یادداشتی که به بهانه رویدادهای اخیر نوشتم و سرمقاله روز پنجشنبه روزنامه دنیای اقتصاد است.
امنیت ملی ما شامل چیست؟ بنظر می رسد امنیت ملی می تواند تعابیر مختلفی داشته باشد اما اجزای آن تقریبا ثابت هستند: امنیت ملی با حفظ ثبات و تعادل اجتماعی زمینه پیشرفت جامعه را با کمک به پیوستگی فعالیتهای اقتصادی فراهم می کند. در نتیجه آنچه که تداوم فعالیتهای اقتصادی جامعه را به می زند می تواند خلاف امنیت ملی قلمداد شود. از این منظر گروه یا کسانیکه صادرات نفت را مختل می کنند یا فعالیت بنادر و فرودگاههای کشور را دچار مشکل می کنند متهم به اقدام علیه امنیت ملی کشور می شوند. آنها مسیر رشد اقتصادی کشور را دچار اخلال کرده اند. از این منظر هر گونه اقدام در جهت تخریب منابع و استعدادهای اقتصادی کشور را می توان اقدام علیه امنیت ملی دانست.
بیایید فرض کنیم ظرف ماههای گذشته یک لوله انتقال نفت هفت بار دچار آتش سوزی می شد: دو یا سه بار بخاطر آنکه رانندگانی سهل انگار خود را به آن کوبیده بودند، چند بار بخاطر آنکه چند نفر برای تفریح در کنار آن آتش بزرگی برافروخته بودند و یک بار هم برای آنکه عده ای تصمیم گرفته بودند از آن برای تمرین تیراندازی استفاده کنند. سوالی که مطرح می شود این است که آیا مراجع قانونی کشور و مقامات امنیتی می پذیرفتند که این عده از روی سهل انگاری و بخاطر سطح فرهنگ پایینشان اینکار را کرده اند؟ آیا دادگاههای صالحه کشور این عده را بیگناه می دانستند یا با جریمه مختصری آزادشان می کردند؟ فکر نمی کنم کسی باور کند این افراد به راحتی آزاد می شدند. آنها متهم به خرابکاری و اخلال در امنیت ملی می شدند و سهل انگاری و بی توجهی جنایتکارانه شان به قوانین و مقررات بهانه تبرئه ایشان نمی شد.
حالا بیایید بجای لوله نفت بگذاریم پلنگ ایرانی یا گوزن زرد. گونه های کمیاب جانوری که در معرض انقراض هستند و با هویت ایران و چهره کشور ما در جهان گره خورده اند. یکی را در محوطه پارک پردیسان در پایتخت کشور کشته اند و از گونه دیگر تا کنون حداقل هفت راس در تصادفات کشته شده اند یا سنگباران شده اند یا هدف گلوله شکارچیان قرار گرفته اند. آیا بنظر اینها تصادفی می آید؟ یا چون درباره محیط زیست صحبت می کنیم قرار است این اتفاقات تصادفی باشند. درست است که کلیشه فرهنگی ما این است که در جامعه ما، علیرغم تاکید بر ارزشهای انسانی، فرهنگ حفاظت از محیط زیست قوی نیست. ولی آیا این رویدادها دلیل وجود یک روند و یک نیت جنایتکارانه برای نابودی منابع اقتصادی و درآمدزایی از طریق محیط زیست نیست؟ درست است که محیط زیست ما مانند منابع نفتی ما از زیرساخت اقتصادی پیشرفته ای برای تولید درآمد و افزایش فعالیتهای اقتصادی برخوردار نیست ولی شکی نیست که پتانسیل درآمدی بالایی دارد.
در سراسر جهان گردشگرانی که برای کشف زیبایی محیط زیست به سفر می پردازند درآمدهای هنگفتی را نصیب کشورهای میزبانشان کرده اند. بعنوان نمونه پارکهای طبیعی ایالت فلوریدا در سال 2010 9.2 میلیون بازدیدکننده جذب کردند. این پارکها در سال 2009 درآمدی معادل 552.8 میلیون دلار نصیب این ایالت کرده اند. پارک اورگلیدز این ایالت که با سابقه ای 14 ساله نسبتا تازه تاسیس به شمار می آید تا کنون برای بیش از پنج هزار نفر ایجاد اشتغال کرده است و کمک بزرگی به اقتصاد ایالتی بوده است. در کشورهای آسیای جنوب شرقی طبیعت گردی بعنوان محرک اقتصادی عمل کرده است و باعث شده است صنعت توریسم در برخی از این کشورها نرخ رشدی سریعتراز متوسط جهانی داشته باشد. در کشورهای در حال توسعه نپال، اکوادور، کاستاریکا و کنیا طبیعت گردی یکی از منابع اصلی درآمدهای صادراتی کشور به شمار می آید و هم در اشتغال آفرینی نقش مهمی ایفا می کنند. در کشور کاستاریکا دولت با اجرای برنامه های آموزشی افرادی زیادی را بعنوان راهنما آموزش داده است. تشویق فعالیتهایی مانند تماشای پرندگان و طبیعت گردی در گلزارهای طبیعی برای جهانگردان باعث شده اند تا صدها خانوار منبع درآمدی مناسب داشته باشند. زمانیکه از پتانسیل درآمدزایی طبیعت گردی صحبت می کنیم از یک رویا یا توهم حرف نمی زنیم بلکه از واقعیتی صحبت می کنیم که در کشورهای مختلفی در سطوح مختلف توسعه وجود دارد.
از این دید کسانیکه پلنگ نادر ایرانی را می کشند تنها سهل انگار یا بی توجه نیستند آنها دهها هزار دلار درآمد ممکن برای اهالی آن منطقه را نابود کرده اند و آسیب جبران ناپذیری به زیرساختهای اقتصادی و روند توسعه کشور وارد کرده اند. آیا وقت آن نرسیده است که با متخلفان نه از دیدگاه محیط زیستی بلکه از منظر امنیت ملی برخورد کنیم؟ محیط زیست ما برای ویران شدن آفریده نشده است نعمت و امانتیست که به دست ما سپرده شده است تا وسیله و ابزار عزت ملی و رشد جامعه ما باشد. بیایید مفهوم امنیت ملی را به این رکن حیات اجتماعیمان تعمیم دهیم.