این یک مشاهده است و مطمئنم دوستان فرهنگی بهتر این حرف را می زنند. با اینحال فکر کردم مطرح کردنش اشکالی ندارد. دیروز با دوست همسفری که رشته اش تاریخ هنر در خاورمیانه است درباره هویت فرهنگی بحث می کردیم. میگفت یادداشتهای نمایندگان موزه های جهان در اوائل قرن بیستم در ایران و ترکیه را که مقایسه می کنی همه ایران و میراث فرهنگیش را تحسین می کنند ولی ترکیه را نه. ولی بعد از چند دهه می بینی احترام ترکیه بیشتر و بیشتر می شود و ایران کمتر و کمتر.
این گفتگو باعث شد یک چیزی درباره هویت فرهنگی به ذهنم برسد. سی سال یا چهل سال پیش که فکر می کرد که یک مقام دولتی ترکیه دیوان اشعار مولانا را به عنوان نماینده فکری و سمبل فرهنگی کشورش به کسی هدیه بدهد؟ که خانم رئیس جمهور ترکیه در دیدارش با خانم بوش به او هدیه کرد. یا بیست سال پیش چه کسی در ترکیه جرات داشت که مراسم نوروز برپا کند و متهم به همدردی با کردهای دیاربکر و تجزیه طلبی نشود؟ ولی الان در استانبول فستیوال نوروزی برپا می شود و سفرای این کشور مهمانی نوروزی می گیرند و آنرا جزئی از میراث فرهنگی ترکیه و اقوام ترک معرفی می کنند.
آیا این درست است که بگوئیم کشورهایی که در آینه جامعه جهانی خود را می بینند هویت فرهنگی خود را گسترش می دهند تا عناصر بیشتری را شامل شود؟ چون به این ترتیب قدرت فرهنگی بیشتر و حضور موثرتری پیدا می کنند و می توانند در برقراری ارتباط با سایر کشورها از احساس برابری و قدرت بیشتری کنند؟
از طرف دیگر آیا می توان گفت که کشورهایی که انزواطلبی پیشه می کنند و می کوشند خود را متفاوت از سایر کشورها ببینند یک جور انقباض هویت فرهنگی را تجربه می کنند؟ و حتی عناصری را از هویت خود حذف می کنند تا وجه مشترک کمتری با دیگران داشته باشند و در نتیجه متمایزتر باشند؟
ترکیه امروز کشوریست با جمعیت مسلمان، اقوام ساکن این کشور در سده های بین قرن دهم و پانزدهم میلادی به آن کوچیده اند، در اوائل قرن بیستم بخش عمده ای از ساکنان ارمنی و یونانی تبار سرزمین فعلی ترکیه از آن کوچانده شده اند و موسسان جمهوری ترکیه یک هویت ملی ترک ابداع کرده اند که تا قبل از ایجاد دولت آنکارا وجود نداشت. با اینحال هم از توریستهای آثار باستانی یونانی بجای مانده در سرزمینشان درآمد دارند و هم از هویت اسلامی خود قدرت می گیرد. هویت فرهنگی این کشور شامل تمام این عناصر است و هر روز شامل عناصر بیشتری می شود… راستش بقیه اش را نمی نویسم مقایسه اش دل آدم را می شکند!

بیان دیدگاه