رستوران داری تا رستوران داری

تا بحال فکر کرده اید در یک شهر غریبه در یک کشور دور یک رستوران ایرانی بزنید؟ اگر اینکار را بکنید فکر می کنید چه کسانی مشتریانتان خواهند بود؟ شما دو راه حل دارید یا فکر کنید چون غذا ایرانیست پس مشتریان بالقوه شما ایرانیان مقیم آن شهر هستند.  یا فکر کنید که شما رستورانی هستید مانند رستورانهای دیگر که هدفتان عرضه خوراک است و در نتیجه بقیه رستورانها رقیبتان هستند.

اگر فکر اول را می کنید، خودتان را یک مونوپولی می دانید: برای کالایتان جایگزینی وجود ندارد و مشتریانتان  محدود به ایرانیان شهر هستند. در نتیجه برای قیمتگذاری از مدل انحصار استفاده می کنید و قیمتی بیشتر از هزینه حاشیه ای تمام شده برای منو در نظر می گیرید. به این ترتیب مشتریانتان فقط وقتی واقعا غذای ایرانی می خواهند به رستوران شما می آیند. برای سایر موارد جایگزینهایی با قیمت بهتر وجود دارند که به سراغ آنها می روند.

اما اگر فکر دوم را می کنید، خودتان را در یک بازار رقابتی می یابید. برای کالای شما جایگزینهای نزدیک بسیاری وجود دارد و مشتریانتان فقط محدود به ایرانیان مقیم شهر نیستند در نتیجه برای قیمتگذاری از مدل رقابتی استفاده می کنید و تنها کمی بیشتر از هزینه حاشیه ای تمام شده در نظر می گیرید. در این وضعیت فروش شما از طریق افزایش تعداد مشتریانتان و نه از طریق افزایش قیمت کالا افزایش می یابد. به این ترتیب وارد رقابت با سایر انواع رستورانها در شهر می شوید و مشتریان وفادارتان هم شامل ایرانیان و خارجیان خواهد بود.

بنظر شما کدام شیوه رستورانداری موفقتر است؟ آنکه تقاضایش را افزایش داده و گروه مشتریان بزرگتری دارد و یا آنکه خود را محدود به گروهی خاص نگه داشته و رفتاری انحصاری دارد؟

6 دیدگاه برای «رستوران داری تا رستوران داری»

مال خودتان را بیفزایید

  1. من یک گزینه سوم را انتخاب میکنم (که البته فکر میکنم خیلی ها هم این کار را میکنند) که ترکیبی از این دو باشد. مثلا چند نمونه غذای سنتی نایاب که در همه جا پیدا نمیشود و درست کردنش هم کار همه نیست و شاید زیاد به ذائقه غیرایرانی ها هم سازگار نباشد در منو میگذارم با قیمتهای بالاتر و چند نمونه هم غذاهای معمولی تر که هم به ذائقه غیرایرانی ها میسازد و هم با محصولات رقبا شباهت بیشتری دارد با قیمتهای پایین تر. این همان کاری است که بسیاری از رستورانهای غذاهای غیرمحلی برای منوی ناهار و شام میکنند.

  2. رستوران داری در بلندمدت موفق تر است که نگاهی همه جانبه به مسائل داشته باشد و در نتیجه با توجه به طیف گسترده مشتریان که سلایق و خواسته های گوناگونی دارند اقدام به تاسیس رستورانی با انواع منوهای غذای ایرانی، عربی، هندی، چینی، ژاپنی و … می کند که بتواند با تمایز بوجود آمده، یک سر و گردن از بقیه رقبا بالاتر قرار بگیرد و انحصار را در بازاری وسیع تر برای خودش تعریف می کند و هر دو مزیت پیش گفته شما را باهم خواهد داشت یعنی مشتری بیشتر و با تعیین قیمت bundling که قیمتی بالاتر از بقیه رقبای احتمالی است

  3. من باشم اولی رو انتخاب می کنم و روش کار می کنم/گرچه بنظر غیر اقتصادی بیاید/راه اقتصادیش را پیدا می کنم/اما از اول انتخابم را می کنم/راستش گزینه سوم پیشنهادی کامنت اول منو یاد این عادت بینابینی بودن ایرانی ها انداخت که بنظر عاقلانه و میانه می آید/اما میانه روی نیست /ترس از انتخاب است مثل همیشه/ما پای زحمت و هزینه های چیزی که می خواهیم نمی ایستیم/همین سکوت عجیب این روزها رو که مثل طاعون همه را گرفته نگاه کنید/بنظرم از سر تفکر و نگاه بلند به ماجراها نیست/از سر شک و انفعال است/ظاهرا این صدساله که همینطورها بودیم/ترس از انتخاب و درنتیجه نبود این بصیرت /شجاعت نداشتن به ایستادن پای هزینه های اتفاقا معقول/چون تو این دنیا هیچی مجانی نیست/هست؟

  4. چه جالب! کامنت سوم هم منو یاد این عادت ایرانی ها انداخت که همه چیز را باید به شکلی به عادتهای ایرانی ها و البته به سیاست ربط بدهند! این عادت بینابینی در تجارت مختص ایرانی ها نیست. در غرب خیلی از تجارتها بخصوص رستورانها اینطور اداره میشوند. و شاید همین انحصار ایجاد نکردن دست افراد را در انعطاف پذیری و خلاقیت ببیشتر باز میگذارد. فرق بزرگ تجارت با سیاست این است که در تجارت نمیشود یک کلام بود و کلید کرد روی «آنچه که میخواهی» بلکه تمرکز باید روی «آنچه که سودآوری بیشتری دارد» باشد.

  5. و بعلاوه آنچه سودآوری دارد همیشه ثابت نیست و با شرایط اجتماع میتواند متغیر باشد. تجارتی که نتواند خودش را با شرایط وفق دهد و روی ایده اولیه اش، هر چند ناموفق، پافشاری کند مسلما با شکست روبرو خواهد شد.

  6. انتخاب اول کاملا مرتبط است به تعداد ایرانی های آن شهر و وضعیت مالی آنها.
    انتخاب دوم هم بستگی دارد به مقدار نزدیکی ذائقه مردم شهر به ذائقه ایرانی.در صورتی که دورتر از آن باشد باید در غذاها تغییراتی ایجاد کرد. مثلا رستورانهای هندی در ایران تندی بسیار کمتری از غذاهای هندی واقعی دارند و دوغی که رستورانهای ترکی انگلیس ارائه می دهند شوری خیلی کمتری از دوغ محلی آنها دارد.

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

تصویر توییتر

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Twitter خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

ساخت یک وب‌گاه یا وب‌نوشت رایگان در WordPress.com. قالب Baskerville 2 از Anders Noren.

بالا ↑

%d وب‌نوشت‌نویس این را دوست دارند: