یکی از اولین شرایط مقایسه مابین دو دوره از فعالیتهای اقتصادی همسان بودن ساختاری این دوره هاست. بعنوان مثال در مطالعات اقتصادی سالهای دهه هفتاد میلادی همه اقتصاددانان اثرات شوک افزایش قیمت نفت در آن سالها را در نظر می گیرند و به اصطلاح آنرا کنترل می کنند تا بتوانند اثرات سایر متغیرهای را بدرستی بسنجند و مثلا میزان رشد را نسبه به دهه شصت به درستی و به دقت اندازه گیری کنند. دوستان مهندسی هم این مساله را دارند و معمولا شرایط محیطی یا متغیرهای حالت دو سیستم را درست در نظر می گیرند و این دو باید یکسان باشند تا بتوان کارکرد دو سیستم را با هم مقایسه کرد. مثال این نکته در مهندسی عمران و در رشته ترافیک ضریب انبساط و انقباض است که هم با جنس و آلیاژ فلزات تغییر می کند و هم با درجه حرارت اولیه. بعنوان مثال این ضریب برای 30 درجه سانتیگراد از 50 درجه سانتیگراد متفاوت است، حتی اگر آلیاژ یکسان باشد. در نتیجه قیاس دو سیستم متفاوت و دو دوره تاریخی متفاوت از نظر تاریخی قیاس مع الفارق است.
اینکه برخی در مبارزه انتخاباتیشان می کوشند تا مقایسه سالهای گذشته با سالهای دهه 60 و بویژه سالهای 60 تا 63 عملکرد خود را از نظر اقتصادی بهتر جلوه دهند، از نظر اقتصادی درست و علمی نیست. شما به هرکدام از شاخصهای اقتصادی در دهه شصت نگاه کنید می توانید بوضوح اثرات دفاع مقدس و انقلاب اسلامی را بر ابعاد مختلف فعالیتهای اقتصادی مشاهده کنید. در سال 1378 تز فوق لیسانس من مدلسازی نرخ پس انداز در فاصله سالهای 1350 تا 1375 بود. در حالیکه در سالهای دهه پنجاه و در سالهای پس از 1367 می شد نوعی روند را در نرخ پس انداز مشاهده کرد در فاصله سالهای 1359 تا 1367 این نرخ تنها یک جور اعوجاج است و بهیچوجه قابل مدلسازی نیست. در نتیجه می توان استدلال کرد که سالهای دهه شصت و بویژه سالهای دهه 1360 تا 1364 هیچ شباهت ساختاری به چهار سال گذشته ندارند که بتوان کارکرد دولتها را در این دو دوره مقایسه کرد. بخشی از این تفاوتها عبارتند از:
1. دفاع مقدس: با حمله دشمن بعثی به میهن اسلامی تمام امکانات و منابع ملی کشور صرف مقابله با هجوم دشمن بعثی شد. بعلاوه در دوره مذکور نابودی بخش عظیمی از زیرساختهای اقتصادی کشور باعث مختل شدن صادرات نفتی و افزایش شدید ریسک سرمایه گذاری در ایران گردید. شاید دوستان فراموش کرده اند کمبودها و نارساییهای آن سالها را که کشور دچار تحریم اقتصادی بود و تنها مرزهای قابل استفاده مرز پاکستان و ترکیه بود. همنسلان من کمبودها و نارساییهای آن سالها را به یاد می آورند که از دفترچه چهل برگ تا کره جیره بندی بود. علاوه بر این جنگ با جذب بخشی از متخصصترین و متعهدترین نیروهای کشور باعث شد تا سرمایه انسانی ما بجای آنکه صرف توسعه کشور گردد، صرف مقابله با دشمن بعثی گردد.
در مقایسه در چهار سال گذشته ما نه تنها که در گیر جنگ نبودیم بلکه با توجه به درگیر بودن قدرتهای رقیبمان در افغانستان و عراق به نوعی اطمینان داشته ایم که ایشان توان اقدام نظامی بر علیه ما را نداشته اند. تحریمهای اعمال شده گرچه به فعالیتهای اقتصادی بخش خصوصی لطمه زده اند اما بخش دولتی با توزیع پروژه های دولتی و خریدهای دولتی در سبد بزرگتری از کشورها بویژه کشورهای چین و روسیه از اثرات این تحریمها کاسته است.
2. نیروی کار: سالهای دهه شصت سالهایی است که علاوه بر وقفه در سرمایه گذاری در سرمایه انسانی و تجربه بسته شدن دانشگاهها بواسطه انقلاب فرهنگی بخش بزرگی از نیروی کار کشور در حال جابجایی بوده است. تغییرات سازمانی و بازنگری در شرایط استخدامی، فعالیتهای هیاتهای گزینش و جابجایی مهاجران جنگی همه و همه شیفتهای ساختاری را به اقتصاد کشور تحمیل کردند که اثرات خود را در بهره وری نیروی کار و سازمانها و نهادهای مختلف نشان دادند.
