معرفی کتاب: جنگ سپیده دم، تاریخ محرمانه سی سال منازعه بین ایران و ایالات متحده آمریکا

نام کتاب: The Twilight War: The Secret History of America’s Thirty-Year Conflict with Iran

نویسنده: دیوید کریس

ناشر: انتشارات پنگوئن41wMg9j-N4L

سال نشر:2012

تعداد صفحات: 656

موضوع:تاریخ معاصر، ایران، آمریکا، جنگ سرد، خاورمیانه

 از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 روابط ایران و آمریکا وارد فاز جدیدی شد که پیش بینی آینده روابط دو کشور راغیرممکن می کند.  مجموعه ای از شایعات، باورها، فشارها، منافع سیاسی گروههای مختلف و کلیشه ها مانع از تحلیل منطقی عوامل موثر بر این ارتباطات و انگیزه های دو کشور در تماسهای دو جانبه می شود. این روزها که دور جدیدی از مذاکرات کشورهای گروه 1+5 با ایران آغاز شده است نگاهی به تاریخچه  روابط بین دو کشور در سی سال گذشته باعث می شود تا برخی رویدادها را بخاطر بیاوریم و نقش برخی کشورها را در شکل دادن این ارتباطات پر رنگ تر ببینیم. کتاب دیوید کریس به همین منظور نوشته است و گرچه خواننده ایرانی و خواننده بیطرف می تواند صحت برخی از ادعاهای نویسنده را زیر سوال ببرد اما دیوید کریس تصویر خوبی از ذهنیت و جو روانی حاکم بر تصمیم گیران آمریکایی و سیاستگذاران این کشور را به تصویر می کشد. برای نوشتن این کتاب دیوید کریس از موقعیت ممتازی برخوردار است. او مورخ ارشد دولت آمریکا و وقایع نگار رسمی پنتاگون بوده است که علاوه بر داشتن مدرک دکترای تاریخ خاورمیانه از دانشگاه ایالتی فلوریدا بعنوان افسر ذخیره در سپاه تفنگداران نیروی دریایی این کشور هم خدمت کرده است و در عملیات نظامی این کشور که منجر به سقوط طالبان در افغانستان شد شرکت داشته است. برای نوشتن این کتاب او ازمدارک پنتاگون بهره گرفته است و با دهها دیپلمات، کارشناس و نظامی آمریکایی مصاحبه کرده است. حاصل این تلاش کتابیست که هر علاقمند به تاریخ معاصر و هر محقق سیاست خارجی باید آنرا بخواند.

داستان دور جدید همزیستی ایران و آمریکا با انقلاب ایران شروع می شود  و دیوید کریس به اختصار ولی با مهارت به تغییر نگرش ایالات متحده به خاورمیانه و دکترین انرژی کارتر اشاره می کند. این تغییر نگرش مستقل از انقلاب ایران و در نتیجه مقتضیات جنگ سرد پدید آمده بود. با اینحال انقلاب ایران باعث شد تا ایالات متحده در ورودش به منطقه و یافتن متحدان منطقه ای شتاب کند. شاید همین مقدمه کافی باشد تا خواننده بداند رابطه ایران و آمریکا تنها به اراده روسای این دو کشور وابسته نبوده و نمی باشد. عوامل مختلفی در هر دو کشور بر آن موثر بوده اند. دیوید کریس  به اختصار از ماجرای گروگانگیری می گذرد ولی با دقت درباره جزییات رویدادهای دهه شصت هجری شمسی بین دو کشور صحبت می کند. با خواندن داستان او بنظر می رسد که ایالات متحده آمریکا از جنگ ایران و عراق بعنوان بهانه ای برای ورود نظامی به منطقه استفاده کرده است.  افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه بنظر نویسنده برآیند سه رویداد بوده است: اول رقابت منطقه ای موجود بین کشورهای عرب خلیج فارس و ایران که باعث شده بود تا حکام این کشورها با احساس خطر بخواهند متحد نیرومندی دربرابر ایران داشته باشند، دوم تلاش ایالات متحده برای حفظ دسترسیش به منابع نفتی منطقه و پیدا کردن پایگاههای نظامی که امنیت این دسترسی را تضمین کنند، سوم جنگ بین ایران و عراق و احتمال پیروزی ایران در آن که به برتری منطقه ای ایران منجر می شد. اعراب منطقه بیش از آمریکا خواهان شکست ایران در این نبرد بودند.  در نتیجه در دهه شصت هجری دولت ریگان با یک نگاه کاملا محافظه کارانه و برخاسته از باورهای جنگ سرد به منازعه ایران و عراق می نگرد و حمایت از عراق را بر می گزیند. این حمایت در سال پایان جنگ به اوج می رسد. آمریکا چشمان عراق در جنگ با ایران می گردد.

