چند روز از اعدام دو جوان مجرم به زورگیری در تهران می گذرد؟ یک هفته؟ ده روز؟ و چند مطلب درباره آن می بینید؟ و آیا فکر می کنید چون موضوعات دیگری داغ شده اند در جامعه ما زور گیری نمی شود و کسی دیگر مرتکب جرم نمی شود؟
راستش را بخواهید وقتی آن رویداد تلخ رخداد یادداشتی را که می خوانید نوشتم ولی بعد دیدم که اول با توجه به حجم مطالب ارائه شده نوشتن مطلب دیگری شاید ضروری نباشد و دوم این مشکل را مقطعی نمی دانستم که فکر کنم ده روز دیگر از جامعه ایران رخت بر بسته باشد، در نتیجه صبر کردم. در زمان حادثه حسین یادداشت بسیار خوبی در اینباره نوشت که هم از آن استقبال شد و هم کامنتهای خوب و روشنگرانه ای دریافت کرد. خواندن این یادداشت و کامنتهایش را به همه توصیه می کنم. اما بقیه یادداشتها به دو دسته تقسیم می شدند یک گروه، اکثریت، به محکوم کردن مجازات اعدام پرداختند و مجازات این مجرمان را نامتناسب با جرم دانستند. این گروه با مقایسه مجازات به جرائم دیگر اشاره کردند و پرسیدند چرا در اینباره اینگونه عمل شده است. گروه دوم با به مصلحت دانستن اجرای مجازات اعدام برای حفظ امنیت و آرامش جامعه از آن حمایت کردند. یادداشت حاضر احتمالا در گروه اول قرار خواهد گرفت:
چرا حکم اعدام به اجرا درآمد؟ بسیاری در زمان اجرای حکم و بعد از آن یادآور شدند که «رسانه ای» شدن این حادثه باعث شد تا مسوولین «ناچار» باشند اقدام کنند و با یک برخورد شدید جلوی گسترش اینگونه جرائم در جامعه را بگیرند. از مصلحت صحبت شد و اینکه این به صلاح جامعه بوده است. آیا واقعا رسانه ای شدن یک موضوع می تواند دلیل خروج از جاده عدل و قانون باشد؟ آیا روزی در تاریخ معاصر کشور ما و یا هر کشور دیگری، چه توسعه یافته و چه در حال توسعه، بوده است که هیچکس مرتکب جرم شده باشد؟ بیایید بپذیریم که در جامعه ما هم بزهکاران وجود دارند و مرتکب جرم می شوند و بخشی از واقعیت زندگی روزمره هستند. واقعیت اینجاست که زورگیری هنوز در جامعه ایران روی می دهد. و اعدامهای این چنینی تنها باعث تغییر روش زورگیری می شوند. از طرف دیگر درباره اینکه مجازات اعدام می تواند جلوی اینگونه جرائم را بگیرد تردید جدی وجود دارد. یکی از متداولترین جرایم در دنیا رانندگی با سرعت غیر مجاز است، آیا اگر امروز یک راننده را در تهران دار بزنیم بقیه رانندگان از رانندگی با سرعت غیرمجاز دست بر می دارند؟ اما اگر جریمه نقدی آنرا دو یا سه برابر کنیم و تعداد کافی افسران راهنمایی و رانندگی را در خیابانهای شهر بگماریم چه؟ شکی نیست که روش دوم بسیار کارآتر و موثرتر خواهد بود تا روش اول. برای جلوگیری از جرم اجرای احکامی که اجرایشان برای گروه بزرگتری از مجرمان احتمالی میسر باشد بمراتب موثرتر است تا یک حکم سنگین فقط برای دو آدم بخت برگشته قابل اجراست. فراموش نکنیم اگر حکم اعدام برای حفظ آبرو و تنبیه کسانیکه بی اندامیشان شهره جهان شده بود به اجرا درآمده است تلاشی بوده است برای برگرداندن آب رفته به جوی. و اگر برای جلوگیری از جرائمی مانند زورگیری به اجرا درآمده باشد باز هم اثری مقطعی داشته است. و اما اگر اعدام برای نشاندادن اقتدار نیروهای حافظ نظم و قانون به اجرا درآمده است، توسل به خشونتی این چنین بعد از رسانه ای شدن ماجرا معمولا خلاف آنرا در اذهان تداعی می کند.
