دیشب فیلم تهران دیگر انار ندارد را دیدم. فیلم ساخته مسعود بخشی است و مستندی است درباره تهران و روند تحول این شهر بزرگ. فیلم همچنین شامل طرحها, عکسها و فیلمهای قدیمی از تهران قدیم و تهران مدرن پس از جنگ دوم جهانی است. با مرور گذشته شهر فیلم به بررسی تهران کنونی و تهران ناصری می پردازد و به بهانه این مقایسه تاریخ تحولات عمده کشور را بررسی می کند. قطعا منتقدان سینمایی و هنردوستان گرامی درباره این فیلم دهها نکته انتقادی خواهند گفت و برخی جنبه های آنرا خواهند ستود. نگارنده در اینجا مایل است به این فیلم از جنبه توسعه بپردازد.
بنظر می رسد این فیلم در ارایه تصویری از برداشت عمومی از مفهوم توسعه در دورانهای مختلف تاریخ ایران و تهران موفق بوده است: ناصرالدین شاه تجدد را در شلوار چسبان بالرینها و یونیفورم یراق دار افراد پلیس می دید و از زرق و برق فرنگ لذت می برد. رضا خان پهلوی آنرا در ساختن چند کارخانه و ارتشی مدرن می یافت و محمد رضا پهلوی در داشتن تکنولوژی مدرن و فن آوری پیشرفته نظامی. در نتیجه یکی برای تهران پلیسی تاسیس کرد که ریاست آنرا به یک اتریشی سپرد و دیگری سعی کرد به تهران رنگ و رویی فرنگی دهد و آخری پای آسمانخراشها را به این شهر گشود.
شاید این نکته قابل توجه باشد از این تغییرات آنهایی بومی شدند که مانند ساخت و ساز – یا بساز و بفروشی و یا بساز و بندازی – برای مردم سودآفرین بودند. نمای امروز تهران را نه شاهی مستبد و نه دولتی مرکزی تعیین می کنند. باغهای فرمانیه و فرحزاد و تپه های سعادت آباد و پونک را سود آفرینی و سودجوییست که می بلعد و نه فرمان همایونی. از اینجاست که می توان ادعا کرد تاریخ شهر تهران بر هزاران نکته دلالت داشته باشد ولی اولین آنها این است: سود مشوق و محرک همه فعالیتهای اقتصادیست.

بیان دیدگاه