انگیزه وقوع یک جرم چیست؟ مورگان کلی در سال 2000 رابطه نابرابری و وقوع جرم را در جوامع شهری بررسی می کند. پیش از او پیشفرض اصلی محققان این بوده است که نابرابری باعث افزایش وقوع جرم می شود (بکر 1968، مرتون 1938و مک کی 1942) کلی با بررسی اطلاعات شهری نتیجه متفاوتی بدست می آورد. در این تحقیق او از داده های آماری اف بی آی در 1991 استفاده می کند. و متوجه می شود که جرایم علیه اموال و املاک شامل: سرقت، تخریب و ماشین دزدی الگوی رفتاری متفاوتی با جرایم جنایی مانند قتل و تجاوز دارند. نابرابری بر جرایم منجر به سرقت و تخریب اموال تاثیری ندارد. این نتایج مشابه نتایج تحقیق مشابهیست که توسط ما چین و مگیر (1999) درباره شهرهای بریتانیا انجام شده است. در مدل مورگان کلی افزایش جمعیت شهری و فقر باعث افزایش جرایم علیه اموال از جمله جرائم منجر به تخریب می شوند. از سوی دیگر مطابق نتایج این مدل افزایش اقدامات پلیس بر علیه اینگونه مجرمان باعث کاهش شدید نرخ ارتکاب جرائم می شود . متاسفانه افزایش فعالیت پلیس باعث کاهش جرائم همراه با خشونت نمی شود و نابرابری عامل اصلی افزایش این جرائم می ماند.
حالا اگر فرض کنیم نتایج این مقاله قابل استفاده در کلانشهر تهران است. می توانیم بگوئیم فقر می تواند یک انگیزه سرقت مجسمه های شهر ما باشد. اما برای جلوگیری از سرقت آنها افزایش فعالیت پلیس در محافظت از اموال عمومی راه حل خوبی است. ما همچنان می توانیم فرض کنیم نابرابری سطح زندگی در محله های مختلف شهر مشوق اینگونه جرایم نیست، ولی افزایش جمعیت شهری باعث افزایش احتمال وقوع چنین جرائمی می شوند. در نهایت شاید سارقان بدنبال برنزی باشند که از ذوب این مجسمه ها بدست می آیند، حالا شاید ما از نابرابری برای توجیه این اقدام استفاده کنیم، اما بنظر نمی رسد این فرضیه با داده های آماری و تحقیقات موجود پذیرفتنی باشد.

بیان دیدگاه