آیا زورگیران نباید مجازات می شدند؟ گروهی در یادداشتهایشان با ذکر دلایل زورگیران برای کاری که کرده بودند سعی کردند با آنها همدردی کنند، گرچه مجازاتی که اجرا شد متناسب نبود و در شان قوای محافظ نظم و قانون نبود (این دیگر خیلی رسمی شد!) اما فراموش نکنیم که قربانی زورگیران یکی از اعضای زحمتکش همین جامعه بوده است و دلیل و انگیزه هرگز توجیه کننده ارتکاب جرم نیست. سرقت در هر شکلی و به هر دلیلی مذموم و مخلل نظم اجتماعی و بر هم زننده آرامش مردم است. قربانیان زورگیری همیشه افرادی بوده اند که توان دفاع از خودشان را نداشته اند و مانند همه اعضای جامعه در حال تلاش برای امرار معاش و زندگی عادی روزمره بوده اند. بیاد داشته باشیم که بخاطر آنکه مجازاتی خارج از عرف درباره دو مجرم به اجرا درآمده است نمی توانیم قربانیان اصلی جرائم را که اعضای جامعه هستند فراموش کنیم. مجازات مجرمان مطابق کلام و عرف قانون لازم و ضروریست. اگر شما یا من قربانی بودیم قطعا انتظار مجازات مجرمان را می داشتیم.
چکار باید کرد؟ جالب است اگر به تاریخ جامعه خودمان مراجعه کنیم می بینیم در دوره قاجار شیوه های تنبیهی خشن بسیار متداول بوده است ولی کسی این دوران را جزء دوران طلایی امنیت داخلی در ایران نمی داند. یک واقعیت تاریخیست اما در همان دوران که میرغضبهای سلطان صاحبقران در تهران سر می بریدند و چشم در می آوردند راهزنان در راه تهران کاشان رعایای همان سلطان را لخت می کردند. اما زمانیکه در کشور یک نیروی پلیس متحد شکل گرفت و مجریان قانون و مدافعان نظم اجتماعی در کشور مستقر شدند، دوره آن راهزنیها هم به پایان رسید. برای جلوگیری از زورگیری و سرقت مسلحانه یک پلیس مقتدر احتیاج است. اگر حجم این جرائم در جامعه در حال افزایش هست باید امکانات پلیس را افزایش داد و راههای مبارزه و پیشگیری از جرائم را بررسی کرد. آیا وقت آن نرسیده است که برای تهران یک نیروی انتظامی مستقل و متمرکز و حرفه ای تاسیس شود که با استفاده از تجربه سایر کلانشهرهای جهان سازماندهی و تجهیز شود؟ بنظر می رسد در کنار نیروی پلیس مقتدر تشکیل گروههای مراقبت از محله هم گام موثری در مبارزه با این جرایم خواهد بود. در این مورد غم انگیز این واقعیت که فیلم مجرمان در حین ارتکاب جرم گرفته شده بود به بازداشت آنها کمک کرد. از نظر آماری نشان داده شده است که نصب علامت «دوربین در حال تصویر برداریست» از نصب خود دوربین فیلمبرداری درجلوگیری از وقوع جرم موثرتر بوده است. تشکیل گروههای مراقبت از محله باعث می شود تا بزهکاران بدانند که «امکان» رسانه ای شدنشان وجود دارد و برای جلوگیری از عواقب رسانه ای شدن در کار خودشان تجدید نظر کنند.
فراموش نکنیم چوبه های دار هیچوقت جلوی وقوع جرائم را نگرفته اند.
آخه نمیشه که دوتا پلیس داشته باشیم، یکی نیروی انتظامی و دیگری پلیس مقتدر…!
تحول باید در خود نیروی انتظامی رخ دهد و احتمالا کار بسیار دشوار و زمانبری است. آبرو و اقتدار از دست رفته پلیس که یک شبه باز نمیگردد. نکته دیگر، در بسیاری از موارد بدنه پلیس را نیروی نظام وظیفه یا همان سرباز صفر خودمان تشکیل میدهد، که هر روز به پایان این دوره و خلاصی از آن فکر میکند. لویالیتی نزدیک به صفر! با این نیرو که نمیتوان کاری کرد…
و نکته آخر، به عنوان کسی که در یک مورد سرقت از پلیس ۱۱۰، کلانتری، تجسس، انگشتنگاری و آگاهی کمک خواستم، باید بگویم زیرساخت فناوری اطلاعات این نهادها فاجعه است! تقریبا هیچ سرمایهگذاری در این موضوع نکردهاند. یکی از ریشههای ناکارآمدی پلیس همین است.
با سلام
شما شرط اصلی برگشتن نظم و امنیت به جامعه را ایجاد پلیسی کارآمد و به روز و مختص کلان شهر تهران دانست. ولی از یاد برده اید که پیش شرط اصلی برقراری نظم ، ایجاد رفاه اجتماعی ست و برگرداندن تعادل رفاهی و اخلاقی به جامعه و مادامی که این مهم محقق نشود هیچ نیروی پلیسی کارآمد نخواهد بود.