درباره پناهندگان سریانی در اروپا یادداشتها، خبرها، تک بیتها و غزلهای زیادی گفته شده است. دردآور است دیدن این موج انسانهای بی پناه. والبته مانند هر موضوع دیگری این موضوع هم در دعواهای سیاسی و جناحی کاربرد خودش را پیدا کرده است. واقعیت اینجاست که جنگ در سوریه وارد پنجمین سال خود می شود بدون آنکه امکان مصالحه ای وجود داشته باشد. مانند جنگ داخلی لبنان در سوریه هم گروههای مختلف حامیان خود را دارند و در نتیجه در راستای منافع منطقه ای و اهداف قدرت طلبانه آنها عمل می کنند. خشونت در سوریه بعد از ظهور گروه تکفیری داعش به اوج رسیده است. این هم یک واقعیت است که دولتهای عرب منطقه و دولت ترکیه حضور داعش را در راستای اهداف راهبردی خود ارزیابی می کنند. این واقعیت که ترکیه دست داعش را در مبارزه با کردها باز گذاشت و علیرغم توان نظامیش در سکوت شاهد سقوط کوبانی بود از کسی پنهان نیست. حمایت مالی کشورهای عرب حوزه خلیج فارس از داعش هم بر کسی پوشیده نیست. با اینحال نکته ای که باعث شگفتیست این است که کشورهای عضو ناتو مانند ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و انگلیس نمی توانند (یا نمی خواهند) متحدان منطقه ای خود را به پای میز مصالحه در سوریه بکشانند. میلیاردها دلار از درآمدهای قطر و عربستان سعودی در مناقشه سوریه هزینه شده است بی آنکه این دولتها مسوولیتی دربرابر عواقب جنگ داخلی سوریه پذیرفته باشند. هزاران سریانی عازم اروپا هستند چون 23 کشور عرب مرزهای خود را به روی آنها بسته اند. برای مدعیان اسلام و پان عربیسم این روزها روزهای سیاهی هستند، روزهایی که به ما توخالی بودن این ادعاها را یادآور می شوند. این حرفها را باید منسجم تر بنویسم فعلا امروز این یادداشت را در خبر آنلاین منتشر کرد:
این روزها عکسها و گزارشهای دلخراش کننده ای از اروپا رسانه ها را پر کرده است. مردمی که در حال فرار از جنگ در سوریه و فقر در آفریقا هستند سوار بر قایقهای دست ساز و پنهان شده در مخزن کشتیهای قاچاقچیان انسان از دریای مدیترانه می گذرند تا به سواحل امن اروپا برسند. ادامه جنگ و خشونت در منطقه تعداد این پناهجویان را آنقدر افزایش داده است که ماه گذشته میلادی برای اولین بار تعداد آنها از یکصد هزار نفر گذشت. بحران پناهندگان به نوعی نشانه شکست اتحادیه اروپا در ایجاد یک چهارچوب منطقه ای و کمک به حل بحران در منطقه خاورمیانه است.
کشورهای اتحادیه اروپا در چهارچوب توافقات دوبلین و آژانسهای کنترل مرزها قرار است خیل پناهجویان را مدیریت کنند. زمانی که یک پناهجو در یکی از کشورهای اتحادیه تقاضای پناهندگی می کند آن کشور می تواند به او اجازه اقامت بدهد تا تقاضای پناهندگی اش بررسی شود. با اینحال کشورهایی مانند یونان و ایتالیا که در خط مقدم پذیرش پناهجو قرار دارند به بهانه اقتصادهای ضعیف ملیشان باور دارند این وظیفه کشورهای ثروتمند اتحادیه است که پناهجویان را بپذیرند. زمانیکه جنگزدگان سریانی به ساحل یونان می رسند باور دارند که از خطر جنگ در کشورشان گریخته اند، در حالیکه دوره جدیدی از سرگردانی را در قاره ای آغاز می کنند که کسی نمی خواهد مسوولیت برخورد با چالش ناشی از حضور ایشان را بپذیرد. آنها از یونان به مقدونیه و از آنجا به اروپای مرکزی می روند تا به آلمان و کشورهای اروپای شمالی برسند جایی که سطح رفاه بالاتر و بنیه اقتصادی قویتر است.
در این سفر آنها در ایستگاهها، مرزها و پاسگاه های پلیس سرگردان می مانند تا کسی به آنها اجازه رفتن به مقصد بعدی را بدهد. مقصدی که معلوم نیست آماده پذیرایی از آنها باشد. دولتهای سوئد و نروژ باور دارند موج جدید پناهجویان می تواند ترکیب جمعیتی آنها را کاملا دگرگون سازد. در آلمان علیرغم تلاش شهرداران محلی برای استفاده از امکانات موجود دولت فدرال نمی داند چطور می تواند پاسخگوی هزاران پناهجوی جدید باشد بدون آنکه باعث مهاجرت موج جدیدی از ساکنین خاورمیانه و آفریقای شده باشد. چالشهای اقتصادی و فرهنگی ناشی از حضور این پناهجویان آنقدر پیچیده است که بسیاری از شهرهای کوچک و روستاهای کشورهای مختلف اروپایی نمی دانندکه آیا سبک زندگی آنها تغییر عمده ای خواهد کرد یا نه.
بسیاری در جهان و در کشورهای اروپایی همواره اعلام کرده اند که پذیرفتن این پناهجویان که عمدتا از کشورهایی می آیند که یا مستعمره اروپاییان بوده اند یا تحت الحمایه آنها وظیفه استعمارگران سابق است. ایشان استدلال می کنند که تنشها و خشونتهای منطقه ای اثر مستقیم استعمار این کشورها بوده و می باشد. در نتیجه کشورهای اروپایی با پذیرایی از پناهجویان بخشی از دین خود را به این کشورها ادا می کنند. این استدلال به یچوجه نه پیچیدگی وضعیت فعلی در این مناطق را در نظر می گیرد و نه ارزشی برای ابزارهای سیاست خارجی برای کنترل بحران در این مناطق قائل است.
این درست است که این کشورها زمانی مستعمره یا منطقه نفوذ اروپاییان بوده اند ولی بحران سوریه این روزها بیشتر دستاورد گروههای تکفیری است که از سوی کشورهای خاصی در منطقه خاورمیانه حمایت مالی می شوند. فساد و فقر در آفریقا بعد از میلیاردها دلار کمک برای توسعه این قاره و سرمایه گذاریهای وسیع از سوی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه ای مانند چین حاصل فساد مقامات و دولتهای این کشورها هم می باشد. چرا جایی که از عربستان یا امارات یا آفریقای جنوبی توقع نداریم پذیرای پناهجویان باشند از یونان ورشکسته و ایتالیای بحران زده انتظار داریم از آنها با آغوش باز استقبال کنند؟
اینجاست که می توان ادعا کرد بحران فعلی نشانه شکست اتحادیه اروپا در سیاست خارجیش و برخورد با چالشهای فراسوی مرزهایش می باشد. ادامه یافتن خشونت در این مناطق به دلیل تشدد آرای کشورهای اروپایی و سکوت شان دربرابر ظهور گروههای تروریستی ممکن شده است. چهارچوب ها و روند تحولات منطقه ای هم در خاورمیانه و هم در آفریقا تغییر کرده اند. استمرار خشونت و فقر در این مناطق به جذابیت اروپا افزوده است. در این میان کشورهای اتحادیه اروپا یا با ریختن میلیونها یورو به خزانه دیکتاتورها به بهانه مبارزه با فقر به گسترش فساد کمک کرده اند یا با غفلت از واقعیت های منطقه و سکوت دربرابر تندروی کشورهای بظاهر متحدشان به خشونت دامن زده اند. حتی اگر امروز مشکل چند صد هزار پناهجو حل شود، میلیونها نفر هنوز با تراژدی زندگی روزمره در میان فقر، فساد و خشونت دست و پنجه نرم می کنند. اتحادیه اروپا به نوعی اتحادیه استعمارگران سابقیست که در گذشته اسیر مانده اند و نمی خواهند نقش عوامل دیگر در این رویدادها را بپذیرند.
امروز اتحادیه اروپا نه دینش از دوران استعمار بلکه هزینه جنگ طلبی آقای سارکوزی در لیبی و بهای سکوتش دربرابر بحران سوریه را می پردازد. ولی آیا این اتحادیه خواهد پذیرفت که نابود کردن دولتهای ملی تنها هرج و مرج را به ارمغان خواهد آورد؟ آیا این اتحادیه خواهد کوشید که به بحران در لیبی و سوریه پایان دهد و بخشی از راه حل این بحرانها باشد؟ یا حاضر است میلیاردها یوروی دیگر را هزینه کند تا واقعیت را انکار کرده باشد؟ اینها پرسش هایی هستند که بنظر می رسد کسی در اتحادیه اروپا برای آنها پاسخی ندارد. تا زمانیکه این پرسشها بی پاسخ هستند مردم یونان، ایتالیا، مقدونیه و آلمان هزینه سیاست های سیاستمداران برکنار شده و کشورهایی را می پردازند که مقصد این پناهجویان نخواهند بود.
در واقع مشکل «این است که کشورهای عضو ناتو مانند ایالات متحده، بریتانیا، فرانسه و انگلیس نمی توانند (یا نمی خواهند) متحدان منطقه ای خود را به پای میز مصالحه در سوریه بکشانند. میلیاردها دلار از درآمدهای قطر و عربستان سعودی در مناقشه سوریه هزینه شده است بی آنکه این دولتها مسوولیتی دربرابر عواقب جنگ داخلی سوریه پذیرفته باشند. هزاران سریانی عازم اروپا هستند چون 23 کشور عرب مرزهای خود را به روی آنها بسته اند. برای مدعیان اسلام و پان عربیسم این روزها روزهای سیاهی هستند، روزهایی که به ما توخالی بودن این ادعاها را یادآور می شوند.» – نقل از مقاله جناب علی دادپی ،مقاله قبل – اما بحران پناهندگان سوری تنها یک اهرم فشار و بازی رسانه ای با افکار عمومی این اتحادیه هنجاری نیست، به نظر من – نگارنده – برخی تلاش می کنند تا توپ را به زمین اروپا بیندازند تا از طریق فشار بر این اتحادیه جواز حملات بیشتر به سوریه فراهم شود، اگر چه متقابلن بسیاری از رسانه ها کشور های عربی و ترکیه را زیر سوال برده اند، اما پرسش مقاله» شکست همه جانبه یک اتحادیه» به گمان من هم چنان مانند خیل پناهجویان در انتظار پاسخ مانده است…… با سلام مطلب فوق با کسب اجازه از محضر محترم جنابعالی در فیس بوک من منتشر شد، متشکرم
از محبت شما سپاسگزارم.