سه سال شد. سه سالی که نفهمیدم چطور گذشت و هیچ روزی از یادش خالی نبود. چند هفته یا چند ماه بعد سانحه به دوستی گفتم «هر روز با من است» نگاهم کرد و گفت «من دوازده سال است که هر روز به پدرم فکر می کنم.» راه دیگری ندارد. انگار از یک جای دیگر زندگی را باید علیرغم از دست دادنها ادامه داد. به خودت می گویی از دست دادن به این معنی نیست که دیگر نیستند، بودنها متفاوت است. اما عادت کردن به این نوع جدید بودنشان آسان نیست. دلم می خواست در این فضایی که گویی همه به عزاداری مشغولند از شادیهای زندگی بنویسم ولی آسان نیست. دو روز پیش پدر و مادر الهام و ایثار نژاد قلی از بچه های شریف در یک تصادف کشته شدند. انگار خدا در این روزهای آخر تیر ماه و اول مردادماه را برای حوادث تلخ کنار گذاشته است. اگر نبودند آدمهای نیک سیرتی که در این روزها باید آمدنشان را تبریک بگوییم این روزها خیلی سخت تر می گذشتند. نمی دانم به الهام و ایثار چه باید گفت، می دانم هر چه که بگوییم کافی نخواهد بود. درد بزرگیست، و با گذشت زمان فقط به آن عادت می کنی، هیچوقت از بین نمی رود. یاد می گیری علیرغمش به زندگی ادامه بدهی، و می فهمی که کسی همیشه در کنار توست که از یادش نیرو می گیری. سه سال از پرواز ابدی پدرم گذشت. و ما هنوز مبهوت بلندپروازیهایش هستیم.
روحشان شاد. پهلوانان نمی میرند. یاد قهرمانان ملّی همیشه در ذهن ها خواهد ماند.
علیجون،
مرا در این غم شریک بدان. نمیدانم این چه رسمیست که انسانهای نازنین در چنین فجایعی از بین میروند. بیشتر از پیش باید قدر خوبها و انسانهای واقعی را بدانیم.
خدا رحمت کنه…شما هم مثل ایشون مایه افتخار و سرآمد هستید
khoda rahmat kone pedaret roo, ali jan.
روحش شاد. جایش بسیار خالی است.
به گمانم عادت هم نكرديد اينهمه دلتنگي نشانه اش است . خوبه كه عادت نكرديد . چه خوبه كه اينطوري يادمان كنند با دلتنگي …وگرنه بود و نبود يكي مي شه انگار…
سلام دکتر عزیز. مراتب تاثر و همدردی ما را بپذیرید
ما ز بالاییم و بالا می رویم ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
یاد و خاطرشان گرامی باد
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بیجاییم و بیجا می رویم
یاد و خاطرشان گرامی باد
روحشون شاد. یادشون گرامی.
سلام
مادرشون خانم علیزاده دبیر ریاضی بودن؟
ممنون از مطالب خوبتان