محرم و کریسمس

امروز کریسمس است، روزیکه عیسی مسیح در بیت اللحم بدنیا می آید. پس فردا عاشوراست، روزیکه حسین بن علی در کربلا با یارانش کشته می شود. مسیحیان می گویند عیسی مسیح به صلیب کشیده شد تا دنیا را از بار گناه نجات دهد و موجب رستگاری انسان گردد. ما شیعیان بر این باوریم حسین کشته شد تا دین راستین برجا ماند.  در هر دو تولدیست بیمرگ، هر دو آغازیند برای یک جاودانگی. و در هردو امیدیست برای رستگاری و راهی برای آزادگی.

 

کارگاه آموزشی تدوام

به لطف حامد، که جایش خیلی خالیست، با بچه های تداوم: «توسعه دانش اجرایی و مهندسی» در دانشگاه تهران آشنا شده ام. قرار است یک کارگاه آموزشی درباره اقتصاد و برخی کاربردهای آن در مدیریت پروژه داشته باشیم. هدف این کارگاه آشنا کردن شرکت کنندگان با اصول تحلیل اقتصادی، چگونگی استفاده از نتایج مدلهای اقتصادی در تصمیم گیریهای مدیریتی و استفاده از مفاهیم نظریه بازار در   تحلیل و تصمیم گیری مدیریتیست.  مهلت ثبت نام در این کارگاه تا 10 دیماه است و کارگاه در روزها 15 و 16 دی ماه برپا خواهد بود. برای اطلاعات بیشتر مراجعه کنید به http://ceat.ut.ac.ir

هفتمین کنفرانس بین المللی مدیریت

شنبه هفتمین کنفرانس بین المللی مدیریت در تهران آغاز به کار کرد. سخنرانان روز اول آقایان دکتر مشایخی، نیلی و غنی نژاد بودند. محل برگزاری کنفرانس در سالن همایشهای  برج میلاد است و تا دوشنبه (امروز) ادامه خواهد داشت. این کنفرانس یکی از اقدامات سازنده سالهای اخیر بوده است که باعث شده است تا تماسی بین اساتید دانشگاه و مدیران برقرار شود و هر دو طرف بتوانند از نقطه نظرات یکدیگر استفاده کنند. دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف هم که امسال دهمین سالگرد تاسیسش را جشن می گیرد در محل کنفرانس غرفه دارد.

قدردانی از آدمها

دکتر منصوری یادداشت خوبی درباره دکتر حسابی نوشته است.  خوب یا بد دکتر منصوری از آدمهای واقع بین دنیای دانشگاهی ماست که درباره توسعه علمی و توسعه گاهی حرفهای خوبی می زند. (هنوز این سوالش که چرا درایران خریدن دستگاه برای یک آزمایشگاه راحتتر از پیدا کردن تکنسین خوب است با من است). حالا حرفهای ایشان درباره دکتر حسابی جالب است چون می آید می گوید این آدم غول علمی قرن بیستم نبوده ولی آدم زحمتکش و خدمتگزاری بوده است.

 این سوال هم جالب است. چرا برای اینکه ما یک آدمی را تحویل بگیریم باید حتما استاد انیشتین بوده باشد؟ تربیت دانشجو، تاسیس انجمن فیزیک، نقش داشتن در تاسیس دانشگاه تهران و چند مرکز علمی دیگر کافی نیست؟

 بر اساس چیزهایی که می دونیم دکتر حسابی یک فیزیکدان خوب دانشگاهی بوده است؛ تدریس می کرده، تحقیقاتی انجام می داده و در تاسیس چندین نهاد دانشگاهی ایران نقش اساسی و پیشگام داشته است. ولی فیزیکدانی در سطح انیشتین، فرمی و بقیه غولهای قرن بیستم نبوده است. حالا بعنوان یک ایرانی می توانیم بیاییم بگوییم ما سپاسگزار دکتر حسابی هستیم برای خدماتش و برای کارهایش و یا بیاییم یک موجود موهومی درست کنیم و او را تحسین کنیم برای چیزهایی که نبوده ولی ما دوست داشتیم بوده باشد…دروغ چرا یک جای غرور ملی ما دوست دارد یک آدم ایرانی هم در قرن بیستم در فیزیک، شیمی، ریاضی، علوم فضائی، پروژه های ناسا و غیره حرفی برای گفتن داشته باشد. و این چه ظلمیست به دکتر حسابی و امثال او.

چرا ارزش این آدمها را با تخیلات و اوهام خودمان  پائین می آوریم؟ تاسیس دانشگاه در کشوری عقب افتاده با ضریب بیسوادی بالای ایران قبل از جنگ جهانی دوم رستم دستان می طلبید. تاسیس نهادهای علمی چون مرکز زلزله شناسی و انجمن فیزیک در کشوری با یکی و نصفی دانشگاه ایمان قوی و اراده پولادین لازم داشت. چرا این دستاوردها را مهم نمی دانیم و ارزش آنها را اینقدر پائین می دانیم که از یک دست دادن با انیشتین یا عکس انداختن با او کمتر باشد؟

در هر دانشگاهی، از جمله در جاهایی مثل پرینستون و دانشگاه شیکاگو، دو گروه وجود دارند اول آن محققانی که پژوهشهایشان در خط مقدم کارهای علمی قرار دارد دوم دانشگاهیان و کسانیکه سعی و تلاششان سیستم را حفظ می کند و باعث پویایی و رشد آن است. در هر دانشگاهی دو قسمت است یکی تاریخچه که در آن نام گروه دوم می آید و خدماتشان و یکی هم Hall of Fame که گروه اول به آنجا می روند. شهرت گروه اول از ارزش گروه دوم نمی کاهد و قدردانی از گروه دوم به معنی کم ارزش بودن تحقیقات نیست.

دکتر حسابی ستونی شد در نهادهای دانشگاهی ما، بخاطر این قدردانش باشیم نه بخاطر اینکه دوست داشتیم یکی بدو برود کنار انیشتین عکس بندازد!

درباره فرهنگ

این یک مشاهده است و مطمئنم دوستان فرهنگی بهتر این حرف را می زنند. با اینحال فکر کردم مطرح کردنش اشکالی ندارد. دیروز با دوست همسفری که رشته اش تاریخ هنر در خاورمیانه است درباره هویت فرهنگی بحث می کردیم. میگفت یادداشتهای نمایندگان موزه های جهان در اوائل قرن بیستم  در ایران و ترکیه  را که مقایسه می کنی همه ایران و میراث فرهنگیش را تحسین می کنند ولی ترکیه را نه. ولی بعد از چند دهه می بینی احترام ترکیه بیشتر و بیشتر می شود و ایران کمتر و کمتر.

این گفتگو باعث شد یک چیزی درباره هویت فرهنگی به ذهنم برسد.  سی سال یا چهل سال پیش که فکر می کرد که یک مقام دولتی ترکیه دیوان اشعار مولانا را به عنوان نماینده فکری و سمبل فرهنگی کشورش به کسی هدیه بدهد؟ که خانم رئیس جمهور ترکیه در دیدارش با خانم بوش به او هدیه کرد. یا بیست سال پیش چه کسی در ترکیه جرات داشت که مراسم نوروز برپا کند و متهم به همدردی با کردهای دیاربکر و تجزیه طلبی نشود؟  ولی الان در استانبول فستیوال نوروزی برپا می شود و سفرای این کشور مهمانی نوروزی می گیرند و آنرا جزئی از میراث فرهنگی ترکیه و اقوام ترک معرفی می کنند.

آیا این درست است که بگوئیم کشورهایی که در آینه جامعه جهانی خود را می بینند هویت فرهنگی خود را گسترش می دهند تا عناصر بیشتری را شامل شود؟ چون به این ترتیب قدرت فرهنگی بیشتر و حضور موثرتری پیدا می کنند و می توانند در برقراری ارتباط با سایر کشورها از احساس برابری و قدرت بیشتری کنند؟

از طرف دیگر آیا می توان گفت که کشورهایی که انزواطلبی پیشه می کنند و می کوشند خود را متفاوت از سایر کشورها ببینند یک جور انقباض هویت فرهنگی را تجربه می کنند؟ و حتی عناصری را از هویت خود حذف می کنند تا وجه مشترک کمتری  با دیگران داشته باشند  و در نتیجه متمایزتر باشند؟

ترکیه امروز کشوریست با جمعیت مسلمان، اقوام ساکن این کشور در سده های بین قرن دهم و پانزدهم میلادی به آن کوچیده اند، در اوائل قرن بیستم بخش عمده ای از ساکنان ارمنی و یونانی تبار سرزمین فعلی ترکیه از آن کوچانده شده اند و موسسان جمهوری ترکیه یک هویت ملی ترک ابداع کرده اند که تا قبل از ایجاد دولت آنکارا وجود نداشت. با اینحال هم از توریستهای آثار باستانی یونانی بجای مانده در سرزمینشان درآمد دارند و هم از هویت اسلامی خود قدرت می گیرد. هویت فرهنگی این کشور شامل تمام این عناصر است و هر روز شامل عناصر بیشتری می شود… راستش بقیه اش را نمی نویسم مقایسه اش دل آدم را می شکند!

هفته آخر ترم

هفته آخر ترم است و روز حساب پس دادن. یک عمری ما اون ور میز بودیم، حالا این ور میز شدیم. اول از همه که همه دانشجوهام علاقه دارند که بدونند دفترم کجاست. خیلی خوب است ولی اشکال کار اینجاست که محل دفتر از اول ترم توی سیلابس اعلام شده است. این یعنی اینکه سیلابس را حتی یکبار هم نگاه نکردند؟ بگذریم! کار هر دو طرف میز در این هفته آخری زیاده.

 

وب‌نوشت روی WordPress.com.

بالا ↑