با اینحال با پایان جنگ ایران و عراق و پایان  دوره ریگان دو کشور برای برقراری مجدد ارتباط آماده می شوند، ایران با حمایت از ائتلاف نیروهای بین المللی علیه عراق که کویت را اشغال کرده بود و تسریع آزادی گروگانهای آمریکایی در لبنان آماده عادی سازی روابط می شود. اما دولت جورج بوش پدر بعد از آزادی گروگانها پا پس می کشد و یک فرصت استراتژیک را به بهانه های تاکتیکی از دست می دهد. فرصت بعدی با انتخاب محمد خاتمی به ریاست جمهوری فراهم می شود. اینبار نوبت طرف ایرانیست که فرصت سوزی کند. تردیدهای دولت اصلاح طلبان و آقای خاتمی باعث می شود تا آنها هرگز از این فرصت استفاده نکنند. آخرین پرده این مرحله با خروج شتابزده آقای خاتمی از درب کناری  مجمع سازمان ملل و اجتنابش از ملاقات با کلینتون پایین کشیده  می شود. طلایی ترین فرصت در زمان حمله آمریکا به افغانستان پیش می آید. نمایندگان ایران و آمریکا رودررو ملاقات و مذاکره می کنند. ایران نقش کلیدی را در ایجاد یک جبهه متحد مخالف طالبان و بقدرت رساندن آقای کرزایی بازی می کند، 450 میلیون دلار به بازسازی افغانستان اختصاص می دهد و تمام منابع اطلاعاتی خود را در اختیار نیروهای بین المللی قرار می دهد. پاسخ جورج بوش پسر با پدرش تفاوتی ندارد، واژه «محور شرارت» زاده می شود و اینبار دولت آمریکاست که فرصت  را می سوزاند.

دیوید کریس با دقت  حوادث و مذاکراتی را که منجر به این فرصت سوزیها می شود  را تشریح می کند. در هر دو طرف معادله اتفاق نظری برای برقراری مجدد روابط وجود ندارد. میانه روها در هر دو طرف اسیر گروههای تندرو هستند. در زمان جورج دبلیو بوش تندروها به رهبری دیک چنی و رامسفلد تمام تلاش وزارت خارجه به رهبری پاول را در برقراری ارتباط با ایران خنثی می کنند تا موضع دولت بوش درباره اصلیترین متحدش در افغانستان به براندازی تغییر کند. در زمان آقای خاتمی اصلاح طلبان با اغراق درباره واکنش محافظه کاران پا پس می کشند. در کنار این عدم اتفاق نظر کشورهای بسیاری هستند که از عدم رابطه آمریکا و ایران سود می برند. در ردیف اول این کشورها کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس هستند که با استفاده از ارتباطات شخصی سرانشان با مقامات آمریکایی بارها بر تنشها افزوده اند تا مطمئن باشند حضور آمریکا در منطقه ادامه خواهد داشت و وزنه ای خواهد بود دربرابر ایران. بر اساس نوشته های آقای کریس می توان ادعا کرد سفیر عربستان در آمریکا در تعیین سیاستهای دولت ریگان  در برابر ایران از همه سیاستمداران آمریکایی نقش مهمتری داشته است. برآیند این عوامل عدم برقراری رابطه سیاسی بین دو کشوریست که هنوز پیوندها و مشابهتهای فراوانی دارند.

شاید مهمترین درس سه دهه گذشته تماس ایران و آمریکا در یادآوری این نکته باشد که دو طرف بندرت همزمان خواستار برقراری روابط بوده اند. کارشکنیهای و تردیدهای هر دو طرف دشمنیها را دامن زده اند. و  زمانیکه فرصتهای برقراری رابطه از دست می روند این میانه روها و عملگرایان هستند که وجهه سیاسی خود را در صحنه سیاست داخلی کشورشان از دست می دهند. برنده تندروها و افراطیونی هستند که با دستاویز کردن این شکست به تضعیف موضع طرفداران برقراری مجدد روابط در سیاست داخلی می پردازند. هزینه ای که میانه روها می پردازند تا مدتها ایشان را از تلاش مجدد برای برقراری روابط منصرف می کند. هر طرف باید در نظر بگیرد طرفداران گفتگو در طرف مقابل خطر بزرگی را پذیرفته اند. وقتی خواندن این کتاب را به پایان می برید شاید آرزو کنید هر دو طرف فرصتی را که این روزها دارند جدی بگیرند و همزمان به سراغ برقراری رابطه بروند. و فراموش نکنند از دشمنی ایشان رقبایی سود می برند که دشمنیشان با ایران قدمتی به اندازه تاریخ منطقه دارد.

4 دیدگاه برای «معرفی کتاب: جنگ سپیده دم، تاریخ محرمانه سی سال منازعه بین ایران و ایالات متحده آمریکا»

مال خودتان را بیفزایید

  1. علی جان! من کتاب را نخواندم و احتمالاً فرصت نخواهم کرد که بخوانم ولی جای این پارامتر مهم در این خلاصه کتاب خالی است و آن هم اسرائیل است. من یک تئوری پیش پا افتاده برای خودم دارم و آن هم این است که مشکل ما با آمریکا حل نخواهد شد تا وقتی که مسأله اسرائیل حل نشود (حالا به هر صورتی)

  2. حمیدرضای عزیز، این معرفی کتاب بود و نه ترجمه اش. به نقش اسراییل هم در اینباره اشاره شده است. من برای تز تو احترام قائلم ولی نویسنده تز دکترایش را درباره این تعامل نوشته است.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: