آقای ایلخانی رئیس سازمان هواپیمایی کشوری پس از دو ماه و نیم سرپرستی این سازمان جای خود را به آقای نخجوانی داد. و به این ترتیب تابستان سیاه هواپیمایی ایران با گرفتن آخرین قربانیش پایان یافت. کمتر مدیری در تاریخ هوانوردی با تعداد حوادثی مواجه شده است که محمد علی ایلخانی در مدت ریاست کوتاهش بر هواپیمایی کشوری آنها را تجربه کرد. روز معارفه او مصادف شد با سقوط هواپیمای توپولف کاسپین و کمتر از ده روز بعد هواپیمای ایلیوشین 62 هواپیمایی آریا سانحه داد. ماه عسل او در دفتر ریاست به اندازه یک نماز ظهر و عصر بود.
بدشانسی و بدشانسی برای رئیس جدید که از گرد راه نرسیده خود را پاسخگوی وضعیتی می دید که نتیجه حوادث و سیاستهای سه دهه گذشته بود. سه دهه ای که طی آن ایلخانی وارد هواپیمایی شده بود و به مدیریت رسیده بود. به سوالات افکار عمومی و انتقادات باید صدها مسافری را اضافه کرد که فقدان ناگهانی پرواز و هواپیما در فرودگاههای مختلف سرگردان کرده بود. از پس این روزها برآمدن کار آسانی نبود و نیست.
ایلخانی پس از تحمل سخت ترین ماههای ممکن در مجموعه هواپیمایی کشور در حالی کنار رفت که می توانست از درسهای این ماهها برای بهبود و اصلاح امور استفاده کند. او می توانست با یادآوری سوانح تابستان گذشته با سازش ناپذیری بدنبال انجام کارهایی برود که در شرایط عادی دیگران بدلیل مصلحت اندیشی انجامشان را روا نمی دانند. و به مخالفان یادآوری کند که نتیجه غفلت و پذیرفتن شرایط موجود سوانحیست که در آن انسانهای کشته می شوند و زندگیها از هم پاشیده می شود.
بجای او آقای نخجوانی می نشیند که خود مدیرعامل هواپیمایی کیش ایر بوده است و با مسائل هواپیمایی و چالشهای آن آشناست، در نتیجه می توان امیدوار بود که درسهای تابستان گذشته فراموش نخواهد شد. هواپیمایی بازرگانی ایران به ثبات، آزادی عمل و دسترسی به بازار جهانی سرمایه و هواپیما احتیاج دارد. انسانهای زیادی جان باخته اند تا شاید دست اندرکاران این نیاز حیاتی را باور کنند.
نظر شما در مورد این نوشته چیست؟