در مقایسه در چهار سال گذشته نه تنها ما با افزایش شدید دانش آموختگان دانشگاهها مواجه بوده ایم بلکه از اثرات و نتایج گسترش آموزش عالی در سالهای گذشته استفاده کرده ایم. علاوه بر دانشگاهها به برکت اینترنت و گسترش اطلاع رسانی سرمایه گذاری بر مهارتهای انسانی که همیشه در حال افزایش بوده است به سطح جدیدی رسیده است. تثبیت شرایط استخدامی و به تعادل رسیدن بازار کار باعث شده است تا ریسک این بازار در چهار سال گذشته در پائینترین سطح ممکن باشد. این دولت هرگز مشکل نیروی متخصص و متعهد نداشته است بلکه چالش آن مازاد بر نیاز بودن تحصیلکردگان بوده است..
3. فعالیتهای صنعتی: درباره دوره ای صحبت می کنیم که ملی سازیهای گسترده و کمبود مواد اولیه و قطعات یدکی فعالیت بخش عمده ای از صنایع کشور را دچار وقفه کرده بود، تحریمهای اقتصادی بازارهای اقتصادی بین المللی را به روی محصولات ما بسته بود و روابط کارگر و کارفرما در حال بازنگری بود. کدام صنعتگری می توانست در آن شرایط از فردایش اطمینان داشته باشد؟
اما در چهار سال گذشته وضعیت تعادلی باعث مشخص بودن ریسک بازار بوده است و علاوه بر آن برای اولین بار در سی سال گذشته نه تنها همه مرزهای کشور باز بوده اند، بلکه برخلاف سالهای شصت هم به بازار عراق و هم به بازار افغانستان دسترسی داشته ایم و محصولاتمان را در این بازارها به فروش رسانده ایم…با اینحال باید پرسید چرا صادرات غیر نفتیمان باز کاهش نشان می دهد؟
در مجموع در چهار سال گذشته برای اولین بار در تاریخ معاصرمان بواسطه عوامل برونزا از درآمد نفتی مناسب و بالا، دسترسی به بازارهای منطقه ای و ایمنی از خطر اقدام نظامی از طرف قدرتهای متخاصم برخودار بوده ایم. سوال این نیست که دولت در مقایسه با یک دولت درگیر شرایط انقلاب و جنگی برای بقای کشور و نظام چقدر بهتر عمل کرده است، بلکه سوال این است که با توجه به همه این فاکتورهای مثبت که در طول تاریخ معاصر ما بی نظیر بوده اند چه کرده است؟ قیاس مع الفارق کردن آسان است ولی به چه قیمتی؟
دردها و رنجهای آن دوران بیشمارند. در نمازخانه دبیرستانم دیواریست که بر آن اسم 67 دانش آموز و دانش آموخته شهید مدرسه نوشته شده است. آنها در فاصله سالهای 1359 تا 1367 در گیلانغرب، بستان، شلمچه، خرمشهر، فاو، کردستان و مهران جان باختند. آیا تقلیل سهم آنها و سایر برادران و خواهران شهید و رزمنده شان به تنها چهارده درصد ارج نهادن حماسه سترگیست که پی ریختند؟
این ساده اندیشیست که هزینه جنگ و ابعاد گوناگون آن که دولت وقت به ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و نخست وزیری آقای میر حسین موسوی با آن دست و پنجه نرم می کردند، تنها چهارده درصد تواناییهای موجود بدانیم و فرض کنیم کار دیگری نشده است. در همان شرایط آیا جهادگران ما به ساختن راهها و برق رسانی به روستاها نمی پرداختند؟ آیا محققان ما تحقیق را تعطیل کردند؟ (دکتر مهری را نگهبانی شریف باید از در برمی گرداند وگرنه زیر موشک باران کلاس معادلات دیفرانسیل برقرار می شد!) آیا نهضت سوادآموزی در جریان نبود؟ آیا استانداردهای بهداشت عمومی در جامعه به حدی ارتقاء پیدا نکرد که باعث شگفتی جهانیان شد؟ در بیادآوردن آن سالها هرگز سوال این نبوده است که چرا کم کار شده است، بلکه سوال این بوده است که چقدر کشوری در حال جنگ با دشمنی مجهز و تا بن دندان مسلح و درگیر شرایط انقلابی توانسته است تا بدین اندازه در امر توسعه و گسترش زیرساختهای گوناگونش موفق باشد. هیچ عددی نمی تواند از ارزش تلاش ملت ایران در آن سالهای سترگ کم کند. آنها را «چهارده درصدی» نکنیم.
با سلام
اشکم رو درآوردی ، چرا اجازه میدن یک آدم دون بیاید در TV و هرچه دلش میخواهد بگوید .
تا دیروز عدالت نبود ، با احمدی نژاد ادب و راستی هم از این سرزمین رخت بربست .
اگر از من بپرسند میگویم او دست نشانده و خائن است . هم به اسلام ضربه میزند ، هم به ایران
یا علی
😀