تا بحال شده است که سرتان کلاه برود؟ بنظر می رسد یک بلای طبیعی و عادیست که در ایران سر خیلیها می آید. آنقدر که حتی دوستان آدم هم نه ناراحت می شوند و نه تعجب می کنند و بعدش آن احساس حماقت و ساده لوحی که چطور فردی توانسته است سر شما خواننده گرامی کلاه بگذارد، آن هم با تحصیلات ومعلومات شما. آدم بدجور می سوزد و سؤالهای زیادی برایش پیش می آید . ولی آدمهای هوشمند همه جا اشتباهات احمقانه می کنند. در نتیجه اشتباهات آنها شارلاتانهای معتبر می شوند و قاچاقچیان مواد مخدر در آرژانتین ناگهان می بینند یک استاد برجسته فیزیک هم بندیشان شده است.
دیوید رابسون در کتاب Intelligence Trap: Why Smart People Make Dumb Mistakes با مرور تاریخچه اشتباهات احمقانه نوابغ و آدمهای تحصیلکرده و استفاده از پژوهشهای انجام شده در این زمینه به این سوال پاسخ می دهد.
داستانهای کتاب بسیار آموزنده هستند. پیشداوری، باورهای نادرست، نپرسیدن پرسشهای سخت و احساس برتری در دنیایی بسیار نابرابر باعث می شود که فردی فرهیخته در دام حماقت اسیر شود و طعمه کلاهبرداران و شیادان شود.
شرلوک هلمز کارآگاه افسانه ای در قرن نوزدهم قهرمان استنتاج بود، «تنها گزینه باقیمانده هر چقدر هم ناممکن ، واقعیت ماجراست». خالق شرلوک هلمز، سر آرتور کانون دویل یک پزشک تحصیلکرده و فرهیخته دوران خودش بود که خیلی زود همراه قهرمانی به یک نماد عصر طلایی ملکه ویکتوریا و امپراتوری بریتانیا تبدیل شد. با اینحال این مرد فرهیخته به احضار روح و سخن گفتن با آنها باور داشت و اعتقاد داشت اجنه و پریان در میان ما زندگی می کنند. او استدلال می کرد که روز دانش الکترومغناطیس بشر به جایی خواهد رسید که وجود پریان را اثبات خواهد کرد.
حالا فکر کنید دو دختر نوجوان بخواهند سر به سر او بگذارند. فرانسیس گریفیث نه ساله و الزی رایت ۱۶ ساله در جولای ۱۹۱۷ ادعا کردند که با پری ها بازی می کرده اند. آنها حتی عکسی را آوردند که فرانسیس را در حال بازی با چهار پری نشان می داد. سه سال بعد سر آرتور در مقاله ای در مجله استراند چاپ کرد و از عکسها بعنوان سند وجود پری ها یاد کرد که باعث رهایی تفکر بشری از مادی گرایی قرن بیستمی می شود! دختر بچه ها با بریده های روزنامه ها آن عکسها را خلق کرده بودند. و البته این وسط سر آرتور بخاطر یک باور نادرست به آنها اعتبار داد. سالها بعد دخترها که حالا زنان بالغی بودند اعتراف کردند که کل ماجرا یک شوخی بود تا پدرومادرهایشان اجازه بدهند در نهر آب پایین خانه بازی کنند!
واقعیت اینجاست که زمانی اطلاعات نادرست و فساد گسترده می شود بجای فکر کردن به آنچه که پشت پرده است باید بر روی واقعیت و آنچه که روی می دهد تمرکز کرد و خود را نفریفت. واقعیت همیشه آن چیزی که شما دلتان می خواهند نیست.
خواندن کتاب را به همه علاقمندان به تصمیم گیری و دوری از خطا توصیه می کنم. راستی تصویر الزی در کنار پری که البته یک تکه بریده شده از یک روزنامه است. شما هم یک پری می بینید یا یک دختر شیطان و یک تکه کاغذ؟



بیان دیدگاه