷ دلاری بخره؟
    خودمون رو دست بالا بگیریم. ******.

  4. من ربط والت دیسنی و کازینو و قطار صوتی را به مصرف بی رویه متوجه نشدم. آیا منظورتان این است که چون سبک زندگی در کشور ما متفاوت است، باید ارفاق کرد؟ من درباره اوگاندا چیزی نمی دانم ولی سرانه مصرف انرژی و سوخت در آمریکا و ژاپن کمتر از کشور ماست. و ما از مردم این کشورها بیشتر مصرف می کنیم.
    درباره حقوق آن کارگری که 2000 دلار حقوق می گیرد، او 2000 دلار هم به ارزش تولیدات اضافه می کند. کارخانه اش اگر تولید نکند درش را می بندند تا او برود خانه. حتی روسای کارخانه های عظیمی مانند جنرال موتورز کاسه به دست می روند که رضایت کنگره را بدست بیاورند تا کارخانه هایشان تعطیل نشود.
    درباره گوشت حق با شماست.. دولت به نان و بنزین سوبسید می دهد تا انها را ارزان نگه دارد ولی گوشت تابع بازار است. اگر گوشت ارزان می خواهید باید سوبسید آن کالاها را کم کرد تا بتوان از تولید و واردات گوشت حمایت کرد. من خودم را دست بالا می گیرم شما را هم دست بالا می گیرم که نانخور دولت نباشیم بگذاریم بازار باشد که متقاضی و تولید کننده در آن به تفاهم برسند و روند آن بواسطه سیاستهای این دولت یا آن دولت تغییر نکند. دولت بقالی نیست و نباید هم باشد.

  5. من با نظرات glimpser و aadamha موافقم. در مورد نظر
    آریو هم بگم که اول دولت باید حقوق درست حسابی به کارگر و معلم و کارمند و استاد و … بده بعد ازشون انتظار داشته باشه که درست کار کنند! ضمنا فراموش نکنیم که ما منابع خیلی زیادی داریم و بنابراین حق زیادی از این منابع به مردم میرسه ولی حقشون بهشون داده نمیشه و دزدی میشه! منابع مملکت مال همه ی مردمه!

  6. the comments to this post are as interesting as the post itself. As long as this school of thought (the assumption of a mighty power that has the responsibility to hand in equitable share of cash to all ) is there in iran, the populists will win, and economy can’t flourish…

    The solution in my opinion is educating the public (students in school perhaps) on the principles of micro and macro . which is again something not plausible in iran.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

وب‌نوشت روی WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: