یادداشتم برای تجارت فردا این هفته درباره خودکفایی به بهانه سقوط ایران – 140.
چه کسی باید استعفاء بدهد؟
یک هواپیمای دیگر سقوط کرد. اینبار نه هواپیما قدیمی بود و نه تامین قطعاتش بدلیل تحریمها مشکل. صداهایی بزودی بلند خواهند شد که استعفای این رییس یا آن رییس را خواهند خواست. ولی آیا کسی می پرسد چه کسی باید استعفاء بدهد؟
ایران – 140 یا آنتونوف 140 هواپیمایی است ساخت داخل کشور و که نزدیک به دو دهه است پروژه ساخت آن یکی از مهمترین پروژه های ملیست که برای خودکفایی صنعت هواپیمایی تعریف شده است. اما امروز این پروژه را با شش سانحه ثبت شده نمی توان جز افتخارات ملی دانست و بسیاری از آن بعنوان یکی از مثالهای غرق سرمایه Sunk Cost یاد می کنند. هواپیما تولید هواپیماسازی ایران است که به هسا معروف است و وابسته به وزارت دفاع می باشد. البته کمتر کسی به شما خواهد گفت از زمان تولید هواپیمای شهباز در دوره رضاشاه پهلوی تولیدات هوایی کشور در اختیار وزارت جنگ و بعد وزارت دفاع بوده است و تنظیم مقررات حمل و نقل هوایی و اعطای مجوزها در اختیار وزارت راه. دوگانگی مراجع هوایی منحصر به کشور ما نیست ولی در کشور ما این تقسیم وظایف تضاد منافع را هم بدنبال داشته است.
شکی نیست که طی سالهای گذشته مبالغ هنگفتی صرف این پروژه شده است و بعد از هر سانحه و هر مرگی باز مبلغ دیگری برای رفع عیوب ایران – 140 خرج شده است. هیچ دولتی آنقدر شهامت سیاسی نداشته است که نقصهای ساختاری این طرح را بپذیرد و ترک آنرا نوعی تسلیم آرمانها دانسته است. پس دوباره بودجه تخصیص داده می شود و دوباره منابع بسیار محدود کشور صرف پروژه ای می شود که خارج از هواپیمای ایران – 140 برای صنعت هواپیمایی کشور نفعی نداشته است. به این امید که سرمایه صرف شده تا کنون بنوعی نجات پیدا کند و بهره وری داشته باشد.
اما سرمایه گذاری انجام شده قبل از آنکه باعث تولید هواپیمایی ایمن و با استانداردهای مناسب باشد باعث ایجاد منافع و هزینه های سیاسی برای گروههای مختلف شده است. در کشوری که کلیشه سازی در بحثهای مقدم بر پرسشگریست، جایی که قبل از آنکه اطلاعات فنی خواسته شود حدسهای غیرکارشناسی منتشر می شوند پذیرفتن یک خطا بنظر کاری پر هزینه و مخاطره انگیزی می آید. چطور می توان پروژه ای را افتخار ملی دانست ولی به آن اجازه پرواز نداد؟
پس وقتی می پرسیم که باید استفعا دهد و که مسوول است، فراموش نباید بکنیم که فقط یک نفر مسوول نیست. همه ما مسوولیم. از کارشناسی که نتوانسته است فشارها را تحمل کند و مجوز داده است تا آن مهندسی که اجازه داده است علاقه اش به محصولش نگرانیهایش را درباره ایمنی طراحیش خفه کند تا آن خبرنگاری که خارج از کلیشه های ذهنیش درباره علل این رویدادها فکر نکرده است. ما هم مسوولیم. مایی که نتوانسته ایم اجازه بدهیم مجریان امور بتوانند به یک اشتباه اعتراف کنند و با تعمیم دادن آن به همه ارکان تصمیم گیری و سیاستگذاری در کشور از این اشتباه یک موضوع حیثیتی ساخته ایم.
اشتباهی شده است، اسیر رویای خودکفایی طرحی ناقص را در دنیایی پر از تحریم پذیرفته بودیم تا نشان دهیم و اثبات کنیم که می توانیم. حال آنکه همان موقع ناوگان بزرگی را علیرغم تحریمها عملیاتی نگه داشته بودیم. ما نیازی نداشتیم و نداریم چیزی را به کسی یا به دنیا ثابت کنیم. آنانکه این اثبات را طلب می کردند معمولا اشخاصی بودند در جستجوی باز کردن راهی به خزانه کشور و بودجه عمومی. حالا بیاییم هزینه هایش را بحساب یک آموزش ملی در صنعت هواپیمایی بگذاریم و دیگر ادامه ندهیم و استعفاء بدهیم. و بگوییم دیگر بس است.
این به این معنا نیست که سرمایه گذاری انجام شده در هسا از دست رفته است. کشوری مانند ما به صنایع بومی هواپیمایی احتیاج دارد ولی الان وقت بازنگری در استراتژی و روشهاست. اگر ایران – 140 موفق نبوده است و اگر متاسفانه به مرگ جانگداز دهها هموطن و داغداری خانواده هایشان منجر شده است فراموش نکنیم که به بهانه آن نیروی انسانی متخصصی را تربیت کرده ایم که فارغ از دعواهای دیوانسالاران و منافع سیاسی می تواند به یاری صنعت هواپیمایی کشور بشتابد. می توانیم از این سرمایه صرف شده کسب تجربه ساخت هواپیما در کشور برای ساخت و تامین قطعات استفاده کنیم. می توانیم قبول کنیم که سازمانهایی مانند هسا این روزها بیشتر کاربردی تجاری دارند و به سازمان هواپیمایی کشوری نقش فعالتری در نظارت بر فعالیتهای آنها بدهیم. می توانیم فکر کنیم اگر ایران – 140 متوقف شود همه چیز از دست رفته نیست. پایان یک دوره جانگداز و یک شروع تازه در مسیری مولد و کم سانحه است.
و البته می توانیم استعفاء ندهیم و یک نفر را قربانی کنیم و بعد فردا روز از نو و روزی از نو بی آنکه ساختارها تغییر کرده باشند و اشتباهات ما اصلاح شده باشند ادامه بدهیم تا سانحه بعدی و استعفای بعدی.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