هر وقت بحث از اصلاح اقتصادی و حرکت به سمت بازار آزاد پیش می آید، اکثریت منتقدان و مخالفان را کسانی تشکیل می دهند که اعتقاد دارند این اصلاحات باید طوری انجام بگیرد که گروه های کم درآمد و آسیب پذیر جامعه آسیب نبینند. اما به جای ایجاد و طراحی شبکه های حمایتی این گروه هر نوع تلاشی برای اصلاحات اقتصادی را متوقف می کنند. سیاستمداران هم که بهیچوجه بدنبال ناراحت کردن کسی بر سر مسائل اقتصادی نیستند ترجیح می دهند بجای برنامه های مدون و پیوسته از حرکتهای ضربتی استفاده کنند که اثرشان پس از مدتی خنثی می شود. کمتر کسی در میان منتقدین و مجریان جرات می کند بگوید: «اگر الان اقدامی نکنیم بسیار دیر خواهد شد.» البته وقتی هم دیر می شود هزینه تاخیر را مردم عادی خواهند پرداخت. بنظر می رسد برای کوبا وقت اصلاحات گذشته است و ساعت خودکشی فرارسیده است.
اگر کشوری باشد که در آن اقتصاد میدان نبرد بشمار می آید یا حداقل اینطور بنظر می آمد بدون شک آن کشور کوباست. مدل اقتصادی این کشور تا سالها «یا سوسیالیسم یا مرگ» بوده است. دولت کوبا مالک، کارفرما، کارآفرین، تولید کننده، توزیع کننده و قانونگزار و مجری قانون در اقتصاد این جزیره کوچک بوده است. 80 درصد نیروی کار پنج میلیون نفری کوبا در دولت شاغل هستند. اوضاع اقتصادی کوبا چطور است؟ در یک کلمه: خراب! راه حل دولت کوبا یا درست تر بگوئیم ابتکار برادران کاسترو برای مواجه با این وضعیت چیست؟ اجرای یک شبه سیاستهایی که طی پنجاه سال گذشته سعی کرده اند نادرستیشان را بدنیا ثابت کنند.
در گام اول دولت کوبا تصمیم دارد پانصد هزار نفر از شاغلین در بخش دولتی را اخراج کند؛ این یعنی یک نفر از هر پنج نفر کوبایی بیکار خواهد شد. چه کسی قرار است برای این افراد شغل ایجاد کند؟ دولت کوبا که نود درصد اقتصاد را در اختیار دارد این را وظیفه بخش خصوصی می داند. اما چه کسی در کوبا بخش خصوصیست؟ مغازه داران خرده پا، سلمانیها، و آدمهایی که در دکه های کوچک ساندویچ درست می کنند و می فروشند. بخش خصوصی کوبا شامل هیچ شرکت بزرگ یا بنگاه عمده ای نیست. و شرکتهای رسمی بخش خصوصی در واقع تعاونیهایی هستند که دولت آنها را تاسیس کرده است و یا به آنها مجوز فعالیت داده است. در حال حاضر 832,000 در بخش خصوصی مشغول به فعالیت هستند اما بزودی این بخش کوچک باید نیروی کار خود را دوبرابر کند.
این کار راحتی نیست. تحریمهای اقتصادی آمریکا بر علیه کوبا هنوز بر قرارند و دولت آمریکا هنوز اتباع خود را از سفر به کوبا منع می کند. اما آمریکا نزدیکترین همسایه کوبا و بزرگترین بازار بالقوه و سرمایه گذار احتمالیست. و دو برابر کردن ظرفیت بخش خصوصی حتی اگر سرمایه مورد نیاز جذب شود ظرف یک شب اتفاق نخواهد افتاد.
از طرف دیگر پس از نیم قرن حکومت سوسیالیستی فیدل کاسترو بر کوبا معلوم نیست که کوباییها بتوانند عدم اطمینان و ریسک فعالیت در بازار کار آزاد را تحمل کنند. بسیاری آنها به داشتن شغل و یک وعده غذا در روز در محل کارشان عادت کرده اند. این فرمان برای آنها به معنای آغاز دنیای جدید و ترسناکیست که با آن آشنا نیستند. و اینها همان قشر آسیب پذیری هستند که باید هزینه تاخیر پنجاه ساله کاسترو را در پذیرفتن اقتصاد بازار بپردازند. آن تاخیرها فقط باعث افزایش درد و رنج ایشان شده است.
داستان امروز کوبا، داستان کشوریست که بجای داشتن نگاه هزینه فایده در سیاست گذاری اقتصادی برخورد ایدئولوژیک با اقتصاد را برگزید. و به بهانه حمایت از اقشار کم درآمد و عدالت اجتماعی آنقدر اصلاحات اقتصادی را به تاخیر انداخت که اکنون همان مردمی را قربانی می کند که ادعای حمایت از ایشان را داشت. برادران کاسترو گرسنه نخواهند ماند اما کوباییهای زیادی گرسنگی را تجربه خواهند کرد. شاید بد نباشد قبل از آنکه فرصت تمام شود از تجربه کوبا درس بگیریم. وگرنه چیزی و کسی برای نجات دادن نخواهد ماند.
بعنوان سرمقاله روز یکشنبه روزنامه دنیای اقتصاد منتشر شد.